سفارش تبلیغ
صبا ویژن
مدیر وبلاگ
 
آمار واطلاعات
بازدید امروز : 34
بازدید دیروز : 80
کل بازدید : 314419
کل یادداشتها ها : 277
خبر مایه


طول ناحیه در قالب بزرگتر از حد مجاز

 

گاهی وقت ها آدم ها در موقعیت ها و شرایط سخت و دشوار و شکننده ای قرار میگرند در آن موقعیت هاست که آدم:

-        خودش رو بهتر می شناسه

-        از پیش داوری در مورد دیگران پرهیز می کنه

-        نیروهای وجودیش از قبیل بردباری و شکیبایی، توکل و امید و نشاط و سرزندگی و شادابی ،نیت و انگیزه درست را بهتر می تونه ارزیابی بکنه و به قول معروف بفهمه چند مرده حلاجه!

-        از هارت و پورت الکی و بی دلیل دست بر می داره و تا مدتی لام تا کام حرفی نمی زنه

-        از ادعاهای خیالی و طعن و سرزنش دیگران دست بر می دارد

-        در انتخاب و تصمیم گیری های بعدیش هوشمندانه تر و عاقلانه تر عمل می کنه

-        و...

-        اما خدا نکنه این شرایط و موقعیت این قدر سخت سخت باشه که این بشر پر مدعای و گزافه گو و خیال باف و پندار باور به خودش و خودی و ناخودی و زمین و زمان مدام ناسزا و بد و بیراه نثار کنه و یا مرتکب رفتارهای نابخردانه غیر قابل جبران بشه.آمین

-----

نمونه ای عینی :

سالمند فرتوتی رو ببین که دارای خواهر و برادرو فرزند و نوه است و خویشان و نزدیکانی

یکی مرد جنگی به از صد هزار

سیاهی لشکر نیاید به کار

از این میان تنها یک نفر احساس وظیفه می کنه و با همه دردها و رنج ها ی جسمی که داره پذیرای پدر بزرگ یا مادر بزرگی می شود که توانایی انجام کوچکترین کارهای شخصی اش حتی خوردن غذا و دستشویی رفتن را هم ندارد و از طرفی زبانی نیش دار و درشت گویی دارد .

به نوعی همه اورا رها کرده اند و سرگرم کار و زندگی خویشند.

تنها مشخصه مثبت (از نظر اطرافیان)قابل ذکر این مادرکهنسال فرتوت قصه ما برخورداری از حقوق بازنشستگی شوهر مرحومش است که برای تصاحب آن هر از چند گاه کسی را به طمع می اندازد که اورا چند صباحی پیش خودشون ببرند. بنده های خدا فکر می کنند که این حقوق بخور و نمیر هست که موجب شده پرستار وظیفه شناس قصه ما از از این سالمند نگهداری کنه....

نفر اول داوطلب نگهداری می شود به سال هم نمیرسد که عطایش را به لقایش می بخشند و اورا باز می گردانند البته نه با متانت و بزرگواری که با انباری از شکایت و مثنوی از تحمل درد و رنج همین چند ماه.

این نفر اول فقط چند ماه در موقعیت و شرایط پرستار وظیفه شناس قرار گرفت که متهم شده بود برای پول از سالمند نگهداری می کند! و اینک چند سال از این جریان می گذرد و این نفر اول که سالمند داستان ما در کودکی او را به دندان گرفته است تا رشد کرده خبری از او نیست حتی دریغ از یک احوال پرسی خشک و خالی...

و نفر دوم....همینطور

و نفر سوم که مدام فرزندان را به خاطر بی توجهی به سالمند سرزنش می کرد و آنان را از خدا بیم می داد و دنبال حقوق آن چنانی هم نبود با همه لطف و محبت های بی دریغش به سالمند تنها 4 ماه دوام آورد و با گله و شکوه مشابه رهایش کرد.

و داوطلبان دیگری که تنها با شنیدن اوصاف سالمند پا پس کشیدند...

و روز از نو و روزی از نو و بازگشت سالمند به آغوش همان شخص وظیفه شناسی که خدایش و منش دینداری اش تا کنون او را سرپا نگهداشته است.

 

و اینک من مانده ام و حیرت از کارهای این بشر کم طاقت و ناتوان و پر مدعا

-----

و از این نمونه ها در مقیاس خرد و کلان در عرصه های گوناگون زندگی ما و دیگران وجود دارند

-        بپذیریم که به نوعی همه داریم امتحان می شویم و این آزمون ها تنها برای همسایه نیست

-        بپذیریم که امتحانات زندگی مثل امتحانات مدرسه و دانشگاه قبول شدن و رفوزه شدن و افتادن داره

-        بپذیریم آدم بی درد و رنج و مشکل اصلا و اصلا وجود نداره خودمون رو نبازیم.

-        بپذیریم در پس هر لب خندانی الزاما زندگی سراسر شاد و بی درد و رنج نهفته نیست.

-        ایمان داشته باشیم پیامد رنج و درد برای تحمل درد و رنج دیگران ناگوار نخواهد بود

 

و اما مُهر پایانی سخنم

رحمتی دان امتحان تلــخ را

نقمتی دان ملک مرو و بلخ را

چون محک آمد بلا و بیم جان 

زان پدید آمد شجاع از هر جبان 

در بلا هم می‌چشم لـــــذات او 

مات اویم مات اویم مـــــات او 

سید 30-3-98

#موقعیت #شرایط #سالمند #دردو_رنج #امتحان #وظیفه #مولوی #شعر #پیش_داوری


  

 

امکان عاشقی!

خوش آمد گل وز آن خوشتر نباشد

که در دستت به جز ساغر نباشد

زمان خوشدلی دریاب و در یاب

که دایم در صدف گوهر نباشد

غنیمت دان و می خور در گلستان

که گل تا هفته دیگر نباشد

جناب حافظ (که خداوند از او خشنود باد)

شاید سخن این بزرگ برگرفته از فرمایش رسول و پیام آور عاشقی باشد که فرمود:

سولُ اللّه ِ صلى الله علیه و آله : إنّ لِرَبِّکُم فی أیّامِ دَهرِکُم نَفَحاتٍ، فَتَعَرَّضُوا لَهُ لَعَلَّهُ أن یُصِیبَکُم نَفحَةٌ مِنها فلا تَشقَونَ بَعدَها أبدا .

" همانا از سوى پروردگار شما در طول عمرتان نسیم هایى مى وزد ، پس خود را در معرض آنها قرار دهید، باشد که نسیمى از آن نفحات به شما بوزد و زان پس هرگز به شقاوت نیفتید ."(میزان الحکمة)

انسان اندیشه ورز و خردمند که بر اساس منظومه فکری دین الهی برنامه زندگی اش را تنظیم کرده است برای لحظه لحظه زندگی خویش دفتری دارد و مشقی؛حسابی دارد و کتابی!

بیهودگی و سرگرمی و بازی گری و بازیچه شدن و به بازی گرفتن خود و دیگری را ورشکستگی هویت می داند و بس!

برای شدن بایسته و شایسته ای که منظومه زیست خدایی برای او تعیین کرده است با دقت و ظرافت امکان سنجی می کند و با همه توان خویش از بهترین امکان ها در جهت رشد خود و مجموعه محیط پیرامون خویش به بهترین شکل ممکن بهره برداری می کند.

بر اساس آموزه های الهی ،ظرف ماه رمضان ،امکان روزه گیری ،تلاوت کلام وحی و نجواها و نیایش های شبانه و "غیرت ورزی" های روزانه از بهترین و زیبا ترین امکان های عاشقی و دلدادگی است که "مسیر وصل" محبوب را در "شب قدر "برای سرگشتگان وادی محبت را هموار و آسان می سازد.

و آن بزرگ مرد میدان عشق و عاشقی چه زیبا مسیر عاشقی را ترسیم کرده است.

راهی بزن که آهی بر ساز آن توان زد

شعری بخوان که با او رطل گران توان زد

بر آستان جانان گر سر توان نهادن

گلبانگ سربلندی بر آسمان توان زد

و به راستی مگر می شود لحظه وصل را اندازه گرفت و با مقیاس و میزان بشری آن را سنجید؟!

ارزش گذاری شب عاشقی مقدور رسول و حبیب آن محبوب نیز نیست که فرمود:

و ما ادراک ما لیلة القدر

و تو چه دانی که ارزش آن شب چیست و چه اندازه است

.....

اینک ماییم و نسیم نوازشگر جان جانان

ماییم و توان دیوار شکنی بین خود و محبوب

با دلی آکنده و مالامال از عشق محبوب بین خود و ابلیس های گوناگون خودخواهی و دنیامداری سپری بزرگ و محکم بر تن جان بپوش . ورود به لحظه شیرین وصل و طلوع سپیدی و پاکی ها با جوشن کبیر است(سپر بزرگ)

شاید خود را در معرض نسیم های روح نواز رجب و شعبان قرار داده ای و 18 روز دیگر کم و بیش کلاس های تمرینی را پشت سر گزارده ای ....مراحل دشوار رهایی از غیر و غیرت ورزی را گذرانده ای!

اینک آزموده شده ای

پس ادامه راه آسان است

دریاب قَدرت را

با خشنودی کلامی و عملی پدر،مادر،همسر،فرزند،همکارو....

با گزاردن لقمه ای در دهان گرسنه ای

با همدردی و همدلی غم زده ای

با یادگیری حکمتی که زندگی امروز و پسینت را آسان نماید

با رهایی از خود پرستی و دیگر پرستی های ابلیس پسند

با زمزمه ای نجوایی و نمازی و نیایشی با محبوب و برای جا کردن خویش در دل او

با گره زدن زندگی ات به منش و روش "انسان کامل" حضرت بقیة الله الاعظم علیه السلام.

که او به راستی بهترین امکان عاشقی با خداوند است.

والسلام-سید 2-3-98

هفدهمین روز مهمانی خداوند

 

 

 


  

 

نیست بر لوح دلم جز الف قامت یار

چه کنم حرف دگر یاد نداد استادم

 

ثانیه ثانیه هایی که می گویند زمین نفس تازه می کند و به پسوند سال که همان 365 روز رقص عاشقانه سیاره ما به دور خورشیداست واژه "نو"افزوده می شود و سالی دیگر از راه می رسد لب به "نیایشی" می گشایم که گوینده ی نخستین آن را نمی شناسم!

از سر عادت! با اتکا به آموزه های خانواده و عرف مردم!بی اختیار می گویم:

یا مقلب القلوب و الابصار یا مدبر اللیل و النهار یا محول الحول و الاحوال حول حالنا الی احسن الحال!

چه فرقی می کند این واژه ها از کجا آمده اند! چه کسی آن را گفته است.

مهم این است که نمی خواهم در برابر گل و گیاه و درخت و زمین کم بیاورم!

سال نو که می شود نوعی "خود درگیری مزمن" پیدا می کنم! خب بخند!!

خب! با خودم می گویم. جناب انسان! سال نو شد به تو چه؟

گل از خاک بر دمید

پرستو نغمه امید برآورد

زمین مرده زنده شده

خوابیدگان طبیعت بیدار شدند

خب ! این که شد بهار و حیات طبیعت!!

تو که چندین سر و گردن سری! مگر غیر این است؟

جز آن که چون شاگردی زیرک فروتنانه ازاین کلاس بزرگ بیاموزی !

حدیث نفس می کنم و جان و اندیشه را با زمین و زمان همراه می کنم.

*****

جان جانان!

اینک به اراده تو در زمین در زادگاهی که تو برایم اختیارکردی جنبشی برپاست.

بی قراریی که فرجام آن به قرار و آرام می رسد!

و من اینک غوغاییم و نا آرام!

و تنها تو قادری بر آغازی نا آرام جان پوشی از آرام و قرار بپوشانی.

از دل مرداب نیلوفر بر می آوری

مرداب دلم را دریاب

دانه های اسیر خاک را توان جوانه زدن و روییدن دادی

اینک جان و دل انسان اسیر بزک و ها و گزک هاست

او را از اسارت های خاک و تاک و آزناک رهایی بخش

جنس آفریده خاک نشین تحول است

اینک از تو می خواهم تحولی در کانون تحول یعنی دلم ایجاد کنی

تا بشوم آنچه تو می خواهی!

 جان جانان!

کیمیا داری که تبدیلش کنی

گرچه جوی خون بود نیلش کنی

این چنین میناگری ها کار توست

این چنین اکسیرها زاسرار توست(مولوی)

*****

شاید این خط خطی های آخر در سال 97 باشه

بنابر این سال پیش رو رو به همه تون شادباش عرض می کنم

اگر جان جانان بخواد سال نو در حریم حرم رضوی براتون خوبی خواهم خواست.

تا فرصتی و حوصله ای

سید 27-12-97

 

 

 


  

 

 

شاید پیشتر اشاره کرده ام که کیفیت دعا و نیایش آدم ها به میزان درک و فهم آنان از "خودشان"،"خدای شان"و"جهان هستی" باز می گردد.همانجور که زندگی می کنیم دعا می کنیم و از خدا می خواهیم و با او به نجوا می نشینیم. چوپانی که عمری را با گوسفند و صحرا و چوب دستی و کاسه شیر و ماست و آغل و... گذرانده است .کیفیت گفتگویش ،آرزوهایش ،خواسته هایش ،نیازهایش،و احیانا ناز و عشوه ها و دلبری های او برای خداوند از همان جنس زندگی اوست.که:

دستکت بوسم بمالم پایکت

وقت خواب آید بروبم جایکت

و کلیم حق که جهانی در کف اوست و همه چیز و همه کس و همه و همه را آیت و نشانه ی خداوند می بیند و محبوبش را والاتر و بالاتر از وهم و فهم و درک و اندیشه آفریده ها می بیند ،به گونه ای دیگر با او به راز می نشیند و دلبری می کند. و این گونه است که دعا و نیایشهای چوپان گونه را عین کفر می بیند.

 

گند کفر تو جهان را گنده کرد

کفر تو دیبای دین را ژنده کرد

چارق و پاتابه لایق مر تراست

آفتابی را چنینها کی رواست

 

عتاب می کند برمی شورد و بر نمی تابد کسی با دلبری این چنین ،آن چنان معاشقه کند!

 نه بر چوپان ناراستی توان راست کرد و نه توان بر کلیم حق جناب موسی خرده گرفت که آدمیانِ خرد آشفته ی آغشته به کاستی ها و اوهام و پندارها را نرسد بر پیام آور خدا خرده گیرند،جز آنکه خود را از چشم محبوب بیاندازند.!

کلیم حق است دیگر،حق می جوید و حق خواه! اما مرز حقیقت را خوب می شناسد! مرز حقیقت میان مچ و گیری و طرد و دستگیری از ناتوانان فکری و فرهنگی است او دستگیری ،دلجویی،ارتقای فکری را که رسالت و ماموریت اوست برمی گزیند.

هیچ آدابی و ترتیبی مجو

هرچه می‌خواهد دل تنگت بگو

کفر تو دینست و دینت نور جان

آمنی وز تو جهانی در امان

 

کلیم حق ،همراهی به او می آموزد تا بدانجا که همراه او پای در ستیغ کوه معرفت و دلداگی می گذارد و عاشقانه نجوا می کند.

 

گفت ای موسی از آن بگذشته‌ام

من کنون در خون دل آغشته‌ام

من ز سدره منتهی بگذشته‌ام

صد هزاران ساله زان سو رفته‌ام

تازیانه بر زدی اسپم بگشت

گنبدی کرد و ز گردون بر گذشت

محرم ناسوت ما لاهوت باد

آفرین بر دست و بر بازوت باد

حال من اکنون برون از گفتنست

اینچ می‌گویم نه احوال منست

نقش می‌بینی که در آیینه‌ایست

نقش تست آن نقش آن آیینه نیست

مثنوی معنوی  دفتر دوم

 

.... پیشوایان اسلام در ادب، (که هرچیز ادبی و آدابی دارد.)نیایش درس و سخن های آموزنده ای برای رهروان مقصد و جویندگان مقصود به یادگار گزارده اند.

 

از جمله آن درس ها همین بیت آن بزرگوار است که فرمود:

یاد ده ما را سخن های دقیق

که تو را رحم آورد آن ای رفیق

 

در "اصطلاح"حدیث شناسان می گویند :بهتر است دعا و نیایش مان برگرفته از "دعای ماثور" باشد.نیایش هایی که خدا به ما یاد داده است و رقم آن در کتاب "مقدس"قرآن کم هم نیست. نیایش هایی که از پیام آور آسمانی حبیب و محبوب خداوند جناب محمد محمود صلوات الله علیه و وارثان دانش و حکمت و عصمت ایشان در منابع معتبر به ما رسیده است.

سخن ناتمام به پایان رسید

تا فرصتی و حوصله ای

سید 22-12-97

 


  

 

دانش نیایش 3

 

 

زمان ها و مکان های ویژه

 

1-   در عرف های گوناگون مردم کشورهای جهان آدم هایی،مکان هایی،زمان هایی، پدیده هایی مادی یا معنوی ازویژگی هایی برخوردارند که معمولا برای آنها خوش یُمن و با برکت و از اعتبار و ارزش برخوردار است.و همین جوری این خوش یمنی و ارزشمندی سینه به سینه و زبان و به زبان نقل شده تا به نسل حاضر رسیده است.حالا پایه و اساس منطقی و عقل گرایانه دارد یا ندارد! خود بحث دیگری است.به هرحال این ویژه بودن برخی روزها،شب ها،آدم ها،شهرها،مکان ها .... واقعیتی تردید ناپذیر است.

 

2-   درفرهنگ و آموزه های دینی و خصوصا اسلامی نیز این ویژگی ها را بسیار روشن می بینیم که برخی از آن ساخته و پرداخته متدینان و دینداران است مثل آنچه که در عرف بسیاری از پیروان سایر مکتب ها(دینی،فلسفی،اجتماعی و...) وجود دارد و می بینیم.و متاسفانه بسیاری از این حرمت و ارزش گذاری ها پایه و اساس محکمی در متون ریشه دار اسلامی ندارد.و اما برخی دیگرریشه دار بوده ودارای سند قابل قبول پژوهش گران اسلام شناس قرار دارد.

 

3-   نکته برجسته این "ویژه انگاری"  برخی زمان ها و مکان ها و پدیده ها در فرهنگ اسلامی کمال و رشد آفرینی و بالندگی آدمی در خدا جویی وخدا یابی و مرتبط ساختن انسان با آفریدگار و با این جهت حرکت شتابنده در رفع موانع رشد و سلامتی و بهبود زندگی آفریده های اوست. وگرنه اگر آدمی  تنها خودگیاهی و حیوانی و زندگی روزمره او باشد تفاوت گذاشتن میان لحظه های زمانی و میلی متر های مکانی مفهوم ارزشی نخواهد داشت.!

 

4-   بنابراین پشت سر این "ویژه انگاری"های دینی حکمتی آکنده از خود یابی،خدا یابی و خداخواهی،انسان خواهی و انسان یابی ،جامع نگری و جامعه یابی است. دعا ونیایش و عبادت های اسلامی درون گرایی و خود خواهی و فرار از مردم نیست. به عنوان مثال می گویم :اگر به پیروانش می گوید نماز در اول وقت آن یعنی ترجیح اولویت و برنامه ها یعنی خدا را مقدم داشتن.اگر می گوید در مسجد یعنی در این مکان است که فارغ از فقر و غنی و موقعیت ها مردم می توانند مهرورزی و مهربانی را به یکدیگر هدیه دهند و اگر می گوید نماز اول وقت و در مسجد و با جماعت یعنی نیایشگر خود را از مردم و با مردم بداند و غم و شادی مردمان محله و شهر او غم و شادی اوست. دیگر چنین نیایشگری نه تنها برای خود از خدا نمی خواهد که برای همه می خواهد و داده های خداوند را نیز برای خویشتن خویش نخواهد ساخت.!

 

5-   در این فصل از سخن نیایشی خود به یکی از مهمترینِ "ویژه انگاری"های زمانی که مناسب با این روزهای ماست خیلی کوتاه اشاره می کنم و می گذرم.

 

ماه رجب؛ و واقعا چی می دانیم که آن ماه چیست!!

و در این میان "لیلة الرغائب" جمعه ی اول ماه رجب

واژه "لیلة" خود گویای ویژگی "شبِ"جمعه اول از آن ماهِ ماه است!

می خواهی در طواف آن ماه باشی و دورش پروانه وار بگردی و آلودگی ها و سیاهی خودخواهی را بسوزانی از شب شروع کن وادامه بده...

با نیایش ،مناجات و رازگویی و رازجویی،با نماز،با قرآن،با پذیرایی از خویشاوندان و یا نیازمندان دور و نزدیک....

واژه "رغائب" جمعی است که مفرد آن "رغیبه" است از همان رغبت ،مرغوب هم که می گویند از همین خانواده است

ما در واژه رغبت سخنی از آرزو و ارزوها نمی یابیم .!

رغیبه یعنی کار پسندیده ،بخشش بسیار

درچنین شبی محبوب ازعاشق خویش کار مرغوب و ارزشمند ؛خواست و دعا و عبادت مرغوب و ارزشمند می خواهد و نیز مرغوب هم می دهد.

در دستگاه آفرینش جنس بنجل نمی دهند و نه می خرند!

بنجل فروشی ممنوع

درخواست اجناس سمسارگونه ممنوع

او فراوان و گرانبها می بخشد.

با همتی بلند از او طلب کن!

 

سخن بسیار است و حوصله گفتن و شنیدن اندک

این زمان بگذار تا وقت دگر

سید 16-12-97

 


  

 

دانش نیایش2

در بخش دوم بحث هفته گذشته می خواهم نگاهی گذرا به موضوع نیایش از دریچه آموزه های اسلامی که در کتاب آسمانی ما قرآن و روایات پیشوایان معصوم و شاگردان شان که در قالب های عرفانی و ادبی وجو دارد ، داشته باشم.

 

1-   نیاز به دعا و نیایش و ارتباط با حقیقت مطلق،غنی و بی نیاز مطلق والاترین حس معنوی آدمی است که گریزی از آن نیست. و یکی از دلایل رویش روز افزون معنویت های دروغین و عرفان های ساختگی نیز همین نیاز غیر قابل انکار نوع آدمی به دعا و نیایش و ارتباط با معنویت است. اما در مسیر برخی از چشمه نوشیدند و بسیاری از تالاب ها و مرداب ها.

 

2-   نیایش و دعا به خودی خود  عبادت محسوب می شود و کارکرد ویژه و مستقلی در زندگی مومنانه دارد.

زندگی برهنه از نیایش و دعا نوعی زندگی نکبت بار به شمار می آید.(خود را همه چیز شمردن و خدا را از زندگی حذف کردن چیزی جز نکبت است؟) به آیه 60 سوره غافر نگاه کنید.

 

3-   نیایش شیرین ترین و عاشقانه ترین شکل برقرار کردن ارتباط با خداوند است.

نیایش های 15گانه پیشوای چهارم حضرت علی بن الحسین علیه السلام،مناجات شعبانیه،دعای افتتاح،دعای سحر،دعای عرفه امام حسین علیه السلام  نمونه هایی از دلبری و دلربایی و طنازی و عشق بازی با محبوب ازلی است. تقریبا هیچ عبادت شکلی که به آن مناسک می گوییم(از قبیل نماز ،روزه ،حج ،اعتکاف ،قربانی و....)برهنه از نیایش و دعا نیست.(یا پیش از آغاز یا در ضمن انجام و یا پس از اتمام هر عبادتی نیایشی خاص از سوی رهروان و رهپویان سیر و سفر از ملک تا ملکوت توصیه شده است.)

 

4-   در باور نویسنده نیایش به تعبیر رایج در ادبیات از مقوله های سهل و ممتنع است که در نگاه ابتدایی سهل و ساده و آسان به نظر می رسد اما وقتی به مرحله ی انجام آن می رسیم می بینیم که چندان هم ساده نیست!

به این نکته ها توجه کنیم می بینیم که نیایش خیلی هم ساده و پیش و پا افتاده نیست

خب مشخص است که نیایشگر با خدا سخن می کند و به راز و نجوا می پردازد،اما:

چه بگوید؟

چه بخواهد؟

اصلابخواهد یا نخواهد؟

و پروردگارتان فرمود:«مرا بخوانید تا برای شما اجابت کنم....»غافر/60

اگر بخواهد که باید بخواهد  و بگوید ،چه بخواهدو چه بگوید؟

آیا معشوقی که در پی اویم هرچه بگویم و بخواهم را می پسندد؟!

یا پسندم آنچه را جانان پسندد.

یا چنانکه ملای رومی فرمود:

یاد ده ما را سخن های دقیق(رقیق)

که تو را رحم آورد آن ای رفیق

هم دعا از تو اجابت هم زتو

ایمنی از تو مهابت هم زتو

از کجا و چگونه بفهمم که او چه می خواهد و چگونه می خواهد؟!

 

چگونه بگوید ؟ چگونه بخواهد؟ دیسیپلین لازم دارد؟یا که آدابی ست در این سرا پسر!

یابه تعبیر مولوی :

لوک و لنگ و چفته شکل و بی ادب

سوی او می قیژ و اورا می طلب

 یابه تعبیر خودمونی هر چه می خواهد دل تنگت بگو!

در چه حالتی به نیایش برخیزیم؟

آیا نیایش برای حالت های دلتنگی و بریدن آدم ها از علل و اسباب مادی است؟

آیا دیگر دعا و نیایش به هنگام ریزش شادی ها و نشاط و خوشی  و سلامتی بایسته گی ندارد؟

آیا در حالت اضطراب و ترس باید نیایش کرد و در حالت سلامتی و امنیت و رخت بر بستن نا امنی و ترس و فقر و بیماری نیایش کاربرد ندارد؟

چه زمانی برای نیایش مناسب است؟

و... هزار نکته باریکتر زمو اینجاست

گر نیایش و نجوا را رازگویی و معاشقه بدانیم و بفهمیم خواهیم دریافت که نمی خواهم بر خویش سخت گیرم که می خواهم راه و رسم عاشقی بپویم.

.... که عشق اول نمود آسان ولی افتاد مشکل ها

 

.... اگر خدا لطفش شامل حالم شد و فرصتی و حالی پیدا شد باز هم با هم صحبت خواهیم کرد

سید 8-12-97

 


  

دانش نیایش!

 

و اما چند نکته در پیش درآمد

Image result for â«Ù٠دعا Ù Ù٠اجابت از ت٠استâ¬â

 

1-بی تردید خدا باوران در هر آیینی با خدای خود به رازگویی و نیایش می پردازند.

 

2-در هر آیین و مذهب و مسلک خدا باوری، دو نوع نیایش وجود دارد: فردی و گروهی

 

3-هویت نیایش و راز گویی ها، به ناتوانی انسان در انجام همه خواسته های خود و توانایی نامحدود و فراگیر خداوند بازمی گردد.

 

4-با توجه به نکته 3 در حقیقتِ دعا، رازهای نانوشته دیگری نیز وجود دارد:

نخست اینکه: منِ انسان، موجودی نیازمندم.

دوم اینکه: ناتوان بر تامین نیازمندی های خویشم.

سوم اینکه: در هستی موجود بی نیاز مطلقی وجود دارد.

چهارم اینکه: باید و می توانم از این بی نیاز مطلق ، همیشگی بخواهم

 

5-نیایش و دعا که همان خواستن است با میزان معرفت و دانش نیایشگر تناسب دارد. یعنی چیزی را می خواهیم که درباره آن شناخت داریم.

 

6-بنابر این اگر دعای نیایشگر اقتباس و برگرفته از دعای صاحبان معرفت نباشد با دیگری تفاوت ریشه ای خواهد داشت. (اگر چه نیایش صاحبان معرفت نیز در یک رتبه قرار ندارند.)

 

7-هر کس همان گونه که زندگی می کند دعا می کند (زندگی هرکس همان وجه غالبی است که فضای اندیشه و ذهن و قلب او را در دوره ای نسبتا طولانی از زندگی به خود مشغول کرده است)

 

8-با توجه به نکته های 4و5و6 موضوعات و خواست های مشترک در نیایش و دعاهای آدم ها از قبیل :" جوان و سالمند، حتی زن و مرد، یک فرهیخته ی متدین و یک آدم معمولی" و شرایط متفاوت از قبیل: "بیماری و سلامتی، فقر و غِنا، جنگ و صلح، نا امنی و امنیت و..." بسیار محدود و انگشت شمار خواهد بود.

 

9-بنابر نکته 6 آدم ها همانطور که در زندگی برخی خودخواهند و گروهی فراتر از خود می اندیشند و یاری گری می کنند، در دعا و نیایش ها نیز برخی فقط برای خود (منظور از خود هرچیزی است که در تصور او به آنان دلبسته و وابسته است) دعا می کنندو برخی در دعا نیز بخشنده اند. جهانی اند و دریا دل. ( زیرا گنج های خدای آنان فنا ناپذیر است و خدایشان فارغ از بخل و تنگ نظری و انحصارطلبی است که برای گروهی بخواهد و مردمی دیگر که او را نمی خواهند، بخشش های خود را از آنان دریغ کند.!)

 

10-خداباوران اندیشمند در هر مسلک و آیینی پذیرفته اند که دعا و نیایش با کار و تلاش انسان ناسازگاری ندارد. نیایشگران ژرف اندیش بر این باورند که دانش و خرد آنها و متخصصان و خرد ورزان با همه طول و عمق و ارتفاع آن بر همه اسرار و عوامل و شرایط و اسباب یک پدیده، اِشراف و آگاهی صددرصدی ندارد. و باید در کنار کار و تلاش و بهره مندی از نیروهای درونی و بیرونی از سبب ساز (و سبب سوز) کمک بخواهیم.

 

کیمیا داری که تبدیلش کنی

گرچه جوی خون بود نیلش کنی(مولوی)

 

پ ن :واگر "او"بخواهد موضوع بحث را در فرصت های پیش رو ادامه خواهم داد.


  

 

چشمم آن دم که زشوق تو نهد سر به لحد

تا دم صبح قیامت نگران خواهد بود

شاید شما هم به این موضوع فکر کردید که یکی از صورت های مختلف تفاوت انسان با دیگر جانوران ،وجود یک احساس مرموز و خیلی ناشناخته در او به نام "نگرانی"،"تشویش"،"دغدغه" است.(هرچی دوست داری اسمش را بگذار)

از کجا می آید؟

چگونه می آید؟

 سبب و علت آن چیست؟

چه کنش و واکنش هایی در مغز صورت می گیرد؟

 باید رفت سراغ "روان شناسی". گرچه در آن جا هم جز نشان دادن و بازگویی آثارو برخی جزئیات به پاسخ علمی دقیقی نمی رسیم.

شاید هم در جامعه شناسی از منظرآسیب های اجتماعی

و شاید هم با عناوینی دیگر در آموزه های دینی

به هرحال ،اینقدر هست که بانگ جرسی می آید... فعلا همین اندازه می دانیم که چیزی به نام "نگرانی" کم و بیش در این موجود متفکرو دارای اختیار وجود دارد.

بی تشویش کجا تو ببینی در این جهان سری

گر نیک بنگری خلق را به تشویش بنگری(نویسنده)

نادار و دارا،توانمند و ناتوان ،بی سواد و با سواد ،کوچک و بزرگ ،زن و مرد ، بی دین و دین دار،این لنگه جهان و آن ور عالم ،آدم دیروز و آدم دیروز همه همه ....

تنها تفاوت هرکدام با دیگری در "نوع نگرانی" ، "موضوع نگرانی" و "برای چه چیز" است.

بعضی ها نگرانی حاد و مزمن دارند و بسیار شدید که در رویایی با هر پدیده ای ترس تمام وجودشان را می گیرد و سازمان زندگی شان از هم پاشیده است. بعضی ها هم نوع نگرانی شان حاد نیست.

برخی نگران گذشته اند که چه داشته اند و از دست داده اند!

برخی نگران آینده اند که آیا در بر یک پاشنه خواهد چرخید تا آنان به آن چیز که می خواهند برسند یا نه؟

برخی برای "خود" خانواده خود،شهر خود،قوم و قبیله خود،کشور خود،آیین خود خلاصه هرپدیده و چیزی که به "خود" او پایان می یابد نگران هستند

 برخی بر بام و قله جهان نشسته اند و نگران حال و امروز و آینده "بشریت" هستند.

*****

نکته مهم دیگر این است که از دیدگاه یکی نگرانی دیگری بی جهت است و همان دیگری نگرانی آن یکی را بی جهت می داند !

آدم ها به نگرانی های خود "وزن" می دهند و ارزش گذاری می کنند.این چنین است که بی جهت و باجهت شمردن نگرانی ها معنی پیدا می کند!

آیا شما هم برای نگرانی خود ارزش گذاری می کنید؟

آیا به نظر شما نگرانی کسی که دغدغه شخصی دارد و همه نگرانی او این است که مثلا نتوانسته است مبلمان خانه اش را از فلان نشان تهیه کند با کسی که مثلا  نگرانی اش گرسنه بودن ،بیمار بودن،ناتوان بودن همسایه است دارای یک وزن است؟

و همینطور ....

سرچشمه ارزش گذاری نگرانی ها و وزن گذاری آنها کجاست؟

در باور من این نکته بازگشتش به سرچشمه انسانیت است هرچقدر آدمی به زلال بودن این چشمه نزدیک و نزدیک و نزدیک تر شود نوع نگرانی های او هم با کسی که فاصله با این چشمه دارد تفاوت خواهد کرد.

اینجاست که در نگاه هستی شناسی شماری از انسان ها، نگرانی هایی "مقدس" شمرده می شوند.

نگرانی هایی از جنس نگرانی حکیمان،عارفان،پیامبران که پیشتازان مسابقه خود شناسی و خدایابی اند!

جنس چنین تشویش و دغدغه ای را تک تازان و تیزروان وادی حقیقت جور دیگه ای برای ما ترسیم کرده اند.

مو از قالوا بلی تشویش دیرم

گنه از برگ و باران بیش دیرم

اگر لا تقنطوا دستم نگیره

مو از یا ویلتا اندیش دیرم

*****

روزگاری است بر بام خود اندیشی و خودیابی ایستاده ام و همواره در حال سنجش و ارزیابی نگرانی های خود!

وهمواره در این آزمون که نگرانی هایم ازکدامین جنس است!

بگذریم سخن بسیار است و حوصله گوینده و شنونده اندک.

سید 16-11-97

 


  

 

ای نوش کرده نیش را بی‌خویش کن باخویش را

باخویش کن بی‌خویش را چیزی بده درویش را

 

جانِ جانان!

"تو" سرنوشتم را نیکو اندازه گرفته ای-مناسب قد و قامت و کِشش و کوشش من-

هرآن بلا و ناگواریی را از من دورِ دورِ دور کردی و می کنی

مهربانی ات فوق تصور و درک و اندازه و طرح و برنامه دنیای من است. باران مهرت همواره بر من فرو می ریزد.

آیا می توانم از "تو" بخواهم ورای مرزهای حیات نباتی و جانوری ،همچنان دراقیانوس بی کران مهربانی ات شناور باشم؟!

آن چنان کن که مسیر دوست داشتن هایم به نا کجا آباد بد فرجامی پایان نیابد.

آن چنان کن که خواستن ها و نخواستن هایم را "تو" فرجام باشی و پایان.

جان جانان!

دانش من بسیار اندک ،پیش بینی و نقشه هایم آکنده از کاستی و اوهام و خیال و آرزوهایم برهنه از کُنش واندیشه!

چنان کن چیزی را عافیت و خوشی ندانم که پیش درآمد بلا و گرفتاری ماندگار باشد.

اگر چیزی خواسته ام که رنج و درد و گرفتاری ام را در پی دارد آن را به تاخیر انداز.

اگر چیزی را ناخوش شمرده ام که آن را تو برایم نیک و نعمت دانسته ای همان را برایم پیش انداز .

چه نا ماندنی هایی را که بسیار دانستم و "تو" ترانه سرودی که ناپایدار پایانش زوال است.

و چه ماندنی هایی که اندک آن بسیار است. و من سوار بر اسب ولنگار جهل مرکب چون کودکان صدفی را دُرّی گران بها دانستم!

برای گذر و رسیدن همرهانی نشانم دادی که هم "راه" هستند و هم "همراه"

آیا اقرار و اعتراف نکنم  کودکی بازی گوش سرشار از تصورات و پندارها و تخیلات نیازمند دستان مهر "خضر" راهی است که او را به "تو" رساند!

درود بی کران تو بر خضر های زمین و زمان

درود بی کرانت بر دستگیران ماندگار هستی

درود بی شمار بر محمد صلی الله علیه و آله و بر خاندان پاک او

سید 9-11-97

پ.ن: با الهام از نیایش هجدهم صحیفه پیشوای ساجدان در بیان دفع بلاها و گرفتاری ها

 

 


  

پناهگاه

 

 

از داستان ها و قصه های کهن تا ادبیات امروز مردم اقلیم های گوناگون و پایش میدانی واقعیت زندگی مردمان امروز و دیروز، مفاهیم و واژه های فراوانی وجود دارد که بیانگر عمیق بودن،معنا داربودن،نیاز عمومی و اشتراک آن است.یکی از این واژه ها و مفاهیم مشترک "حس پناهجویی"است. از احساس نیاز کودکی به آغوش مادر و دستان اقتدار پدر تا هزاران نوع تامین و حمایتی که با نام ها و قالب های متفاوت در سنین و موقعیت های مختلف همواره به دنبال آن هستیم ، ما را رهنمون به حقیقتی بسیار ارزشمند و زندگی ساز است.

همه و همه در این کره خاکی بیضی شکل برهنه از یافتن و برخورداری چنین حقیقتی نیستند .حتی قدرت مداران عالم هم در پناه تامین و حمایت قدرت فیزیکی و روحی سربازان جان برکف و ضراد خانه های خویش و... پناه گرفته و احساس امنیت کرده و می کنند.

وباز بشر با تِست و تجربه کردن انواع و قالب های پرشمار سنگرها و پناهگاه تامین حیات خویش به دو اصل تغییر ناپذیر پی برده است:

1-     محدود بودن قدرت و توان پناه دهندگان

2-     زوال و فنا پذیری توان پناه دهندگان

و نکته قابل اهمیت دیگر نیز عدم دسترسی مادی و فیزیکی همه پناه گیران به پناه دهندگان و یا نرم افزار و سخت افزارهای پناهجویی است.

 

در این میان گروهی از آدمیان که بر بام عالم هستی نشسته اند و زوایای آن را برانداز کرده اند و دچار بازی گری خیال و تخیل خیال پردازان و پندار گرایان نشده اند خود را به دژ و سنگر و پناهگاهی رسانده اند که نه قدرتش محدود است و نه خودش فنا پذیر. و علاوه دسترسی به او هم زمان و مکان و بالا و پایین بردار نیست.

 

این انسان های فوق (نه فوق انسان) هم پناهنده را خوب شناخته اند و هم به درستی دریافته اند که چه آسیب ها و مخاطراتی برای آنان وجود دارد.!

آه ! که: میان ماه من تا ماه گردون/ تفاوت از زمین تا آسمان است

زین حسن تا آن حسن صد گز رسن

آنان از چه چیزهایی احساس خطر کرده اند و بازی گران خیال و وهم  از چه چیز!

آژیر وضعیت ها را خوب تشخیص داده اند.

اینک نمونه ای از آسیب ها و خطرهایی که آرامش و امنیت واقعی زندگی انسان امروز را سلب کرده است  از دیدگاه آن راست قامتان و تیزبینان سدره نشین فهرست وار به نوشتار می آوریم.

خداوندا به تو پناه می آورم از:

-         ویرانگری و طغیان حرص و آز

-         تندی و تیزی  و سختی خشم

-         چیرگی رشک و حسد

-         سستی در شکیبایی و صبوری

-         قناعت نورزیدن

-         ناهنجاری و ناهمواری های اخلاقی

-         زیاده روی در خواسته های نفسانی

-         پافشاری درتعصب بیجا (دگم و جزم گرایی در باورهای بی برهان)

-         پیروی از هوی و هوس ها

-         مخالفت ورزی با هادیان الهی

-         خواب غفلت

-         رنج و مشقت های بیهوده

-         و انتخاب و گزینش باطل بر حقیقت

-         پافشاری بر انجام گناهان

-         کوچک و حقیر شمردن نافرمانی خداوند

-         بزرگ شمردن عبادت

-         فخر و مباهات ورزیدن به مال و ثروت

-         تحقر و خوارشمردن تهی دستان

-         کوتاهی ورزیدن در حقوق زیردستان

-         ناسپاسی نسبت به نیکی و نیکوکاران

-         یاری گری ستمگران

-         تنها گذاردن ستمدیده گان

-         خواستن و تملک آنچه حقمان نیست

-         بدون علم و آگاهی اظهار نظر کردن

-         نیت خیانت ورزی به دیگران

-         خودپسندی در کردار

-         آرزوهای دور و دراز (بی تلاش)

-         زشتی باطن

-         تسلط شیطان

-         به سختی افتادن روزگار بر اثر سلطه شیطان

-         جور و ستم و بی عدالتی فرمانروایان

-         آلودگی به اسراف و مصرف زدگی

-         بلای فقر و تنگدستی

-         سرزنش دشمنان

-         نیازمندی به همنوعان

-         گذران زندگی در سختی

-         مرگ ناگهانی بدون ذخیره تقوی

-         حسرت ها و اندوههای بزرگ

-         مصیبت سترگ(ایستگاههای رستاخیز)

-         تیره بختی و بد فرجامی

-         نومیدی از عنایت و لطف خداوند

-         فرود آمدن در منزلگاه قهر الهی

خدایا بر محمد و آل محمد درود فرست و ما را از همه این امور در پناهگاه مهر و لطفت جای ده . تو مهربان ترین مهرورزانی.

---------

بگذار حال که به پناهگاه آمده ایم آتشی بر جان و دل زنیم وهمراه جلال الدین خودمان شرار شعله های عشق بر جان ریزیم.

در پناه لطف حق باید گریخت ** کاو هزاران لطف بر ارواح ریخت‌‌

ای همیشه حاجتِ ما را پناه ** بار دیگر ما غلط کردیم راه‌‌

گفت ای موسی ز من می‌جو پناه ** با دهانی که نکردی تو گناه

مرغ و ماهی در پناه عدل تست ** کیست آن گم‌گشته کش فضلت نجست

تلخ‌‌تر از فرقت تو هیچ نیست ** بی‌‌پناهت غیر پیچا پیچ نیست‌‌

سید 3-10-97

-------

پ.ن: در فهرست 42 گانه از دعای هشتم صحیفه سجادیه امام نیایشگران الهام گرفته ام.


  
+ مردم هرگز خوشبختی خود را نمیشناسند اما خوشبختی دیگران همیشه جلو دیدگان آنهاست «به داشته های خود عمیق تر نگاه کنید»


+ صبح است و هوا و‌ نفس دلکش پاییز من هستم و‌ یک سینه از مهر تو لبریز زیباست تو را دیدن از این پنجره صبح زیباست هوای تو در این صبح دل انگیز


+ برای رسیدن به موجودیت خویش نخست نرده های زندان مطلق گرایی،جزم اندیشی،تعصب ورزی،خوش خیالی و خودخواهی را بشکنیم. خواهیم دید رهایی در دل و جان و اندیشه سپردن به فرمان خداوند تنها مطلق عالم است.


+ #رهبر_انقلاب قدرت استکبارى امریکا هم از بین خواهد رفت ، او هم متلاشى خواهد شد ، این قدرت جهنمى ماندنى نیست ، اسرائیل هم ماندنى نیست. 1370/05/30


+ مردی که دائم ، در حضور خدا باشد و از یاد خدا غافل نشود . هرگز نمی تواند به خانواده خود ظلم کند چنین مردی ، در چشم همسران و فرزندانش ، عزیز و دوست داشتنی و با جذبه خواهد بود .


+ برای رسیدن به عزت بهترین راه ، قناعت است .سعی کنیم حرص و طمع ، نداشته باشیم به اندازه خودمان ، از دنیا بهره برداری کنیم


+ بیشعور سیاسی کیست؟ حسن رحیم پور ازغدی در توئیت خود نوشت: کسی که شعور سیاسی داشته باشد از مذاکره دوباره با آمریکا حرف نمی‌زند.


+ نقوی حسینی مخالف CFT: رئیس جمهور یک سطر بنویسد و تضمین بدهد که اگر عضو کنوانسیون شدیم مشکلات مالی و پولی ما حل می‌شود و اگر نشد مرا استیضاح کنید. ما رای می‌دهیم.


+ آرامــــــش چیست؟ نگاه به گذشته و شکر خــــــــدا، نگاه به آینده و اعتماد به خــــــدا Peace of mind can be meant as: looking back on the past and thanking God; looking ahead into the future and trusting in God.


+ حضرت امام علی ((علیه السلام)) : قیمت و ارزش هر کس به اندازه کارى است که مى تواند آن را به خوبى انجام دهد. ازنهج البلاغه امیرالمومنین حضرت علی علیه السلام حکمت81






طراحی پوسته توسط تیم پارسی بلاگ