امام جماعت مسجد محله مون نمازش رو خیلی محزون میخونه.(چیزی شبیه حالت گریه)به گونه ای که بسیاری از ما ها این شکل خوندن رو به خصوص که یه خورده طولانی تر هم میشه نمی پسندیم.!
بعد از نماز همینطور که به محل کارمون برمی گشتیم یکی از دوستان (برچسب روشنفکر نمی زنم) خوبم که برای اولین بارپشت سر این آقا نمازمی خوند گفت: باید یه فکری به حال این آقا بکنین!
گفتم چطور:
گفت: خیلی افسرده است.!! نمازخونها رو هم افسرده می کنه.!
حدس زدم روش خوندن نماز این بنده خدا براش مساله شده .
چون قبلا هم در باره ش بین همکارا حرفایی زده شده بود.گفتم چطور ،برای اینکه نماز رو محزون و غمگین میخونه؟!
گفتم :تا به حال نماز خوندن آیت الله بهجت رو از تلویزیون ندیدید؟نماز ایشون رو چه میگید؟ نماز ایشون هم که به جماعت بود.تنها یک "ایاک نعبد" ایشون رو می برد به یه عالم دیگه.
حرفی زد که شنیدنش برام خیلی سنگین و ناراحت کننده بود.واقعا چقده راحت نظر میدیم و داوری می کنیم اون هم داوری در باره موضوعاتی که به حالات درونی افراد بستگی داره و کشفش با ابزار حسی ، اونهم در یه برخورد بسیار سخته.
گفت: مگه عمل آقای بهجت معیار و ملاک برای تشخیص افسردگی و غیر افسردگی آدماس.( چیزی با این مضمون)جل الخالق! *احتمال دادم که خودشم فهمیدبی تامل حرفی رو زده.چه میشه گفت، "ذالک مبلغهم من العلم." گاهی وقتها با جهان بینی مادی و سکولار و با واژه های برگرفته از دانش ترجمه ای غربی ها می خواهیم رفتارهای دینی را تعریف و تبیین کنیم.
اصلا معنا شناسی افسردگی در ادبیات و فرهنگ اسلامی چیست؟
با چه معیار و ملاکی به کسی که با توجه به پیام های متعالی ابوحمزه و مجیر از خود بی خود میشه و ناخودگاه زمزمه و نجوایش به گریه های جانسوز تبدیل میشه و در اوج نگرانی وضع نابسامان خودش در برابر خالق خویش ساعت ها سر به سجده میگذاره ، افسرده می گوییم.
افسردگی در قاموس ما هم اینه که زانوی غم و غصه بغل کنی وآن چنان فکر و ذهنت درگیر موهومات زندگی بشه که زندگیت رو مختل بکنه و هیچ روزنه ای برای برون رفت از مشکل رو جلوی چشمت نبینی وبا واقعیت ها آن گونه که بایسته است مواجه و روبرو نشی.! به قول آقایون فرد دو قطبی بشه. معاذ الله که مومن واقعی به مبدا و معاد مدیریت زندگی از دستش که توفیق و نصرت الهی همراهشه خارج بشه.
چرا ما آدما خودمون رو معیار درستی و نادرستی رفتار و باورهای دیگران می دونیم.؟!
به راستی چه عوامل درونی و بیرونی موجب یک چنین تصویر یاباور و فهمی از بزرگان دینی در ذهنمون نقش ببنده.؟!
اگه روش (محزون) نماز خوندن یه مرجع تقلید و یک اسلام شناس عارف و وارسته رو افسردگی بدونیم پس نشاط و شادابی رو چگونه میشه تعریف کرد.
کارپاکان را قیاس از خود مگیر... گرچه آید در نبشته شیر، شیر
ما در پذیرش فردی به عنوان پیش نماز کاملا آزادیم . هرجای نماز خواستیم می توانیم بدون به هم زدن صورت نماز ، نیت فرادی کنیم و نمازمون را ادامه بدیم. آیا بهتر نیست به جای بر چسب زدن افسردگی به یک برادر دینی به وظیفه و تکلیف دینی خودمون عمل کنیم!
چرا به جای این که ما خودمون را بالا بکشیم و به سقف برسونیم دنبال پایین کشیدن دیگران هستیم. واقعا اگه ادم یه خورده ذهن شلوغ کارش رو کنترل کنه و به مفاهیم نماز فکر کنه به این نتیجه نخواهد رسید که اگر اجازه فریاد زدن هم به او داده می شد ، جای آن بود که از این بندگی های بیزنسی با خدا نعره بکشد.
آری در نماز جماعت باید امام مراعات حال همراهان خودش رو بکنه. و نماز رو خیلی طولانی نکنه اما این یکی با لحن زیبا بخونه یا حداقل مخارج حروف رو رعایت بکنه، حمد و سوره رو با ترتیل بخونه با به صورت تحدیر و تندخونی. جملات نماز رو حزن انگیز یا نشاط انگیز بخونه اموری نیستند که مورد ایراد و اشکال باشند.
اگر یک صدم مطالعات و دانش افزایی مون در امور مادی به مطالعه در باره دینمون بپردازیم زاویه دید و نگرشمون یه جور دیگه ای خواهد بود. ودرنتیجه به برخی از گناهان آلوده نخواهیم شد.
خلاصه کنم برادر! دین فهمی چندان آسان نیست تا چه برسه به دینداری و تدین!
برای نجات از وسوسه ها و الهامات ابلیس و دارو دسته ش از نماز کمک می گیریم و در این راه استقامت می ورزیم که فرمود:" یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ اسْتَعِینُواْ بِالصَّبْرِ وَالصَّلاَةِ إِنَّ اللّهَ مَعَ الصَّابِرِینَ "153/بقره