ای نامه که می روی به سویش ......
به نام خدا
سلام آقا!
حالتان خوب است؟ ما هم خوبیم و ملالی نیست جز دوری شما !!! دلمان برایتان تنگ شده! ( اما شما باور نکن! اینها همه کلیشه های نوشتاری ست!! ) نمی خواهید تشریف بیاورید و به ما سری بزنید؟
فکر می کنم این هفته آمادگی ظهورتان را داریم
باور ندارید؟!
از آمادگیمان برای ظهورتان همین بس که این هفته کوچه هایمان را به نامتان و به یمن میلادتان آذین بسته ایم
البته فعلا فرصت نداریم که دلهایمان را هم به عطر وجودتان آذین کنیم
آخر هنوز که معلوم نیست کدام جمعه میایی
ما که نمی توانیم هر جمعه دلمان را به عطر یادتان مزین کنیم و بعد ببینیم نیامدید و باز هم از شنبه رنگ بی خیالی بگیریم تا جمعه ی بعد!
اصلا می دانید آقا؟!!
شما که قرار است بیایید .... خب ما چرا هِـی منتظر باشیم؟
خُب میایید دیگر!!! اصلا چه فرقی دارد چند شنبه باشد یا بی شنبه!!
خسته شدیم بس که گفتیم "شاید این جمعه بیاید شاید" !
خودتان لطف کنید و هر وقت قرار است تشریف بیاورید و قدم بر چشم ما بگذارید قبلش خبرمان کنید... سرزده نیایید ها ! آخر این دلها که برای شما ساخته نشده ... مال ِ روزمرگی هایمان است.... یعنی راستش دنیا و ظواهرش آنقدرها هم بد نیست! یعنی می شود گفت که چشم نواز هم هست، نمی شود که از آنها جا بمانیم . شما هم که فعلا تشریف ندارید ... فقط لطفا سرزده تصمیم نگیرید حضور به هم رسانید!
حالا هم نشسته ایم و می گوییم "خدا کند که بیاید" !
نه!
خیال نکنید خودمان را می گوییم ها!
می دانیم که "ما هنوز هم به خودمان نیامده ایم" و "به این زودی هم نخواهیم آمد" !
(راستش را بخواهید حوصله و وقتش را هم نداریم که "به خودمان بیاییم" ....)
داریم شما را میگوییم "خدا کند که بیایید" ! چون می دانیم بالاخره یک روزی می آیید. این را که دیگر حتما حتما باور داریم که وعده ی خدا حتما محقق می شود (البته فکر می کنیم که باور داریم !)... خودش گفته که شما را به وقت معلوم جهت ایجاد حکومت عدل و برپایی اسلام به میان مردم خواهد فرستاد... اما خُب! حالا کو تا آن موقع؟ بگذارید فعلا راحت باشیم و از این دنیا حظ مان را ببریم ! شاید تا آخر عمر ما نیامدید... تکلیف چیست؟ نمیشود که منتظر آمدنتان باشیم و از دنیایمان لذت نبریم ! میشود؟؟؟؟!
داشتم چی می گفتم؟!
آهان... گفتم فکر می کنم این هفته آمادگی ظهورتان را داریم!
و احتمالا این هفته تا روز میلادتان "دعای فرج" را بیشتر بخوانیم .
و البته "اللهم عجل لولیک الفرج" ها را هم بلندتر می گوییم.
(بین خودمان بماند... دعا خواندن هایمان را که حتما دیده اید ... عین سلام و خداحافظی کردن هایمان شده ... عادی و بی هیچ اشتیاقی! تقصیر ما چیست که آنقدر نیامدید تا ما بنده ی عادت شدیم؟!!! )
پس می آیید دیگر ؟؟؟ منتظرتان باشیم؟ خبرمان کنید!!!!
راستی آقا! تولدتان مبارک.... ببخشید که هدیه ای در خور شما ندارم ... صلواتی را به عنوان هدیه همراه این نامه خدمتتان می فرستم.... منتظر پاسخ نامه ام هستم!
اللهم صل علی محمد و ال محمد و عجل فرجهم
یکی از بچههای کلاس گفت: استاد یکی از دوستان من میگفت وقتی اکثریت موجود در یک مجلس اهل نماز نباشند و یا لااقل در آن زمان نماز نخوانند : دیگر اقلیت نماز خوان جایی برای ابراز وجود ندارند و رای اکثریت میچربد.
استاد: درسته یکی از بهانههای جماعت بی نماز همین است. آنها معتقدند مانند یک انتخابات که رای با اکثریت است در این مورد نیز باید پیرو اکثریت بود. اما پاسخ آنها نیز روشن است
قرآن کریم میفرماید:
(در پیمودن مسیر حق و راه خدا) اکثریت معیار حقانیت نیست و چه بسا گاه پیروی از اکثریت موجب گمراهی نیز بشود.
و ان اکثر من فی الرض یضلوک عن سبیل الله ... (انعام / 116)
(و اگر از اکثریت اهل زمین پیروی کنی تو را از راه خدا دور ساخته و به گمراهی میکشانند...)
ضمن آن که خود شاهدیم که گاه اکثر انسانها در مسیر زندگی گرفتار انحرافات اخلاقی و رفتاری و حتی اعتقادی میشوند؛ زیاد دیدهایم در یک نیمه شب خلوت، بسیاری از رانندگان به راحتی از چراغ قرمز عبور میکنند و قانون را زیر پا میگذارند. آیا این نشانگر حقانیت عمل آنها است؟ ضمناً حتی اگر پیرو اکثریت باشی؛ اکثریت مردم معتقدند در مقابل کار نیک دیگران باید از آنها شاکر و سپاس گزار باشیم؛
پس چرا در خصوص الطاف تعالی این گونه نباشیم؟
پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله می فرمایند:
لا یزال الشیطان ذعرا من المؤمن ما حافظ علی الصلوات الخمس فاذا ضیعّهن تجرأ علیه و اوقعه فی العظام؛( بحارالانوار، ج 81، ص 372)
تا زمانی که مومن بر نمازهای پنج گانه محافظت می کند، شیطان از او هراسان است،و هنگامی که آن ها را ضایع کرد بر او جرأت پیدا کرده و در گناهان کبیره او را وارد می کند.
*************
بعثت پیامبر مهربانی لیله القدر ناشناخته ای است که درک عمیق آن در توان همه نیست.گویا ابلیس بزرگی این اتفاق بزرگ تاریخ انسان را به خوبی دریافته بود .او درآن شبِ شب ستیز که رخ نمای تمام حقیقت آفرینش بود نالید و نعره زد.و درحال تاسف بیهوده ی خویش فرو رفت.همانطور که به هنگام اهداء سوره حمد به پیامبر و امتش خشمش را نتوانست فروبردو نعره زشت و کریهش فرزندانش را در وحشت فرو برد و برای التیام درد بی درمانش بر گرد او حلقه زدند.و او همواره از آن روز بر اثر بخشی دسیسه ها و مبارزه بی امانش با حقیقت اسلام در هراس است چرا که رهاورد رسالت رسول رسولان الهی هماهنگی دانش و خرد و ایمان و محبت است.و چنانچه رهروان اسلام در محیط این مربع قرار گیرند بی شک در اسارت جنگ نرم ابلیس وسپاهیان ترسوی او قرار نخواهند گرفت.
دل به عشق مصطفی معنا گرفت
در کنار عرش حق ماوا گرفت
هفت اقلیم جهان و فرش و عرش
از و وجود و نام احمد(ص) پا گرفت
عید مبعث بعثت حیات طیبه مبارک
ماه رجب ماه بشارت است انگار
بوی رمضان دارد و حال و هوایت را عوض می کند
انگار در گوش جانت نجوای آرام ِ دعای سحر را می شنوی
رجب آماده باش است برای ماهی مبارک
آمادگی برای رهایی از بندهای دنیا و شیطان
رجب بر همه مبارک
--------------------------------------
--------------------------------------
هنوز هم بعد از سالها اسطوره ی منی
هنوز هم بعد از سالها وقتی در جعبه ی جادو می بینمت ، جادوی نگاه نافذت می شوم
هنوز هم صدایت همان صلابت همیشگی ات را در جانم یادآور می شود
هنوز هم فراز آخر ِ وصیتت دلم را می لرزاند و آرزو می کنم کاش هنوز هم بودی
اما دلم می گیرد
دلم می گیرد که این روزها یدک کشهای زیادی را می بینم و می شناسم که از تمام وجود تو ، تنها نامت را یدک میشند.... به اسمت دل خوش می کنند و از رسمت انگار قرن ها (و نه حتی سالها) دور شده اند... دور ِ دور..... اصلا انگار با رسمت غریبه بوده اند از اول!
دلم می گیرد که این روزها کم نیستند آنهایی که از نام تو به جای نردبان استفاده می کنند تا خود را به بام قله های شهرت، مادیات و قدرت برسانند.
حتما هنوز هم برای همه مان دعا می کنی... حتما یادت نمی رود
روحت شاد روح الله الموسوی الخمینی
=====================
=====================
شاید راست گفته آن شاعر که " ایوان نجف عجب صفایی دارد"
اما این ایوان نیست که صفا دارد
وجود شماست که ذره ذره شهد زیارت و دیدار در جان انسان می ریزد
آنجا که کعبه ، آن خانه ی با عظمت ِ خدا، در مقابل شما قلبش شکافته می شود من که وجودم سراسر هیچ است و بضاعتی اندک هم ندارم چه می توانم بگویم
اما از آنجا که شما و رسول خدا، خود را پدران امت معرفی کرده اید اجازه بدهید شما را پدر خطاب کنم و به عنوان فرزندتان انجام وظیفه کنم
پدر! مولای اول!
در نجف با صدای اذان تنم می لرزید آنگاه که موذن می گفت: " اشهد ان علیاً ولی الله" و من چه مغرور سر بالا می آوردم و در کنارت شهادت می دادم که شما ولی و امام اولم هستی و چه نعمتی بالاتر از این که ما خود را علوی می دانیم و شما برایمان نسبتی به این حد و اندازه نزدیک قائل شده اید
و کاش یادم بماند هر روز این شکرانه را :
"الحمدلله الذی جعلنا من المتمسکین بولایه امیرالمومنین علی ابن ابیطالب"
دلم تنگ دیدارت است و سرشار از شوق می شود به یادت... اما چه کند این دل که حتی در روز میلادت نیز غم غربتت رهایش نمی کند
کاش بودیم آن روزهای درد و غربتت
میلادت بر کوثر آسمانی مبارک...
بانو! حتما این روز عیدی نصیبمان می شود ... مگر نه؟
=====================
=====================
پدرم! از تو گفتن نیز سخت است....
یادم هست که یادمان دادند و همواره این در یاد ماند که :
بابا آب داد
بابا نان داد
بابا آمد!
انگار آن روزها این جمله ها برایت وظیفه سازی می کردند غافل از آنکه تو در این تعاریف نمی گنجی
سایه ی رحمتت همواره حرارت سختیها را کاهش داده است
خدا سایه ات را بر سرمان حفظ کند که تکیه گاه فرزندانت هستی
بر ما ببخش اگر در تمام این سالیان دلت را رنجانده ایم
دستهایت را که پر است از خستگی روزهای سخت زندگی، بالا ببر و باز هم برای ما دعا کن که دعایت کوههای سختی ِ روزگار را برایمان هموار می کند
روزت مبارک بابا!
==========================
==========================
پ.ن:
برام هیچ حسی شبیه تو نیست
تو پایان هر جستجوی منی
تماشای تو عین آرامشه
تو زیباترین آرزوی منی
دلتنگی من برای شما عین یه عادت شده آقا!
اینکه هر روز غبطه بخورم به هر زائری که کنارته
اینکه وقتی بهت سلام می دم عظمت سلطان تموم وجودم رو بلرزونه
اینکه هر کاری دارم بیام سراغ شما و بارگاه سلطانیتون
اما از اون عادتهاییه که اگه نباشه انگار اون روز منم نیستم !
از این عادت با تو بودن هنوز
ببین لحظه لحظه م کنارت خوشه
همین عادت با تو بودن یه روز
اگه بی تو باشم منو می کشه
هنوز هم خیال کن که غزالم ....!
استاد می گفت :
منطق نماز، منطق ادب است هر کس از این ادب لذت ببرد بسیار عالی است، ولی اگر کسی بگوید نماز نمیخوانم چون لذت نمی برم باید منطق نمازش را تغییر دهد.
گاهی فرد به خودی خود از نماز خواندن لذت میبرد ولی گاهی لذت نمی برد به چنین کسانی چند جواب غلط داده می شود؛
اول اینکه به آنها تلقین می شود که تو از نماز لذت می بری و خودت متوجه نیستی.
دوم این که میگویند تو بیماری چون لذت نماز یک امر طبیعی است و بیماری روحی تو باعث می شود که آن را درک نکنی
سومین جواب غلط این است که بگوییم اگر لذت نمی بری نماز نخوان تا وقتی از آن لذت ببری.
حالا کجای قرآن یا روایات اسلامی آمده که باید نماز را برای لذت بردن باید خواند؟ ! وجوب نماز منوط به لذت بردن نیست یعنی نمازی که با تلخی همراه است را هم باید خواند. آنچه دراین جا مهم است این که خدا نماز تلخ را هم واجب کرده است.
ممکن است بگویید مگر نه اینکه رابطه با خدا باید زیبا باشد،؟!
پاسخ این است که فلسفه نماز ادب در مقابل مقام ربوبیت است. ادب یعنی در برابر عظمت پرودگار رفتاری انجام دهیم که همراه با نظم و تواضع باشد. در نماز دوست داشتن خدا واجب نیست بلکه یک حسن در نماز به شمار میرود یعنی اگر محبت باشد بهتر است. مثل اینکه در وجوب حج برخورداری از توانایی مالی، بدنی و امنیتی شرط است و علاقه شرط نیست. بنابراین نماز مشروط به عشق پرودگار نیست و نماز را گرچه تلخ باشد باید خواند.
نماز خواندن اولا و بالذات برای بیرون شدن تکبر از دلهای ماست که در خطبه حضرت زهرا "سلام الله علیها" به آن اشاره شده است.
نماز برای عاشق خدا شدن نیست برای برداشتن تکبر است و این مسئله عادتا با تلخی همراه است.
وشما چه می اندیشید؟
----------------
--------------
یه کم دیگه مونده ، اونایی که فرزند دارند بقیه رو در ادامه مطلب حتما بخونند.
استاد اندکی مکث کرد و صحبتهای بچه هارا شنید و بعد ادامه داد:
برخی از آدمها می گویند: وقتی کارهای دیگر یک انسان خوب باشد دیگر نماز هم نخواند ایرادی ندارد. پاسخ این آدمها نیز این است: اولاً همان گونه که بدن انسان به همه ی ویتامین های دیگر نیاز دارد و با خوردن یک ویتامین از ویتامین های دیگر بینیاز نمی شود کارهای خوب دیگر نیز نمی توانند جای نماز را پر کرده و اثر آن را داشته باشند.
ثانیاً نماز مانند آن داروی اصلی است که دکتر برای درمان مریض داده و بقیه داروهایی که در نسخه نوشته داروهای کمکی و تقویتیاند.
بدیهی است اگر کسی داروی اصلی را مصرف نکند و فقط ویتامینها را بخورد، بیماری او درمان نخواهد شد و چه بسا بدتر نیز بشود بر اساس روایات اگر نماز مورد قبول واقع نشود بقیه اعمال انسان نیز مورد قبول واقع نخواهد شد.
درست مانند آن که به کسی بگویند شرط استخدام تو داشتن کارت پایان خدمت است و یا شرط ورود به دانشگاه داشتن مدرک دیپلم و یا قبولی در کنکور است و بدون این مدرک، وجود توانمندیهای دیگر در انسان برای او سودی نخواهد داشت.
یادمان باشد هیچ کار خیری جای نماز را نمیگیرد.
آیا می دانستید؟!
رسول الله صلی الله علیه و آله فرموده اند:
«لایزال الشیطان یرعب من بنی آدم ما حافظ علی لصلوات الخمس فاذا ضیعهن یجتری علیه و أوقعه فی العظائم » (جامع الا خبار ص 74)
شیطان دائما از بنی آدم در هراس است: مادامی که مراقب نمازهای پنجگانه میباشد : هرگاه او نماز هایش را ضایع سازد شیطان بر او جرأت یافته و او را
در گناهان بزرگ گرفتار میسازد.
خیلی دوست دارم نمازم را با حضور قلب بخونم، اما هر کاری می کنم نمیشه! می تونید کمکم کنید؟
|
باده بده ساقیا، ولی ز خم غدیر
چنگ بزن مطربا، ولی به یاد امیر
وادی خم غدیر، منطقه نور شد
باز کف عقل پیر، تجلی طور شد
هان ای مردم در ابلاغ آنچه برمن وحی شده کوتاهی نکرده ام و برا ی شما سبب نزول این آیه را بیان می نمایم. جبرئیل علیه السلام سه بار بر من نازل شد و سلام پروردگار را به من ابلاغ نمود و مرا مأمور نمود که در این محل بایستم و آنچه را وحی آورده به شماابلاغ نمایم . تا بر هر سفید و سیاه اعلام کنم که علی بن ابیطالب برادر من و وصی من و جانشین من و امام بعد از من است و مقام او نسبت به من مانند مقام هارون نسبت به موسی است. جز آن که پیغمبری بعد از من نخواهد آمد و او بعد از من رسول و پیشوا بر شماست و این فرمان را خداوند تبارک و تعالی صادر فرموده است.
این آیه از کتاب خداست. این است و جز این نیست . ولـّی شما، خدا و رسول او هستند وآنان که ایمان آورده اند و اقامه نماز می نمایند و در حال رکوع زکات می دهند . و علی بن ابیطالب اقامه نماز نمود و در حال رکوع زکات داد و او در هر حال رضای پروردگار را می جوید.
هان ای مردم آگاه باشید که خداوند علی را سرپرست و پیشوا بر شما قرار داده و اطاعت او را بر مهاجر و انصار و همه مردم واجب فرموده است ، شهری و بیابانی ، عرب و عجم ،بنده و آزاد ، کوچک وبزرگ ، سفید و سیاه ، هر که خدا را می پرستد باید فرمان علی را اطاعت کند ، گفتاراو را تصدیق نماید و امر او را انجام دهد.
محروم از رحمت حق است کسی که مخالفت کند، مشمول رحمت پروردگار است کسی که از او پیروی نماید، مؤمن است کسی که او را به این سمت تصدیق نماید . کسانی که از او اطاعت کنند و فرمان او برند خداوند آنها را می آمرزد.
هان ای مردم هیچ علمی نیست مگر آن که خداوند آن را به من آموخت و هر دانشی که به من آموخته شد من آن را به علی پیشوای پرهیزکاران آموختم و او پیشوای بزرگ و آشکار شماست.
هان ای مردم مبادا علی را تنها بگذارید و از او دوری کنید واز پیشوائی او سرپیچی نموده و تکبر نمائید او تنها کسی است که شما را به سوی حق رهبری می نماید و به حق عمل می کند و باطل را محو می نماید و شما را از آن باز می دارد و از ملامتِ ملامت کنندگان در راه خدا بیمی ندارد.
هان ای مردم بدانید علی و پاکان از اولاد من ، سنگینی کوچکتر و قرآن ، سنگینی بزرگتر است و هر کدام از آنها خبر دهنده یکدیگرند و مطابقت با هم دارند وهرگز ازهم جدا نخواهند شد تا در قیامت بر من وارد شوند . ای مردم علی و پاکان از اولاد من امین
خداوند در میان مردم هستند و آنها فرمانروا در زمین می باشند.
آگاه باشید که من امر رسالت را ادا کردم ، آگاه باشید که آنچه باید برسانم رساندم، آگاه باشید که محققاً به شما شنواندم، آگاه باشید که بر شما آشکار نمودم
آگاه باشید که خداوند عزوجل فرمود و من هم از جانب پروردگار تبارک و تعالی گفتم . آگاه باشید که امیرالمؤمنین غیر از برادرم علی نیست و این منصب بعد از من بر احدی غیر از علی نخواهد بود.
آنگاه بازوی علی(ع) را گرفت و بلند نمود و به حدی بالا برد که پاهای علی (ع)محاذی زانوی پیغمبر(ص) قرار گرفت و فرمود :
هان ای مردم این علی برادر من و وصی من و مخزن دانش من و جانشین من برامت و مفسر کتاب خداوند عزوجل می باشد.
بار الها دوست بدار هر که علی را دوست بدارد، دشمن بدارهر که علی را دشمن بدارد ، دور گردان از رحمت خودآنهائی که انکار کنند پیشوائی او را غضب فرما بر کسانی که غصب کنند حق او را .
آگاه باشید که دشمنی با علی نمی کند مگر کسیکه بدبخت است و دوستی با او نمی ورزد مگرکسیکه پرهیزکار است و ایمان به او نمی آورد مگر کسیکه ایمان اوخالص باشد.
هان ای مردم بدانید من ترساننده هستم و علی راهنماست. ای مردم من پیامبر هستم و علی جانشین من است .
هان ای مردم آنچه لازم بود برای شما روشن نمودم و به شما فهماندم و بعد از من علی آنچه لازم باشد به شما می فهماند.
هان ای مردم پس از آنکه خطبه من پایان یافت شما را به دست دادن و بیعت با علی دعوت می نمایم و بعد از آنکه من با اوبیعت نمودم شما با او بیعت نمایید و به او تبریک گوئید.
آگاه باشید من با خداوند عهد و پیمان بسته ام و علی با من بیعت نموده است و من ازطرف خداوند عزوجل از شما برای علی بیعت می گیرم.(پس هر که عهد شکنی کند ضرر آن برخود اوست .)سوره فتح آیه 10
پ .ن:
رسول خدا گفت آنچه را می بایست بگوید.
گوش دل نسپردند که نسپردند!!!
که جاهلیت خاندان سالاری و عشیره گرایی هنوز شیره جانشان بود...
وعلی را قیاسی از خود گرفتند
و پرچم نفاق را آن روز بر افراشنتد
و نماد جهالت و عصبیت را امروز بر دوش می کشند
وامتی همچنان سرگردان!!
..... عید ولایت علی بن ابی طالب علیه السلام بر قائم آل محمد صلی الله علیه و آله و رهروان امیرالمومنین مبارک باد.....
با حمد و ستایش خدا آغاز می کنی ...
از چگونگی خلقت ت با او سخن می گویی ...
حکمت ها و نعمتهایش را می شماری ...
آنچه را که باید و شاید، از خدا می خواهی ....
اعتراف می کنی به کوتاهی و قصورت....
"خدای من! من به گناهانم اعتراف می کنم، آنها را ببخش، منم که بد کردم، منم که خطا کردم، منم که تصمیم به گناه گرفتم، منم که نادانی کردم.... "
و پس از اینکه حرفهایت تمام شد و خودت را به خدا معرفی کرد و اقرار به صفات او نمودی، می یابی که جز او پناهی نیست پس به او پناه می بری .....
آری
معرفت یعنی همین
به همین سادگی!
و اگر تو این کلمات را با زبان دل بخوانی به آنچه که لازم است رسیده ای و عرفه را درک کرده ای!
اما مگر این همه دلبستگی و دغدغه های دنیوی می گذارد تا تو آسوده از همه چیز و همه جا بنشینی و دل به آن نیایش سراسر عرفانی بدهی؟
و مگر انبوه گناهان و چرکینی ِ این دل می گذارد که تو به شناخت برسی؟
و مگر این نفس سرکش می نشیند تا تو افسار به گردنش بنهی؟
و مگر .......
اما با همه ی اینها
تو بنشین و بخوان
عرفه را بخوان و خود را در "همایش سیدالشهدا" جای بده ...
همان همایشی که رو به آسمان اشک از چشمان مبارکش همانند رود جاری بود
همان همایشی که همایش شناخت بود و معرفت
همان همایشی که نه تنها یک همایش علمی بلکه همایش عمل و سازندگی هم بود
تو بنشین و بخوان
شاید توانسی در خیال ت خود ت را در روز عرفه در کنار مولایت در سفر به کرب بلا فرض کنی و نفس سرکش ت را در بوته ی امتحان و در آن آزمون ِ بلا محک زنی
اگر توانستی یادت بماند همگان التماس دعا دارند!
عید دل کندن از تمام دلبستگی ها و منیت ها و قربانی کردن اسماعیل های دلت مبارک
پ.ن: مخاطب این نوشته "خود"م هستم ... تو نیز می توانی "خود"ی برای این نوشته باشی!
کاش روز عرفه ای را ضمانت دهی میهمان حرم عمویم باشی ای همیشه ضامن دلم !
مردم چه می گویند ؟!
می خواستم به دنیا بیایم، در یک زایشگاه عمومی؛ پدر بزرگم به مادرم گفت: فقط بیمارستان خصوصی! مادرم گفت: چرا؟... پدر بزرگم گفت: مردم چه می گویند؟!...
می خواستم به مدرسه بروم، همان مدرسه ی سر کوچه ی مان؛ مادرم گفت: فقط مدرسه ی غیر انتفاعی! پدرم گفت: چرا؟... مادرم گفت: مردم چه می گویند؟!...
به رشته ی انسانی علاقه داشتم. پدرم گفت: فقط ریاضی! گفتم: چرا؟... پدرم گفت: مردم چه می گویند؟!...
با دختری روستایی می خواستم ازدواج کنم. خواهرم گفت: مگر من بمیرم. گفتم: چرا؟... خواهرم گفت: مردم چه می گویند؟!...
می خواستم پول مراسم عروسی را سرمایه ی زندگی ام کنم. پدر و مادرم گفتند: مگر از روی نعش ما رد شوی. گفتم: چرا؟... آنها گفتند: مردم چه می گویند؟!...
می خواستم به اندازه ی جیبم خانه ای در پایین شهر اجاره کنم. مادرم گفت: وای بر من. گفتم: چرا؟... مادرم گفت: مردم چه می گویند؟!...
اولین مهمانی بعد از عروسیمان بود. می خواستم ساده باشد و صمیمی. همسرم گفت: شکست، به همین زودی؟!... گفتم: چرا؟... همسرم گفت: مردم چه می گویند؟!...
می خواستم یک ماشین مدل پایین بخرم، در حد وسعم، تا عصای دستم باشد. همسرم گفت: خدا مرگم دهد. گفتم: چرا؟... همسرم گفت: مردم چه می گویند؟!...
بچه ام می خواست به دنیا بیاید، در یک زایشگاه عمومی. پدرم گفت: فقط بیمارستان خصوصی! گفتم: چرا؟... پدرم گفت: مردم چه می گویند؟!...
بچه ام می خواست به مدرسه برود، رشته ی تحصیلی اش را برگزیند، ازدواج کند... می خواستم بمیرم. بر سر قبرم بحث شد. پسرم گفت: پایین قبرستان. زنم جیغ کشید. دخترم گفت: چه شده؟... زنم گفت: مردم چه می گویند؟!...
مُردم. برادرم برای مراسم ترحیمم مسجد ساده ای در نظر گرفت. خواهرم اشک ریخت و گفت: مردم چه می گویند؟!...
از طرف قبرستان سنگ قبر ساده ای بر سر مزارم گذاشتند. اما برادرم گفت: مردم چه می گویند؟!...
خودش سنگ قبری برایم سفارش داد که عکسم را رویش حک کردند. حالا من در اینجا در حفره ای تنگ خانه دارم و تمام سرمایه ام برای ادامه ی زندگی جمله ای بیش نبود: مردم چه می گویند؟!...مردمی که عمری نگران حرفهایشان بودم، حالا حتی لحظه ای هم نگران من نیستند !!!
آیا کسی گفت : ببین خدا چه می گوید!!