صرف نظر از دیدگاهی که نماز خواندن را "ادب" بنده در برابر آفریدگار می داند، گروهی خواندن نماز را را رابطه ای عاشقانه با خداوند می دانند و به دنبال احساس لذتی معنوی. و چنانچه این احساس لذت از نماز در آنان ایجاد نشود گاه احساس سرخوردگی و دلزدگی برایشان پیش می آید و آرام آرام از خواندن نماز دست کشیده و به گروه بی نمازان در می آیند.!
نکته مهم این است که:
اولا از کجای قرآن و سخنان رسول الهی و پیشوایان معصوم این که نماز یک رابطه عاشقانه با خداوند است را فهم کرده ایم!
و دوم این که با کدام منطق به این گزاره رسیده ایم که این رابطه عاشقانه حتما باید لذتی را به دنبال داشته باشد؟!!
و منظور و تعریف ما از این لذت چیست؟
و سوم ، بر فرض درست بودن این منطق آیا می دانیم کدام نماز واقعا رابطه ای عمیق و عاشقانه با خداوند است و لذت دو عالم در برابرش هیچ است؟!
نمازی که آموزه های قرآن و حدیث ما را به برپاداری آن دستور می دهد و زندگی ما را آکنده از لذت و آرامش می کند و سبک زندگی و شیوه رفتاری ما خدایی می کند باید از سه عنصر اساسی برخوردار باشد تا اقامه کننده خود را به هدف برساند.
الف- قالب و کالبد نماز:
آنچه از ظاهر وضو ، مکان و زمان و لباس نماز گزار و قبله و انجام اذان و اقامه و قیام و قعود و رکوع وسجود و خواندن الفاظ نماز انجام می دهیم . که توجه به این ظاهر نیز بسیار مهم و مورد توجه شریعت است و نباید از آن غفلت کرد.
ب- محتوا و پیام نماز:
احکام ظاهری و باطنی نماز
آداب نماز از وضو گرفته تا تعقیبات نماز
رمز و رازها و اسرار نهفته در اجزاء تشکیل دهنده مجموعه نماز
چگونگی ایفای نقش انسان نماز در جامعه از نوع رفتار و ارتباط با همسر و فرزندان تا ارتباط با دیگر اعضای جامعه و حتی با بیگانگان از دین و آیین مسلمانی
پاسخ به این پرسش راهگشای بسیاری از مسائل در زندگی است که:
نماز از ما چه می خواهد؟ ما را چگونه می خواهد؟!
ج- نقش ها و کارکردهای نماز در سبک زندگی مومنانه
اگر ما حق نماز را دادیم به همان نسبت نتایج حاصله از نماز در زندگی ما خودش را نشان خواهد داد. و به همان نسبت از این رابطه لذت خواهیم برد .
برای همین است که در دستورات دینی تاکید بر انجام این فریضه حتی در حد کف آن می شود . واین اجازه را خداوند به ما نداده است که خود را از حد اقل نماز محروم کنیم.
نماز تمرین رشد و بلوغ آدمیت بشر خاکی است برای انسان الهی شدن.
از بودن تا شدن!
چه می دونم ؛ آیا دیدنی ها و شنیدنی هام میتونه ملاک داوری و ارزیابی هام باشند یا نه ؟ یا این که ذهنم تصویر دومی خلق می کنند و همین تصویر دومه که منو به دنبال خودش می کشونه و حال وروز منو تیره و تار کرده! ومدعی العموم عالم و آدم شده.
دنیای عجیبی برای خودم ساختم نمی دونم شایدهم واقعا همونجوریه که من می بینم! اما از خدا می خوام دنیا و آدمای دور و برم همون جوری نباشن که من ساختم یا می بینم!
کاش ! آرزویی سخت !
احساس "آدم "بودن ؛ چه بلا ها که سرم نمی آورد!گاه باید بسوزی که نه ؛ باید تمام عمرت بسوزی و بسازی . و چقدر این ساختن از سوختن سخت تر است! و خدا را می بینم که می گوید : برای ساختن باید سوخت!! و من که کشته معرفت خودم یعنی "آدم" بودنم به ناچار بی آن که به رویم بیاورم آستانه ی تحملم را بی اختیار بالا می برم. لب فرو می بندم ؛ در خودم می ریزم؛شاید به مصلحت که گربه نه بهتره بگم "گاو" شاخم نزنه. و شایدم خود فریبی دیگر برای جلوه گری "پرهیز" و فرار از گناهی که از اون احساس "آدم" بودن منو تهی می کنه.
همیشه ترسیدم و این هراس از تهی بودن رو همیشه دوست داشتم و دوست دارم.
به پر و پای خلق الله پیچیدن و حکم کردن به درستی و نادرستی رفتارهاشون خط و مرزی داره که خیلی ازش دورم. و همین تصور یا واقعیته که مدام منو گیر خودم کرده و همش به پرو پای خودم می پیچم و می پیچم!
دارم دنبال یه معیار و یه مرز برای حدود این خود در گیری و دیگر درگیری هام می گردم که حس "آدم" بودن رو کورو کر و لنگ نکنه.
آنجا که از مهر و محبت می سرایند و در برابر کوچکترین حس ناخوشی از دیگری تازیانه طوفان خشم خویش بر روح آن دیگری نثار می کنند.
آنجا که مردمان تورا به انگیزه پاک و اخلاص می شناسندو تو از عدد و رقم و حساب و کتاب و رنگ و لعاب و جایگاه و کم شدن و زیاد شدن می گویی .
چطور بود؟ ... تو انتظارمی بری پروانه های شمع وجودت ازت تعریف و تمجید کنن.
خودت را همه می دونی وتنها تو سر خط آغاز و پایان هرچیز!
تورو خوب بدونن و بسم الله هرآغاز باشی و مهرپایان همه کارهای خوب دیگران.
دیروز به هنگام شروع کار به همه گفتم: این خداست که ...
و امروز که کار تموم شد به همه گفتی خب اگه مدیریت و تدبیر باشه مسلما کار خوب و قابل قبول میشه....
خدایا!
واگویه های نفس و دل به اندازه همه دنیائیه که سهم من کردیش. واگویه های سرکش و افسون گرو؛ اغواکننده و تردید آفرین.
واگویه های سرزنشگر و هشدار دهنده؛بیدار گر و تعهد آفرین.
واگویه اطمینان بخش و یقین آور؛ امید بخش وشوق آفرین
الله اکبر... قد قامت الصلاه... لا اله الا الله
و برای ابدیت حس "آدم" بودنم
و برای ماندن بر تعهد "آدم" بودن
می خوانم تورا
می ایستم برای تو
می نشینم برای تو
پیشانی بر خاک می سایم برای تو
قامت به قد قامت تو خم می کنم
فرمان بری و عصیانگریم برای تو
و همه چیز از توست و برای تو
الله اکبر بسم الله الرحمن الرحیم. الحمد لله رب العالمین
چه زیباست احساس"آدم" بودن
و چه زیبا ترست "آدم" شدن