سفارش تبلیغ
صبا ویژن
مدیر وبلاگ
 
آمار واطلاعات
بازدید امروز : 20
بازدید دیروز : 41
کل بازدید : 313422
کل یادداشتها ها : 277
خبر مایه


خر فهم،فهم خرانه

استاد علامه جناب آقای محمد تقی جعفری(ره) ضمن بیان داستانی از مثنوی معنوی جلال الدین محمد بلخی در شرح نهج البلاغه ضمن تفسیر خطبه 108 می گوید:"ما باید با این غفلت ضد حیات معقول مبارزه کنیم که‏«دیو را که دیده بودیم و نابکارى ‏او را مشاهده کرده بودیم،بار دیگر دیو را ببینیم ولى آنرا نشناسیم‏»."مولوى داستانى‏ لطیف در دفتر پنجم از مثنوى آورده است که بقول خود او :

بشنوید اى دوستان این داستان

خود حقیقت نقد حال ما است آن

گازرى بود و مر او را یک خرى

پشت ریش اشکم تهى تن لاغرى

 در میان سنگلاخى بى‏گیاه

روز تا شب بینوا و بى‏پناه

 بهر خوردن غیر آب آنجا نبود

 روز و شب خر بد در آن کور و کبود

آن حوالى نیستان و بیشه بود

 شیرى آنجا بود و صیدش پیشه بود

 شیر را با پیل نر جنگى فتاد

 خسته شد آن شیر و ماند از اصطیاد

 مدتى واماند زآن ضعف از شکار

 بینوا ماندند دد از چاشت‏خوار

 زانکه باقى خوار شیر ایشان بدند

 شیر چون رنجور شد تنگ آمدند

شیر یک روباه را فرمود رو

مرخرى را بهر من صیاد شو

گر خرى یابى بگرد مرغزار

رو فسونش خوان فریبانش بیار

 یا خرى یا گاو بهر من بجو

زان فسونهایى که میدانى بگو

 چون بیابم قوتى از لحم خر

پس بگیرم بعد از آن صیدى دگر

 اندکى من میخورم باقى شما

من سبب باشم شما را در نوا

 از فسون و از سخنهاى خوشش

 نرم گردان زودتر اینجا کشش

روباه راه مى‏افتد و همان خر گازر را پیدا مى‏کند و براى آن خر نصیحت گویى آغازمى‏کند-چرا باین بدبختى و تیره روزى‏ها تن داده‏اى؟برخیز برویم و تلاش و تکاپوکنیم و روزى حلال بدست‏بیاوریم.خر به توکل تکیه مى‏کند و میگوید:برو دنبال کار خود

جمله را رزاق روزى میدهد

 قسمت هر یک به پیشش مى‏نهد

 رزق آید پیش هر که صبر جست

 رنج و کوششها ز بى‏صبرى تست

آنگاه روباه شروع مى‏کند و در فضیلت کار و کوشش داد سخن میدهد،بار دیگرخر جواب روباه را میدهد.بدین ترتیب گفتگو میان خر که توکل را ترجیح میدهدو روباه که کار و تلاش را لازم میداند ادامه پیدا مى‏کند تا بالاخره روباه با مکر پردازیهاو زبان بازیهایش خر را قانع میکند و میگوید:

 

صبر در صحراى خشک و سنگلاخ

 احمقى باشد جهان حق فراخ

 نقل کن زینجا بسوى مرغزار

مى‏چر آنجا سبزه گرد جویبار

مرغزارى سبز مانند جنان

 سبزه رسته اندر آنجا تا میان

 خرم آن حیوان که او آنجا رود

 کاشتر اندر سبزه ناپیدا بود

 هر طرف در وى یکى چشمه روان

اندران حیوان مرفه در امان

  روباه گفت و گفت و بالاخره خر بینوا را حرکت داد-

چونکه روباهش بسوى مرج برد

 تا کند شیرش به جمله خرد و مرد

دور بود از شیر و آن شیر از نبرد

تا بنزدیک آمدن صبرى نکرد

گنبدى کرد از بلندى شیر هول

 خود نبودش قوة و امکان حول

 خر زدورش دید و برگشت و گریخت

تا به پاى کوه تازان نعل ریخت

 گفت روبه شیر را کاى شاه ما

چون نکردى صبر در وقت وغا

تا بنزدیک تو آید آن غوى

 پس به اندک حمله‏اى غالب شوى

 مکر شیطانست تعجیل و شتاب

 لطف رحمانست صبر و احتساب

 دور بود و حمله‏اى دید و گریخت

ضعف تو ظاهر شد و آب تو ریخت

گفت من پنداشتم برجاست زور

خود بدم از ضعف خود نادان و کور

...

گر توانى بار دیگر از خرد

 باز آوردن مر او را مسترد

 منت‏بسیار دارم از تو من

جهد کن باشد بیاریش بفن

گر خدا روزى کند آن خر مرا

 بعد از آن بس صیدها بخشم ترا

گفت آرى،گر خدا یارى دهد

بر دل او از عمى مهرى نهد

 پس فراموشش شود هولى که دید

 از خرى او نباشد این،بعید

لیک چون آرم مر او را تو متاز

تا ببادش ندهى از تعجیل باز

 گفت آرى تجربه کردم که من

سخت رنجورم مخلخل گشته تن

 تا به نزدیکم نیاید خر تمام

 من نجنبم خفته باشم بر قوام

رفت رو به گفت اى شه همتى

تا بپوشد عقل او را غفلتى

 توبه‏ها کرده است‏خر با کردگار

کاو نگردد غره هر نابکار

 توبه او را به فن برهم زنیم

 ما عدو عقل و عهد روشنیم


روباه براى فریفتن خر و آوردن او بطرف شیر براه مى‏افتد-

 

پس بیامد زود رو به نزد خر

گفت‏خر از چون تو یارى الحذر

 ناجوانمردا،چه کردم من ترا؟!

که به پیش اژدها بردى مرا

 ناجوانمردا،چه کردم با تو من

که مرا با شیر کردى پنجه زن!

موجب کین تو با جانم چه بود

غیر خبث گوهر تو اى عنود

....

پس از بیانات بسیار مفید و رسا در اثبات اینکه اضرار و گزندگى در نهاد بعضى ازموجوداتست، و آن روباه با طینت‏خبیث که دارد خر را فریب داده و به نزد شیر برده‏که او را بدرد و طعمه خود بسازد.روباه براى تبرئه خود،دهان به تاویل حادثه‏و دروغهایى که گفته و خر را بنزد شیر برده بود،باز میکند-

گفت‏خر روهین ز پیشم اى عدو

تا نبینم روى تو اى زشت رو

آن خدایى که ترا بدبخت کرد

 روى زشتت را کریه و سخت کرد

با کدامین روى مى‏آیى بمن

 اینچنین سغرى ندارد کرگدن

 رفته‏اى در خون و جانم آشکار

که ترا من رهبرم در مرغزار!

تا بدیدم روى عزرائیل را

باز آوردى فن و تسویل را

 

دقت فرمائید که خر اعتراف مى‏کند که با تکیه به دروغ ها و فریبکاری هاى روباه تادیدگاه شیر رفته و با دیدن او از وحشت‏شدید فرار را بر قرار ترجیح داده است.

اکنون میگوید:من گول حرفهاى ترا نمی خورم،من دیگر دغل کارى‏هاى ترا فهمیده ‏ام-

گرچه من ننگ خرانم یا خرم

جان ورم جان دارم این را کى خرم

 آنچه من دیدم ز هول بى‏امان

طفل دیدى پیر گشتى در زمان

 بیدل و جان از نهیب آن شکوه

سرنگون خود را در افکندم ز کوه

بسته شد پایم در آن دم از نهیب

چون بدیدم آن عذاب بى‏حجیب

 عهد کردم با خدا کاى ذو المنن

 برگشا زین بستگى تو پاى من

پس از این دیگر،فریب دروغ‏هاى ترا اى نابکار نخواهم خورد-

تا ننوشم وسوسه کس بعد از این

 عهد کردم نذر کردم اى معین

حق گشاده کرد آن دم پاى من

 زان دعا و زارى و هیهاى من

خدا بمن لطف و عنایت فرمود-

ورنه اندر من رسیدى شیر نر

 چون بدى در زیر پنجه شیر،خر

اى نابکار خبیث،

باز بفرستادت آن شیر عرین

سوى من از مکر اى بئس القرین

 حق ذات پاک الله الصمد

 که بود به مار بد از یار بد

روباه این بار از راه مغالطه بازى بر آمد و

گفت روبه صاف ما را درد نیست

 لیک تخییلات و همى خرد نیست

 اینهمه و هم تو است اى ساده دل

 ورنه با تو نه غشى دارم نه غل

 از خیال زشت‏خود منگر بمن

بر محبان از چه دارى سوء ظن

 ظن نیکو بر بر اخوان صفا

 گر چه آید ظاهر از ایشان جفا

آن خیال و وهم بد چون شد پدید

صد هزاران یار را از هم برید

مشفقى گر کرد جور و امتحان

عقل مى‏باید که نبود بد گمان

 خاصه من بدرگ نبودم زشت قسم

آنچه دیدى بد نبد بود آن طلسم

اشتباه میکنى اى خر عزیز،جانور هر قدر هم که خر باشد باید این مقدار بفهمد که‏توهمات و تخیلات و طلسم کارى و جادوگریها هم در زندگى وارد میدان میشوندو حقیقت را باطل و باطل را حقیقت نمایش مى‏دهند.ببین اى خر ارجمند،یقین باید بدانى که-

 

عالم وهم و خیال و طبع و بیم

هست ره رو را یکى سد عظیم

 غرق گشته عقلهاى چون جبال

 در بحار وهم و گرداب خیال

از اینها بگذریم،فرض کن من نیت‏بد داشتم،باید تو که دوست‏با وفاى من هستى،عفو کنى و از من در گذرى

ور بدى آن بد سگالش قدر را

 عفو فرمایند از یاران خطا

در مقابل این همه دروغ و مغالطه و سفسطه بازیهاى روباه-

خر بسى کوشید و او را دفع گفت

 لیک جوع الکلب با خر بود جفت

 غالب آمد حرص و صبرش شد ضعیف

بس گلوها را برد عشق رغیف

زان رسولى کش حقایق داد دست

کاد فقران یکون کفر آمده است

 گشته بود آن خر مجاعت را اسیر

گفت اگر مکر است‏یکره مرده گیر

 زین عذاب جوع بارى وارهم

 گر حیات اینست من مرده به ام

 گر خر اول توبه و سوگند خورد

عاقبت هم از خرى خبطى بکرد

 حرص کور و احمق و نادان کند

 مرگ را بر احمقان آسان کند

 هست آسان مرگ بر جان خران

 که ندارند آب جان جاودان

از همین جا نکته اساسى تحت تاثیر قرار گرفتن از دروغ‏ها و دغل‏ها و حقه بازیهاروشن میشود که عبارت است از حرص و طمع که آدمى را احمق و نادان میسازدو مرگ نابهنگام را نتیجه میدهد.بالاخره فریبکاریها و دروغ‏هاى روباه-

برد خر را روبهک تا پیش شیر

 پاره پاره کردش آن شیر دلیر

شیر گوشت‏خر را خورد و-

تشنه شد از کوشش آن سلطان دد

 رفت‏ سوى چشمه تا آبى خورد

روبهک خورد آن جگر و بند و دلش

 آن زمان چون فرصتى شد حاصلش

شیر چون واگشت از چشمه بخور

 جست دل از خر نه دل بد نه جگر

گفت روبه را:جگر کو؟دل چه شد؟

 که نباشد جانور را زین دو بد

 گفت اگر بودى ورا دل با جگر

کى بدین جا آمدى بار دگر؟!

آن قیامت دیده و آن رستخیز

وان ز کوه افتادن از هول گریز

 گر جگر بودى ورا یا دل بدى

 بار دیگر کى بدینجا آمدى؟!

یعنى اگر واقعا آن خر فهم و عقل و دل داشت،پس از دیدن چنان منظره هولناک،چگونه بار دیگر خود را به دامان مرگ انداخت.آرى،بدینسان حرص و آز موجب‏از بین رفتن درک و عقل و عاقبت اندیشى میگردد.

 

پ.ن:متاسفانه فهم خرانه از موضوعات بسیاری امروزه در ساحت های اجتماعی،فرهنگی،سیاسی و در زندگی فردی و اجتماعی ما دیده می شود.

مرج یعنی چراگاه ،مرتع،مرغزار

گازر یعنی لباس شوی


  



Image result for ?وجوب نماز در بعثت?‎ آیا پیامبر(صلى الله علیه وآله) پیش از بعثت و نزول قرآن نماز مى خواندند؟ اگر نماز مى خواندند نماز ایشان چگونه بود؟

خداوند متعال مى فرماید: (وَ کَذَ لِکَ أَوْحَیْنَآ إِلَیْکَ رُوحًا مِّنْ أَمْرِنَا مَا کُنتَ تَدْرِى مَا الْکِتَـبُ وَ لاَ الاِْیمَـنُ وَ لَـکِن جَعَلْنَـهُ نُورًا نَّهْدِى بِهِ مَن نَّشَآءُ مِنْ عِبَادِنَا وَ إِنَّکَ لَتَهْدِى إِلَى صِرَ ط مُّسْتَقِیم)[1]; و همین گونه، روحى از امر خودمان به سوى تو وحى کردیم. تو نمى دانستى کتاب چیست و نه ایمان ]کدام است؟[ ولى آن را نورى گردانیدیم که هر که از بندگان خود را بخواهیم به وسیله آن راه مى نماییم و به راستى که تو به خوبى به راه راست هدایت مى کنى.

ازآیه شریفه به دست مى آید:1.آن چه رسول خدا(صلى الله علیه وآله) دارد و مردم را به سویش مى خواند، همه از ناحیه خداوند متعال است و مراد از این که: تو خودت درایت و فهم حقایق کتاب را نداشتى این است که از معارف جزیى، عقاید و شرایع عملى که در کتاب آمده، قبلا اطلاعى نداشتى، زیرا رسول اکرم(صلى الله علیه وآله) بعد از نبوت و وحى، به آن جزئیات آگاه شد و التزام تفصیلى به تک تک معارف حقه و اعمال صالح پیدا کرد.

2. آیه مى فرماید: تو قبل از وحى، به کتاب و معارف و شرایعى که در آن هست علمى نداشتى و به ایمانى که بعد از وحى دارا شدى، متصف نبودى، پس آیه با ایمان داشتن رسول خدا(صلى الله علیه وآله) و این که اعمالش همه صالح بوده است، منافاتى ندارد، چون در آن علم به تفاصیل و جزئیات معارفى که در کتاب آمده نفى شده است و بدیهى است که نفى علم و التزام تفصیلى، با التزام اجمالى ایمان به خدا و خضوع در برابر حق، منافاتى ندارد.

3. آیه اشاره مى کند که حال رسول خدا(صلى الله علیه وآله) قبل از بعثت، با بعد از بعثت، متفاوت است وگرنه پیامبراکرم(صلى الله علیه وآله)قبل از بعثت نیز موّحد و یگانه پرست بوده است. عدم آگاهى آن حضرت به محتواى قرآن، باعث عدم آگاهى او به خداوند نمى شود و زندگى پیامبراکرم(صلى الله علیه وآله) قبل از دوران بعثت، ـ که در کتاب هاى تاریخى آمده ـ گواه زنده این حقیقت است.

حضرت على(علیه السلام) مى فرماید: از همان زمان که رسول خدا(صلى الله علیه وآله) از شیر بازگرفته شد، خداوند بزرگ ترین فرشته رابراى تربیت او گمارد و آن فرشته شب ها و روزها اخلاق و آداب نیک را به او مى آموخت.[3]

از آیات و روایات به دست مى آید که برخى از احکام و عبادت ها، مانند: نماز، روزه، زکات و...، در شریعت هاى قبل از اسلام نیز وجود داشته است; چنان که پیش از این به نماز آنان اشاره شد. قرآن کریم از قول حضرت عیسى(علیه السلام)مى فرماید: (وَ أَوْصَـنِى بِالصَّلَوةِ وَ الزَّکَوةِ مَا دُمْتُ حَیًّا)[4]; تا زمانى که زنده ام خداوند مرا به نماز و زکات توصیه کرده است و نیز در سوره بقره، آیه 183، از وجوب روزه بر امت هاى گذشته سخن به میان آمده است، ولى جزئیات و کیفیت عبادت هاى پیامبراکرم(صلى الله علیه وآله) قبل از بعثت نیز در تاریخ نقل نشده است.البته نماز خواندن به شکل کنونى پس از بعثت واجب شد و پیش از آن واجب نبود.

[1]. شورى،آیه52.

[2]. نهج البلاغه، خطبه 192 (خطبه قاصعه).

[3]. مریم،آیه31.

[4]. ر.ک: همان، تفسیر المیزان، ج 18، ص 75 ـ 78; همان، تفسیر نمونه، ج 20، ص 504 و 509; جعفر سبحانى، فروغ ابدیت، ص 209 ـ 210; شرح نهج البلاغه، شیخ محمّد عبده، ج 1 ـ 4، ص 442.

 


  
+ مردم هرگز خوشبختی خود را نمیشناسند اما خوشبختی دیگران همیشه جلو دیدگان آنهاست «به داشته های خود عمیق تر نگاه کنید»


+ صبح است و هوا و‌ نفس دلکش پاییز من هستم و‌ یک سینه از مهر تو لبریز زیباست تو را دیدن از این پنجره صبح زیباست هوای تو در این صبح دل انگیز


+ برای رسیدن به موجودیت خویش نخست نرده های زندان مطلق گرایی،جزم اندیشی،تعصب ورزی،خوش خیالی و خودخواهی را بشکنیم. خواهیم دید رهایی در دل و جان و اندیشه سپردن به فرمان خداوند تنها مطلق عالم است.


+ #رهبر_انقلاب قدرت استکبارى امریکا هم از بین خواهد رفت ، او هم متلاشى خواهد شد ، این قدرت جهنمى ماندنى نیست ، اسرائیل هم ماندنى نیست. 1370/05/30


+ مردی که دائم ، در حضور خدا باشد و از یاد خدا غافل نشود . هرگز نمی تواند به خانواده خود ظلم کند چنین مردی ، در چشم همسران و فرزندانش ، عزیز و دوست داشتنی و با جذبه خواهد بود .


+ برای رسیدن به عزت بهترین راه ، قناعت است .سعی کنیم حرص و طمع ، نداشته باشیم به اندازه خودمان ، از دنیا بهره برداری کنیم


+ بیشعور سیاسی کیست؟ حسن رحیم پور ازغدی در توئیت خود نوشت: کسی که شعور سیاسی داشته باشد از مذاکره دوباره با آمریکا حرف نمی‌زند.


+ نقوی حسینی مخالف CFT: رئیس جمهور یک سطر بنویسد و تضمین بدهد که اگر عضو کنوانسیون شدیم مشکلات مالی و پولی ما حل می‌شود و اگر نشد مرا استیضاح کنید. ما رای می‌دهیم.


+ آرامــــــش چیست؟ نگاه به گذشته و شکر خــــــــدا، نگاه به آینده و اعتماد به خــــــدا Peace of mind can be meant as: looking back on the past and thanking God; looking ahead into the future and trusting in God.


+ حضرت امام علی ((علیه السلام)) : قیمت و ارزش هر کس به اندازه کارى است که مى تواند آن را به خوبى انجام دهد. ازنهج البلاغه امیرالمومنین حضرت علی علیه السلام حکمت81






طراحی پوسته توسط تیم پارسی بلاگ