"خوش به حال حاج آقا" تکیه کلام یه گل پسره هر وقت که می شنوه دارم میرم مسافرت!
(کنایه از مسافرت ها ی پیاپی و تفریح و تفرج ها)
والبته منظوراز مسافرت البته همان سفرهای کاری واداریه که برای خیلی ها این تکیه کلام کاملا گزاره راستی است.
به دنبال یکی از همین "خوش به حال حاج آقا" ها چند روزیه که مهمون یه آنفولانزا ی بی خیال شدیم .
حالا صبح روز یه شنبه قرار بود سفر دو روزه ای برای حضور و سخنرانی در همایش "نماز و بازار"به استان خراسان جنوبی داشته باشم. همه هماهنگی ها انجام شده بود. درحالی که تب و لرز همه وجودم رو قلقلک می داد همش به خودم نوید خوب شدن می دادم .اعتراض اهالی خونه هم نتونسته بود منو بی خیال این سفر بکنه ! حالا شنبه شب بود و باید تصمیم قطعی می گرفتم .گفتم یه دفعه هم که شده کار استادم رو انجام بدم یعنی تفال بزنم به قرآن
استخاره برای رفتن خوب بود.!
شیطان بود نمی دونم باید بازهم خیالم راحت می شد برای نرفتن تفال زدم به قرآن
استخاره برای نرفتن هم خوب بود!
النهایه یعنی همون سرآخر به راننده زنگ زدم لطف کنه و صبح دنبالم نیاد و بره دنبال تشریفات اداری کنسل کردن بلیط!
و ایشان هم در کمال فروتنی فرمودند:
حالا من صبح میام شاید حالتون بهتر شد.!
وآنچه تعیین کننده بود حکمت جاری در عرق سرد بدن پیچیده در لابه لای پتو بود.
.
.
.
و آنچه سربسته بگویم و بگذرم "قدرت و توان شرط تکلیف است"
و سربسته تر بگذرم" میزان قدرت و توان را صادقانه تو خودت می توانی تعیین کنی."
و باز هم سربسته بگویم
"مدیریت استخاره ای مدیریت تمکین دل است نه آنچه باید بشود و یا می تواند بشود"
و صد البته "این باید" باید عقل و شرع است.!
و تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل
که چه شود اگر داعیه داران کرسی لرزان و ورزان ریاست جمهوری بخواهند توان و قدرت خویش را به معیار مدیریت تمکین دل ""و خارج از عرف وعقل و دین"" محک بزنند.