بیا یک صفحه کاغذ بردار.یک میلیون نقطه روش بکش.
شوخی نمی کنم. تو بیا امتحان کن ببین همین یک میلیون
نقطه کوچولو، چقدر وقت از تو می گیرد. حتی اگر
خیلی سریع بخواهی این نقاط را رسم کنی، بازهم دست
کم، 90 ساعت(!)وقت مبارکت را می گیرد. 90 ساعت
کم است؟
حالا بیا تا یک میلیارد بشمر. تقریبا هر ثانیه، یک عدد
را می توانی بگویی و بنابر این اگر بخواهی تا یک میلیارد
بشمری، 31 سال زمان نیاز داری. 31 سال کم است؟
حالا بیا تعداد کهکشان های کشف شده را با این اعداد
مقایسه کن. نگفتم بیا ستاره ها را بشمار.نه! کهکشان ها
را بشمار. این احتمالا راحت تر از شمارش ستاره هاست.
تعداد کهکشان های کشف شده تا به امروز، بیش از 120
هزار میلیارد است. یعنی: 000/000/000/000/120....
خب! به نظر تو شمارش این مقدار از کهکشان ها چقدر از
عمرت را می گیرد؟ خیلی خیلی زیادتر از آنچه فکرش
را بکنی....
نمی خواهم توی اعداد غرقت بکنم. فقط می خواهم عظمت
"هستی"را برایت ملموس کنم. و تازه همه ی این ها
مال آسمان اول است. از امام صادق "علیه السلام"پرسیدند آسمان
دوم چقدر بزرگ تر از آسمان اول است، فرمود: مثل یک
حلقه انگشتر در بیابانی وسیع...
و تازه ، این ها همه عالم ماده است. عالم ملکوت را هم
بگذار به حساب.و حالا "جهان هستی" را توی ذهنت
بیاور. ببین این ذات خدایی که ما توی همه سالهای
مدرسه، به عنوان یک وجود بی نهایمت می شناختمیش،
کجای این همه اعداد است. ما فوق همه ی همه ی همه ی
این هاست.
قرآن می گویدکه خدا بر تنام این "جهان هستی" مسلط
است و هیچ چیزی دور از علم خدا نیست.هر برگی که
می افتد...هر صدایی که بلند می شود... هرحرکتی که
شکل می گیرد. در نهان خاک یا در اوج افلاک... حالات
مردگان در برزخ و همزمان وضعیت یک نوزاد درحال تولد.
خدا از غم های توهم آگاه است. از تردیدهایت... از همه
احساساتی که در تو جمع است... خدا، همه ی تورا می بیند
رفیق!
با اجازه سرکارخانم "سیده زهرا برقعی"
نویسنده محترم کتاب "نامه های یواشکی"
رمضان آمده یاران همه بیدارشویم
ای نامه که می روی به سویش ......
به نام خدا
سلام آقا!
حالتان خوب است؟ ما هم خوبیم و ملالی نیست جز دوری شما !!! دلمان برایتان تنگ شده! ( اما شما باور نکن! اینها همه کلیشه های نوشتاری ست!! ) نمی خواهید تشریف بیاورید و به ما سری بزنید؟
فکر می کنم این هفته آمادگی ظهورتان را داریم
باور ندارید؟!
از آمادگیمان برای ظهورتان همین بس که این هفته کوچه هایمان را به نامتان و به یمن میلادتان آذین بسته ایم
البته فعلا فرصت نداریم که دلهایمان را هم به عطر وجودتان آذین کنیم
آخر هنوز که معلوم نیست کدام جمعه میایی
ما که نمی توانیم هر جمعه دلمان را به عطر یادتان مزین کنیم و بعد ببینیم نیامدید و باز هم از شنبه رنگ بی خیالی بگیریم تا جمعه ی بعد!
اصلا می دانید آقا؟!!
شما که قرار است بیایید .... خب ما چرا هِـی منتظر باشیم؟
خُب میایید دیگر!!! اصلا چه فرقی دارد چند شنبه باشد یا بی شنبه!!
خسته شدیم بس که گفتیم "شاید این جمعه بیاید شاید" !
خودتان لطف کنید و هر وقت قرار است تشریف بیاورید و قدم بر چشم ما بگذارید قبلش خبرمان کنید... سرزده نیایید ها ! آخر این دلها که برای شما ساخته نشده ... مال ِ روزمرگی هایمان است.... یعنی راستش دنیا و ظواهرش آنقدرها هم بد نیست! یعنی می شود گفت که چشم نواز هم هست، نمی شود که از آنها جا بمانیم . شما هم که فعلا تشریف ندارید ... فقط لطفا سرزده تصمیم نگیرید حضور به هم رسانید!
حالا هم نشسته ایم و می گوییم "خدا کند که بیاید" !
نه!
خیال نکنید خودمان را می گوییم ها!
می دانیم که "ما هنوز هم به خودمان نیامده ایم" و "به این زودی هم نخواهیم آمد" !
(راستش را بخواهید حوصله و وقتش را هم نداریم که "به خودمان بیاییم" ....)
داریم شما را میگوییم "خدا کند که بیایید" ! چون می دانیم بالاخره یک روزی می آیید. این را که دیگر حتما حتما باور داریم که وعده ی خدا حتما محقق می شود (البته فکر می کنیم که باور داریم !)... خودش گفته که شما را به وقت معلوم جهت ایجاد حکومت عدل و برپایی اسلام به میان مردم خواهد فرستاد... اما خُب! حالا کو تا آن موقع؟ بگذارید فعلا راحت باشیم و از این دنیا حظ مان را ببریم ! شاید تا آخر عمر ما نیامدید... تکلیف چیست؟ نمیشود که منتظر آمدنتان باشیم و از دنیایمان لذت نبریم ! میشود؟؟؟؟!
داشتم چی می گفتم؟!
آهان... گفتم فکر می کنم این هفته آمادگی ظهورتان را داریم!
و احتمالا این هفته تا روز میلادتان "دعای فرج" را بیشتر بخوانیم .
و البته "اللهم عجل لولیک الفرج" ها را هم بلندتر می گوییم.
(بین خودمان بماند... دعا خواندن هایمان را که حتما دیده اید ... عین سلام و خداحافظی کردن هایمان شده ... عادی و بی هیچ اشتیاقی! تقصیر ما چیست که آنقدر نیامدید تا ما بنده ی عادت شدیم؟!!! )
پس می آیید دیگر ؟؟؟ منتظرتان باشیم؟ خبرمان کنید!!!!
راستی آقا! تولدتان مبارک.... ببخشید که هدیه ای در خور شما ندارم ... صلواتی را به عنوان هدیه همراه این نامه خدمتتان می فرستم.... منتظر پاسخ نامه ام هستم!
اللهم صل علی محمد و ال محمد و عجل فرجهم
یکی از بچههای کلاس گفت: استاد یکی از دوستان من میگفت وقتی اکثریت موجود در یک مجلس اهل نماز نباشند و یا لااقل در آن زمان نماز نخوانند : دیگر اقلیت نماز خوان جایی برای ابراز وجود ندارند و رای اکثریت میچربد.
استاد: درسته یکی از بهانههای جماعت بی نماز همین است. آنها معتقدند مانند یک انتخابات که رای با اکثریت است در این مورد نیز باید پیرو اکثریت بود. اما پاسخ آنها نیز روشن است
قرآن کریم میفرماید:
(در پیمودن مسیر حق و راه خدا) اکثریت معیار حقانیت نیست و چه بسا گاه پیروی از اکثریت موجب گمراهی نیز بشود.
و ان اکثر من فی الرض یضلوک عن سبیل الله ... (انعام / 116)
(و اگر از اکثریت اهل زمین پیروی کنی تو را از راه خدا دور ساخته و به گمراهی میکشانند...)
ضمن آن که خود شاهدیم که گاه اکثر انسانها در مسیر زندگی گرفتار انحرافات اخلاقی و رفتاری و حتی اعتقادی میشوند؛ زیاد دیدهایم در یک نیمه شب خلوت، بسیاری از رانندگان به راحتی از چراغ قرمز عبور میکنند و قانون را زیر پا میگذارند. آیا این نشانگر حقانیت عمل آنها است؟ ضمناً حتی اگر پیرو اکثریت باشی؛ اکثریت مردم معتقدند در مقابل کار نیک دیگران باید از آنها شاکر و سپاس گزار باشیم؛
پس چرا در خصوص الطاف تعالی این گونه نباشیم؟