از بودن تا شدن!
چه می دونم ؛ آیا دیدنی ها و شنیدنی هام میتونه ملاک داوری و ارزیابی هام باشند یا نه ؟ یا این که ذهنم تصویر دومی خلق می کنند و همین تصویر دومه که منو به دنبال خودش می کشونه و حال وروز منو تیره و تار کرده! ومدعی العموم عالم و آدم شده.
دنیای عجیبی برای خودم ساختم نمی دونم شایدهم واقعا همونجوریه که من می بینم! اما از خدا می خوام دنیا و آدمای دور و برم همون جوری نباشن که من ساختم یا می بینم!
کاش ! آرزویی سخت !
احساس "آدم "بودن ؛ چه بلا ها که سرم نمی آورد!گاه باید بسوزی که نه ؛ باید تمام عمرت بسوزی و بسازی . و چقدر این ساختن از سوختن سخت تر است! و خدا را می بینم که می گوید : برای ساختن باید سوخت!! و من که کشته معرفت خودم یعنی "آدم" بودنم به ناچار بی آن که به رویم بیاورم آستانه ی تحملم را بی اختیار بالا می برم. لب فرو می بندم ؛ در خودم می ریزم؛شاید به مصلحت که گربه نه بهتره بگم "گاو" شاخم نزنه. و شایدم خود فریبی دیگر برای جلوه گری "پرهیز" و فرار از گناهی که از اون احساس "آدم" بودن منو تهی می کنه.
همیشه ترسیدم و این هراس از تهی بودن رو همیشه دوست داشتم و دوست دارم.
به پر و پای خلق الله پیچیدن و حکم کردن به درستی و نادرستی رفتارهاشون خط و مرزی داره که خیلی ازش دورم. و همین تصور یا واقعیته که مدام منو گیر خودم کرده و همش به پرو پای خودم می پیچم و می پیچم!
دارم دنبال یه معیار و یه مرز برای حدود این خود در گیری و دیگر درگیری هام می گردم که حس "آدم" بودن رو کورو کر و لنگ نکنه.
آنجا که از مهر و محبت می سرایند و در برابر کوچکترین حس ناخوشی از دیگری تازیانه طوفان خشم خویش بر روح آن دیگری نثار می کنند.
آنجا که مردمان تورا به انگیزه پاک و اخلاص می شناسندو تو از عدد و رقم و حساب و کتاب و رنگ و لعاب و جایگاه و کم شدن و زیاد شدن می گویی .
چطور بود؟ ... تو انتظارمی بری پروانه های شمع وجودت ازت تعریف و تمجید کنن.
خودت را همه می دونی وتنها تو سر خط آغاز و پایان هرچیز!
تورو خوب بدونن و بسم الله هرآغاز باشی و مهرپایان همه کارهای خوب دیگران.
دیروز به هنگام شروع کار به همه گفتم: این خداست که ...
و امروز که کار تموم شد به همه گفتی خب اگه مدیریت و تدبیر باشه مسلما کار خوب و قابل قبول میشه....
خدایا!
واگویه های نفس و دل به اندازه همه دنیائیه که سهم من کردیش. واگویه های سرکش و افسون گرو؛ اغواکننده و تردید آفرین.
واگویه های سرزنشگر و هشدار دهنده؛بیدار گر و تعهد آفرین.
واگویه اطمینان بخش و یقین آور؛ امید بخش وشوق آفرین
الله اکبر... قد قامت الصلاه... لا اله الا الله
و برای ابدیت حس "آدم" بودنم
و برای ماندن بر تعهد "آدم" بودن
می خوانم تورا
می ایستم برای تو
می نشینم برای تو
پیشانی بر خاک می سایم برای تو
قامت به قد قامت تو خم می کنم
فرمان بری و عصیانگریم برای تو
و همه چیز از توست و برای تو
الله اکبر بسم الله الرحمن الرحیم. الحمد لله رب العالمین
چه زیباست احساس"آدم" بودن
و چه زیبا ترست "آدم" شدن