سفارش تبلیغ
صبا ویژن
مدیر وبلاگ
 
آمار واطلاعات
بازدید امروز : 33
بازدید دیروز : 41
کل بازدید : 313435
کل یادداشتها ها : 277
خبر مایه


1- عارفان بر این باورند که نیروهای ظاهری و باطنی آدمی را می توان آموزش داد و به طور دلخواه پرورش داد .نوعی ورزش و با تمرین های مشخص و منظم و مستمر.به عنوان نمونه چشم ما قادر نیست بدون به هم خوردن پلک ها به یک نقطه معین خیره شود و یا به نور خورشید مدتی طولانی نگاه کند. ولی همین چشم را اگر انسان تمرین دهد چنانکه برخی از مرتاضان عمل می کنند ممکن است ساعت ها بدون خستگی و بهم خوردن چشم ها به قرص آفتاب خیره بشود.کسانی از همین آدم ها نَفَس خود را بیش از حد متعارف حبس می کنند.

2- نیروی خیال و وهم نیز قابل تربیت است. نیروی وهم و خیال چون پرنده ای بازیگوش و بی اندازه پر تحرک است و مدام از این شاخه به آن شاخه می پرد. اگر انسان بتواند تنها یک دقیقه حساب آن را نگه دارد می بیند که در آن دقیقه وهم و خیال او به کجاها که سرک نکشیده است بگونه ای که بعضی اظهار ناتوانی کرده و رام کردن آن را محال دانسته اند.اما عارف فرزانه حضرت روح الله روحی فداه براین باور است :" ولی این طور نیست و با ریاضت و تربیت و صَرف وقت آن را می‌توان رام نمود و طایر خیال را می‌توان به دست آورد، به طوری که در تحت اختیار و اراده حرکت کند که هر وقت بخواهد آن را در مقصدی یا مطلبی حبس کند که چند ساعت در همان مقصد حبس شود.

و طریق عمده‌ی رام نمودن آن عمل نمودن به خلاف است."

3- اگر به دنبال آن هستی که ذهن و دلت در نماز هرزه گردی نکند باید که خودرا برای حفظ خیال در وقت نماز آماده کنی و به محض این که بخواهد از چنگت بگریزد آن را بازگردانی و در همه حالات نماز به هنگام قیام و قعود و قرائت توجهت به همان حال باشد و مرتب مراقب همان حالی باشی که در آن هستی . اگر مثلا سوره حمد میخوانی در چارچوب همان سوره فکر و ذهن خویش را متمرکز کنی! گرچه در آغاز بسیار دشوار است و دشوار.اما براثر صبر نوبت ظفر آید.نباید انتظار داشته باشیم در همان یکی دو هفته اول پرنده بازی گوش خیال را رام کنیم و او را به بند بکشیم.

ممکن است در ابتدای کار در یک دهم یا کمتراز آن را موفق شویم حضور قلب پیدا کنیم .این نشانه ی خوبی برای پیمودن راه است. و چنانچه احساس نیاز بیشتری به این حرکت عارفانه پیدا کنیم نتیجه بیشتری خواهیم گرفت و کم کم بر شیطان وهم و پرنده خیال پیروز خواهیم شد.

مانع بزرگ پیروزی از مینه راه بازگشتن و احساس نا امیدی است. یاس و نا امیدی سرچشمه همه سستی ها و ناتوانی هاست. و برق امید انسان را به کمال موفقیت و پیروزی می رساند.

4- عارف کامل امام خمینی روحی فداه می فرماید:"ولی عمده در این باب، حسّ احتیاج است که آن در ما کمتر است؛ قلب ما باور نکرده سرمایه‌ی سعادت عالم آخرت و وسیله‌‌ی زندگانی روزگار غیر متناهی نماز است. ما نماز را سربار زندگی خود می‌شماریم و تحمیل و تکلیف می‌دانیم. "وقتی دنیا را سرچشمه ی همه زندگی و کمال لذت یافتیم و این احساس در ما پدید آمد که دنیا همه چیز ماست در توجه به آن با همه نیروهای خویش متمرکزمی شویم و برای رسیدن به مقصود کم نمی گذاریم.حال اگر به فرموده عارفان حقیقت عبادت و نماز را سرمایه ماندگار حیات ماندگار و سرچشمه موفقیت و کامیابی همیشگی بدانیم و چنین احساسی در ما تقویت گردد در تحصیل و کسب آن نهایت تلاش خویش را خواهیم کرد.و در این سعی و کوشش رنج و سختی برای ما عین خوشی و لذت خواهد بود.

5-سردی و سستی ما در انجام نماز از سردی و سستی بنیاد آن است.اما حیف و هزاران افسوس که اخبار و سخنان پیام آوران الهی و حکیمان حقیقت را پشت گوش نهاده ایم و شیطان نیروهای ما را تصرف کرده است.

 

برگرفته با تلخیص و تخلیص از کتاب ارزشمند آداب نماز، امام خمینی ره، ص 43


  

با توجه به اخبار ضد و نقیض رسانه‌ها و بی‌اعتمادی به آنها چگونه می‌شود نامزد اصلح را شناخت و انتخاب نمود؟

 اولاً پخش اخبار ضد و نقیض دلیل بر بی‌اعتمادی به همه رسانه‌ها نمی‌گردد. کار رسانه خبرسازی نیست، بلکه خبر رسانی است. پس اگر یک شخصیتی مواضعی دو گانه نشان داد و یا سخنان ضد و نقیضی گفت و رسانه نیز آن را منتشر کرد، سبب می‌گردد تا آن شخصیت را بهتر بشناسیم، نه این که به رسانه بی‌اعتماد گردیم، چرا که آن فرد سخنان ضد و نقیض دارد.

ثانیاً قرار نیست که رسانه‌ها مبنع اعتماد، مرکز مطالعات و مرجع تقلید ما باشند و برای هر اطلاعات، گزینش و انتخابی به رسانه‌ها اکتفا کنیم؟ بدیهی است که اگر کسی بخواهد با تأسی به فیلم، سریال و فرهنگ‌سازی رسانه‌ای همسر انتخاب کند یا فرهنگ زندگی خانوادگی خود را بنا نهد، چه بلایی بر سرش خواهد آمد!

ثالثاً منابع تحقیق موثق بسیارند. افراد یا خودشان نامزدها را می‌شناسند، یا می‌توانند مستقیم تحقیق کنند، یا به منابع قابل اعتماد رجوع کنند.

بدیهی است در میان نامزدها، اشخاص بسیاری وجود دارند که شخصیت، مواضع و توانمندی‌های و نیز نقاط قوت و ضعف خود را طی سالیانه گذشته بروز داده‌اند و شناخته شده می‌باشند و اگر کسی واقعاً از هر حیث ناشناخته است و مورد شناسایی و تأیید هیچ منبع موثق دیگری هم نمی‌باشد، از اشتهار لازم برخوردار نبوده و نباید مورد اعتماد، انتخاب و رأی قرار گیرد.



  

"انتخاب"، اختصاصی به عرصه حکومت و سیاست ندارد، بلکه انسان از معبود خود برای بندگی، تا دین ... و حتی رنگ لباس خود را انتخاب می‌کتد. اما باید دقت داشت که بر "انتخاب" اصول ثابتی حاکم است و بحث ما در این بخش، پیرامون "انتخاب بر اساس شوک احساسی" می‌باشد.

بیان شد که هر "انتخابی" بر اساس نیاز یا میل، پس از "قضاوت" بین گزینه‌های متعدد صورت می‌گیرد و در این اصل فرقی ندارد که موضوع، انتخاب معبود و دین باشد، یا انتخاب دوست و رفیق، یا انتخاب همسر و شغل و یا انتخاب‌های حکومتی و سیاسی. پس مهم این است که "قضاوت" بر اساس چه مبانی، معیارها و ملاک‌هایی صورت می‌پذیرد؟

مبنای قضاوت و بالتبع انتخاب انسان، از دو حالت خارج نیست، که عبارتند از: «عقل و نفس»؛ چرا که انسان بیش از این دو قوه را ندارد.

"عقل" – در قضاوت و انتخاب بر مبنای عقل، آن چه حکمرانی می‌کند، همان «حکمت» است که مبتنی بر "شناخت و بصیرت" می‌باشد.

انسان، خودش را می‌شناسد، جامعه را می‌شناسد، نیازهای خود را می‌شناسد، راه‌های رسیدن به آنها را می‌شناسد، دوست و دشمن [فایده و ضرر] را می‌شناسد و بر همین اساس، بین گزینه‌های موجود و ممکن "قضاوت انتخاب" می‎کند.

"نفس" – اما در انتخاب بر مبنای نفس، آن چه حکمرانی می‌کند، همان میل و مشتهیات نفسانی است که اگر به دست "عقل و بصیرت"، کنترل و هدایت نگردد، کاملاً کَر و کور عمل می‌کند.

در چنین حالتی، رغبت نیز جایش را به حرص می‌دهد و عاطفه، جایش را به "احساسات" می‌سپارد.

تکیه بر احساسات:

رهبران الهی، عاقل، حکیم و بصیر، انسان‌ها را در هر امری، به عقل، حکمت و بصیرت دعوت می‌کنند، اما رهبران فاسد، چون هیچ هدفی به جز "مشتهیات نفسانی" خود ندارند، سیاست‌ها و کارهایشان نیز بر هیچ منطق صحیحی استوار نمی‌باشد؛ از این رو، برای مقبولیت و جذب، راهی به جز نفس  و "احساسات" ندارند. چنان که تنها راه ورودی شیاطین و القای وسوسه‌ها به انسان، همان "نفس حیوانی" بشر می‌باشد.

اگر دقت کنید، تمامی رهبران سیاسی، یا شخصیت‌هایی که حرص حکومت، ریاست و ثروت دارند [چه در یک اداره و چه در سطح یک کشور و چه در سطح دنیا]، دائم در حال شناخت و تحریک احساسات اذهان عمومی هستند و با ترفندها، جوّسازی‌ها، تبلیغات، شعارها و ...، این احساسات را کنترل کرده و جهت می‌دهند.

به عنوان مثال: نگاه می‌کنند که چه چیزی مردم را خوشحال و چه چیزی ناراحت می‌کند و روی همان سرمایه‌گذاری می‌کنند. حال اگر خشنودی مردم از عملکرد رقیب بود، نسبت به آن "سیاه‌نمایی" می‌کنند و اگر از عملکرد خودشان بود، آن را در بوغ و کرنا کرده و مرتب بیان می‌دارند. اگر ناخشنودی مردم، از عملکرد رقیب بود، آن را بزرگ‌تر و بزرگ‌تر از آن چه بوده، جلوه می‌دهند و اگر این ناخشنودی از عملکرد خودشان بود، اولاً با دروغ‌ها و وعده‌ها پوشش می‌دهند – ثانیاً منتقدین را با الفاظ درشت و رکیک تحقیر می‌کنند و ثالثاً (آنجا که خطا آشکار است و دیگر جای توجیه ندارد)، گناه را بر گردن دیگران می‌اندازند.

شوک احساسی:

ابتدا باید اذعان کنم که این واژه [شوک احساسی]، متعلق به آن دکترای «اندیشه و اقتصاد» مسلمان فرانسوی است که مایل نیست نامش ذکر گردد.

در این روش، شیفتگان قدرت، حریصان به ثروت و نظام‌های بزرگ و کوچکی که بر مبنای "استکبار" و ظلم بر دیگران استوار هستند، و نمی‌توانند اهداف پلید خود را به صراحت به مردم بگویند و بالتبع عملکرد ناصواب خود را توجیه و تطهیر کنند؛ برای آن که نزد مردم شناخته و توسط آنها حذف نگردند، بر اصل القا و وارد کردن «شوک احساسی» بر مردم، تکیه کرده و به این روش متمسک و متوسل می‌گردند.

این روش را در سیاست‌های جهانی بسیار تجربه کرده‌ایم. می‌خواهند افغانستان را به اشغال نظامی درآورند، حادثه 11 سپتامبر را پیش می‌آورند و می‌گویند: «یک گروه بدبخت و بیچاره افغانی، به برج‌های دوقلو – پنتاگون و ... در امریکا، حمله هوایی کرده است؟!» -  می‌خواهند عراق را به اشغال نظامی درآورند، می‌گویند: «صدام سلاح‌های کشتار جمعی دارد و قصد دارد که به اورپا و امریکا حمله نظامی کند؟!» - می‌خواهند به تمامی کشورهای اسلامی حمله نظامی کنند، داعشی راه انداخته و می‌گویند: «این یک تروریسم اسلامی و جهانی است، پس جهان باید به سرکردگی امریکا، وارد مبارزه با تروریسم گردد؟!».

در سیاست‌های داخلی نیز در هر برهه‌ی حساس و انتخاباتی، شاهد همین جوّسازی‌های مبتنی بر احساسات و وارد کردن "شوک احساسی" بر مردم بوده و هستیم.

به عنوان مثال: در طی مذاکرات هسته‌ای و ...، هر گاه که به نقطه‌ی حساسی رسید و اذهان عمومی متوجه نقاط ضعفی گردید، یک مسئله داخلی همه را متوجه خود کرد. مثلاً روغن پالم – یا یک جمله‌ی غلطی که یک مقام مذهبی و سیاسی بگوید، و همگان به او انتقاد کنند که چرا چنین سخن غلطی را به زبان راندی، یا اهانت کردی یا ...، بعد او یا بگوید: "من آن طوری نگفتم، بلکه این طوری گفتم" و یا بگوید: "منظورم آن نبود و این بود"، و یا دامن بزند و بگوید: " یک عده که مخالف من، هستند، مخالف آزادی و ... هستند" و یا اصلاً نفهم و بی‌سواد، و دلال و مغرض و کلاغ هستند و ... به جوّ بیشتر دامن بزند.

ولایت فقیه؛

در این روش، پس از آن که اذهان عمومی، دچار شوک احساسی گردید، آنها کار خود را می‌کنند.

ببینید اکنون، به رغم این همه مشکلات داخلی و خارجی و نیز معضلات جبری و اختیاری که از سوء مدیریت‌ها بر مردم تحمیل شده، چه غوغایی بر سر "رهبری" راه‌انداخته‌اند؟! گویی این مملکت و مردم، امروزه هیچ مشکلی به جز رهبری ندارند و آن هم باید شورایی و به ریاست مطلوب آنها باشد، تا مشکلات مرتفع گردد! در حالی که اولاً مشکلات، اگر جبری و تحمیلی از خارج نبوده باشد، از خود اینها بوده و این رهبری است که هدایت نظام را با درایت و بصیرت و اقتدار بر عهده گرفته است و مملکت را از تجزیه، بحران، ناامنی و ... حفظ کرده است و اگر دولت‌ها و مجلس‌ها به رهنمودهایش کاملاً توجه و عمل می‌نمودند، وضعیت به مراتب بهتری داشتیم.

مراقب باشیم:

حال انتخابات نزدیک است، دو انتخاب مهم و سرنوشت ساز. انتخاباتی که در آن "افراد" انتخاب نمی‌شوند، بلکه سرنوشت کشور و ملت رقم می‌خورد.

از این رو، هیچ انتظار نداشته باشیم که از جناح "ولایت" حرفی به جز دعوت به عقلانیت، حکمت، بصیرت، وحدت، درایت، دوست‌شناسی و دشمن شناسی، شنیده شود. اما از جناح مخالف ولایت، و از اتحاد مخالف نظام، و از تشکیلات تشنه‌ی قدرت و از تیم گسترده‌ی موافق با بلوکه‌ی قدرت و ثروت، منتظر انواع و اقسام "شوک‌های احساسی" باشیم، اما مراقب باشیم که منفعل نگردیم.

ما تجربه کردیم که هر گاه منفعل شدیم و انتخاب ناصوابی کردیم، چه بلاهایی به سر مملکت، نظام و ملت آمد.


  
+ مردم هرگز خوشبختی خود را نمیشناسند اما خوشبختی دیگران همیشه جلو دیدگان آنهاست «به داشته های خود عمیق تر نگاه کنید»


+ صبح است و هوا و‌ نفس دلکش پاییز من هستم و‌ یک سینه از مهر تو لبریز زیباست تو را دیدن از این پنجره صبح زیباست هوای تو در این صبح دل انگیز


+ برای رسیدن به موجودیت خویش نخست نرده های زندان مطلق گرایی،جزم اندیشی،تعصب ورزی،خوش خیالی و خودخواهی را بشکنیم. خواهیم دید رهایی در دل و جان و اندیشه سپردن به فرمان خداوند تنها مطلق عالم است.


+ #رهبر_انقلاب قدرت استکبارى امریکا هم از بین خواهد رفت ، او هم متلاشى خواهد شد ، این قدرت جهنمى ماندنى نیست ، اسرائیل هم ماندنى نیست. 1370/05/30


+ مردی که دائم ، در حضور خدا باشد و از یاد خدا غافل نشود . هرگز نمی تواند به خانواده خود ظلم کند چنین مردی ، در چشم همسران و فرزندانش ، عزیز و دوست داشتنی و با جذبه خواهد بود .


+ برای رسیدن به عزت بهترین راه ، قناعت است .سعی کنیم حرص و طمع ، نداشته باشیم به اندازه خودمان ، از دنیا بهره برداری کنیم


+ بیشعور سیاسی کیست؟ حسن رحیم پور ازغدی در توئیت خود نوشت: کسی که شعور سیاسی داشته باشد از مذاکره دوباره با آمریکا حرف نمی‌زند.


+ نقوی حسینی مخالف CFT: رئیس جمهور یک سطر بنویسد و تضمین بدهد که اگر عضو کنوانسیون شدیم مشکلات مالی و پولی ما حل می‌شود و اگر نشد مرا استیضاح کنید. ما رای می‌دهیم.


+ آرامــــــش چیست؟ نگاه به گذشته و شکر خــــــــدا، نگاه به آینده و اعتماد به خــــــدا Peace of mind can be meant as: looking back on the past and thanking God; looking ahead into the future and trusting in God.


+ حضرت امام علی ((علیه السلام)) : قیمت و ارزش هر کس به اندازه کارى است که مى تواند آن را به خوبى انجام دهد. ازنهج البلاغه امیرالمومنین حضرت علی علیه السلام حکمت81






طراحی پوسته توسط تیم پارسی بلاگ