امام صادق علیه السلام :
"مَنْ اَحَبَّ اَنْ یَعْلَمَ اَقُبِلَتْ صَلاتُهُ اَمْ لَمْ تُقْبَلْ، فَلْیَنْظُرْ هَلْ مَنَـعَتْهُ صَلاتُهُ عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْکَرِ؟ فَبِقَدْرِ ما مَنَـعَتْهُ قُبِلَتْ مِنْهُ؛"
کسى که دوست دارد بداند نمازش قبول شده یا نه؟ باید ببیند آیا نمازش او را از زشتى ها و ناپاکى ها دور کرده است یا خیر؟ به همان اندازه که دور کرده، قبول شده است.
[بحار الأنوار، ج 82 ، ص 198]
تک نگاشت ها
1-شناخت اشیاء از روی نشانه ها و آثار آن ممکن است
2- نماز همچون هر عبادت دیگر مشتمل بر دو مقوله صحت و قبول است (صحیح بودن نماز مبتنی است بر آنچه در رساله های عملیه مراجع وجود دارد.ولی قبولی نماز مرتبه ای است بالاتر و والاتر از صحت آن است.)
3-نماز را باید دوست داشت (تنها خواندن نماز محبت به آن نمی آورد)دوست داشتن به استقبال با همه وجود از نماز است .دوست داشتن نماز با مرحله فرمانبرداری از پیام هایی که در روح نماز وجود دارد همراه است.
4- توجه و نگاه عمیق و معرفت دقیق از ظاهر و باطن نماز هم ممکن و هم لازم است.(معارف نماز فلسفه و حکمت ( چرایی ها ) و آداب و شرایط اقامه (چگونگی ) و آثار و دستاوردهای دنیوی و اخروی آن است.)
5- تبیین موضوعات مهم با طرح پرسش تاثیرگزاری بیشتری دارد
7- نسبت بین قبول شدن و قبول نشدن نماز نسبت بین دوری و نزدیکی انسان به گناهان و پلشتی ها و زشتی هاست.
8- میزان پذیرش نمازدوری و اجتناب نماز گزار از گناه است . هر اندازه نماز کاملتر شود دوری نمازگزار ازآلودگی ها بیشتر می شود.
9- پس از اقامه هر نمازتا انجام نماز بعدی لازم است نمازگزار خود را در معرض ارزیابی و حسابرسی و بازپرسی قرار دهد .
10 – تشخیص قبول شدن نماز و عبادت ها برای شخص امکان دارد.
11-طرح پرسش در واکاوی موضوع و فعال کردن اندیشه و دستیابی به نتیجه مطلوب موثر است.
12- خود ارزیابی و به چالش کشیدن نیروهای درونی راهی برای برون رفت از مشکلات است.(نماز من چگونه بود؟ چرا در اول وقت انجام نشد؟ کجای کارم اشکال داشت که در نماز تمرکز نداشتم؟کجای نمازم اشکال داشت که این برخورد ناشایست را با همسرم و فرزندم ،همسایه ام،همکارم و.... داشتم؟و.....)
با سرعت خیلی بالا توی اتوبان و جاده رانندگی می کنی،مشغول حرف زدن با تلفن همراهتی،کمربند ایمنی رو هم نبستی،راننده اتومبیل مقابل بهت چراغ میده ،یه نوع چراغ دادن مخصوص !چراغه برات یه علامته که از همه علائم هشدار دهنده و بازدارنده کنار جاده مهمتره!
متوجه میشی پلیس نامحسوس و یا محسوس خیلی خیلی بهت نزدیکه،پا رو از روی پدال گاز بر می داری،به فرد مقابلی که با او صحبت می کردی میگی ببین پلیس اینجاست بعدا تماس می گیرم.!کمربندت رو می بندی ،حتی به کسی که کنارت نسشته هم میگی کمر بندت رو ببند!!
تنها با یک توجه و فهم موضوع و عمل بر طبق گفتار رهگذری خودت رو از خطر جریمه و خطاب و عتاب پلیس نجات می دهی.!
کاش! انسان در مسیر پر پیچ و تاب زندگی به علائم و چراغ دادن های اولیاء خداوند نیز توجه می کرد تا دیگر شاهد این همه خون ریزی،نابسامانی،حق خوری،دروغ،فریب،نفاق و دورویی نباشیم.
مراقب باشیم جاده هستی بی پلیس نیست!
معرفی برخی کتب در باره معارف نماز
کلمهی فارسی "نماز" که ادبیات دینی به جای کلمهی عربی "الصلوة" به کار میرود، معانی متفاوتی دارد، اگر چه مترادف یک دیگر هستند، چنان که :صلات (الصلوة) نیز معانی متفاوتی دارد، اما اسمی شده است برای نوعی عبادت که شامل تمامی آن معانی میباشد.
*- در فرهنگ عمید نماز چنین معنی شده است: «پرستش، نیاز، سجود، بندگی و اطاعت، خم شدن برای اظهار بندگی و اطلاعت و یکی از فرایض دین، عبادت مخصوص و واجب مسلمانان که پنج بار در شبانه روز به جا می آورند.» (ج2، ص 1919)
البته میتواند گفت که برخی از آن چه در معانی گفته شده است، مصداق میباشد و نه معنیِ کلمه، مثل این که گفته است: "یکی از فرایض دین، عبادت مخصوص و واجب مسلمانان".
*- کلمهی "نماز" در فارسی، ریشه در زبان و ادبیات پهلوی و کلمه (یماک) دارد که به معنای خم شدن جهت کرنش و تعظیم است.
*- نماز، از ریشهی «نم» گرفته شده که آن نیز از تبدیل «یماک» به «نماک» میباشد و به همان معنای خم شدن (تعظیم) و کرنش در مقابل دیگری میباشد که به فعل آن (نمیدن) میگویند. از این رو، چه شخص در مقابل عظمت پروردگار عالم سر تعظیم و کرنش فرود آورد (مثل رکوع در نماز)، و چه در مقابل یک سلطان یا هر کسی که مقام او را معظم میدارد، سر فرود آورد و خم شود، «نماکی» کرده است.
*- نماز در لغت به معنی نیایش و دعاست. وجه اشتقاق این واژه را از کلمهی «نمیدن» به معنی تعظیم و کرنش و خم شدن در مقابل کسی دانستهاند. این واژه در متون ادبی و عرفانی فارسی به معنی انقیاد، تکریم و بزرگداشت ذکر و رحمت و زیارت نیز به کار رفته است.
*- به تبع این معنای اصلی، معانی دیگری نیز برای نماز آوردهاند و یا بهتر بگوییم: "نماز را به معانی دیگری نیز به کار بردهاند" که از آن جمله، دعا (نیاز و درخواست) و طهارت (پاکی در ظاهر و باطن) میباشد، چنان که در ادبیات و اشعار فارسی، "نماز کُن" به معنای"شستشو کن"نیز به کار رفته است (نماز شناسی، دکتر خزائلی، ج1، ص 71).
*- پس به طور کلی، "نماز" به معنای بندگی و معظم داشتن (تعظیم)، معبود است که قطعاً با کرنشی از روی پاکی و صفای ظاهر و باطن انجام میگیرد، و به همین دلیل ترجمه و معادل کلمه «الصلوة» در ادبیات دینی قرار گرفته است.
*- معانی متفاوت کلمه "نماز" که همه مترادف یک دیگر بوده و به یک اصل بر میگردند را به خوبی میتوان در اشعار شعرای بزرگ و نامی ایران فهمید، به عنوان مثال:
حافظ:
من و انکار شراب! این چه حکایت باشد؟
غالبا این قدرم عقل و کفایت باشد
تا به غایت ره میخانه نمیدانستم
ور نه مستوری ما تا به چه غایت باشد
زاهد و عجب و نماز و من و مستی و نیاز
تا تو را خود ز میان با که عنایت باشد
...
مولوی:
اگر نه روی دل اندر برابرت دارم
زعشق روی تو من رو به قبله آوردم
وگرنه من زنماز وزقبله بی زارم
ازاین نماز ریایی چنان خجل شدهام
که دربرابر رویت نظر نمیآرم
نماز کن به صفت چون فرشته باید و من
هنوز در صفت دیو و دد گرفتارم
کسی که جامه به سگ برزند نمازی نیست
نماز من که پذیرد که در بغل دارم
ازاین نماز نباشد بجز که آزارت
همان به آنکه ترا بیش از این نیازارم
از این نماز غرض آن بود که من با تو
حدیث درد فراق تو باز نگذارم
وگر نه این چه نمازی بود که من بی تو
نشسته روی به محراب و دل به بازارم
اشارتی که نمودی بشمس تبریزی
نظر به جانب ما کن غفور و غفارم
سعدی:
...
بلای عشق تو نگذاشت پارسا در پارس
یکی منم که ندانم نماز چون بستم
نماز کردم و از بیخودی ندانستم
که در خیال تو عقد نماز چون بستم
نماز مست شریعت روا نمیدارد
نماز من که پذیرد که روز و شب مستم
چنین که دست خیالت گرفت دامن من
چه بودی ار برسیدی به دامنت دستم
من از کجا و تمنای وصل تو ز کجا
اگر چه آب حیاتی هلاک خود جستم
...
کتاب اخلاق ناصری که از خواجه نصیر است، خلاصه ای دارد به نام اخلاق جلالی که اخیراً در ایران چاپ شده؛ اما در انگلستان و به زبان انگلیسی در حدود 150 سال پیش چاپ شده است. علت چاپ این کتاب در آنجا و در آن زمان این بود که گفتند ما که می خواهیم بر کشورهای اسلامی مسلط شویم و آنان را مستعمره خود کنیم، اول باید فرهنگ و اخلاق آنان را بدانیم. در این مورد سؤال کردند، دیدند بهترین کتاب در اخلاق و فرهنگ، کتاب اخلاق ناصری است. گفتند طولانی است، خلاصه آن را چاپ کردند که همین اخلاق جلالی است.
پس این کتابی که نوشته شده، دستورالعملی بوده که واقعاً مسلمانان به آن عمل می کردند و آداب آن را رعایت می کردند.
در این کتاب و در مورد آداب سخن گفتن و صحبت کردن، مواردی ذکر شده که به برخی از آنها اشاره می شود:
1. باید که بسیار نگوید.
2. سخن دیگران را با سخن خود قطع نکند.
3. هر که سخنی و حکایتی می گوید که او هم بر آن واقف است و اطلاع دارد، اظهار فضل و علم نکند تا او حرفش تمام شود.
4. چیزی که از غیر او پرسند، جواب ندهد.
5. اگر از دیگری پرسش کردند و او خوب جواب نداد، باز هم جواب ندهد تا حرف او تمام شود، شاید حرف درست را برای آخر گذاشته است.
6. اگر از جمعی سؤال کردند که او هم در بین آنان است، باز هم بهتر است که جواب ندهد.
7. اگر دو نفر با هم سخن می گویند، او خود را نفر سوم آنان نکند.
8. اگر چیزی را از او پوشیده دارند، استراق سمع نکند.
( استراق از سرقت و به معنای دزدی است، حرفی که مال دیگران است، بدون اجازه آنان برگیرد؛ مگر اینکه او را مشارکت دهند. گوش کسی که حرف دیگران را سرقت می کند حتی می توان کر کرد. نقل شده که پیامبر صلی الله علیه و آله در خانه خود بود، همسرش دید که دنبال چوب یا چیزی می گردد، عرض کرد: برای چه می خواهید؟ فرمود: کسی از درز در (یا دیوار) به داخل خانه نگاه می کند، می خواهم چشمش را کور کنم. یعنی نگاه بدون اجازه به خانه دیگران، استراق عین است و مثل استراق سمع است، این مقدار گناه فاحشی است که می توان او را کور کرد.)
9. لحن صدا را ملایم کند، نه خیلی بلند و نه خیلی آهسته.
با دقت در نکات نه گانه متوجه می شویم که برای همه آن مستند قرآنی و روایی وجود دارد.موجب امتنان است خوانندگان عزیز چنانچه به مستندات موارد فوق دست یافتند در بخش دیدگاهها ما را از آن بهره مند سازند.
در این یادداشت از مبحث تدبیر منزل سلسله گفتگو های استاد ارجمند آیت الله احمد عابدی بهره جسته ام.
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
اللّهُمَّ صَلِّ عَلی فاطِمَةَ وَ اَبیها وَ بَعْلِها وَ بنیها وَالسِّرِّ الْمُسْتَوْدَعِ فیها بِعَدَدِ ما اَحاطَ بِه عِلْمُکَ - اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج.
سلام دوستان!
آدمی عین فقر و نیاز است؛ پس هر کسی ضمن گرفتاریهای فراوان، آمال و آروزهایی نیز دارد.
بدیهی است که این آدم فقیر و نیازمند، برای رفع گرفتاریها و تحقق آمال و آروزهایش، به سراغ غیر خود [یا همان وسایل] میرود، حال خواه این "وسیله"ها و "واسطه"ها از نوع انسان باشند، یا غیر انسان. مثل وسیله قرار دادن پزشک (انسان)، یا دارو (اشیا)، برای بهبود. و همین طور است توسل به اهل عصمت علیهم السلام، توسل به قرآن کریم، نماز، دعا، صدقات و ... ، همین التماس دعایی که به یک دیگر میگوییم نیز نوعی"توسل" میباشد.
در کلیت این اصلِ توسلِ به وسایل، هیچ تفاوتی بین انسان مؤمن با غیر مؤمن وجود ندارد و هیچ استثنایی هم به آن راه ندارد، همگان با توسل به غیر (وسایل گوناگون) پیشروند؛ منتهی تفاوت این است که انسان جاهل و غیر مؤمن، گمان میکند که "وسیله"، به خودی خود کارساز است، اما عاقل و مؤمن میداند که "وسیله"، همان وسیله است و بیش از وسیله شدن، کاری از او (آن) بر نمیآید و میداند که خالق، مالک، رازق، رب و "فعال مایشآء" در امر او و تمامی وسایل و آثارشان، دیگری میباشد. الله جلّ جلاله.
البته روی سخن ما در این مبحث کوتاه، همان انسانهای عاقل و مؤمن میباشد که مقصودم از مؤمن، الزاماً نماز شب خوان نیست، بلکه همانها که خدا را قبول دارند و به وقت حاجت، "یا خدا" میگویند و به وقت "توسل" نیز میدانند که کارها به دست اوست. لذا به اهل بیت علیهم السلام نیز که متوسل شوند، میگویند: « تَوَسَّلْتُ بِکُمْ اِلَى اللّهِ ».
?- اما، گاه پیش میآید و به نظر میرسد که به رغم دعاها (خواندنها و خواستنها)ی مستمر و فراوان و نیز توسلات بسیار محکم و غلیظ، دعا مستجاب نمیشود که هیچ، گرفتاری به مقدار کم یا زیاد تشدید نیز میشود! گاه رفع گرفتاریها زمان دارد که اگر طولانی شود و یا از زمانش بگذرد، مشکلات عدیدهی دیگری به بار میآورد (پناه بر خدا).
?- بدیهی است که خداوند منّان، بندگانش را دوست دارد، ربّ، رازق، رحمان و رحیم است و استجابت کنندهی دعاهاست؛ بنابراین وقتی گرفتاری حل نشد، باید چند دقیقه فکر کرد که چرا؟!
الف – یک علت خوشبینانه این است که بگوییم: «لابد وقتش نرسیده – لابد مصلحت ما ندیده – لابد مسائلی به نفع و ضرر من هست که من از آن بیاطلاعم، اما او میداند – لابد حکمت و مشیتاش بر آن قرار نگرفته و ... !
همه اینها درست است؛ اما این نگاه خوشبینانه به نقش یک روی سکه است. از یک سو خداوند سبحان را رحمان، مجیب، جواد، کریم، رئوف و منّان میشناسیم، و از سوی دیگر خودمان را خوب، مرضی و مقرب دیدهایم و هیچ اشکالی در خود نیافتهایم، ...! لذا چنین صورتهایی را فرض میکنیم، و البته تا حدود بسیاری درست هم هست.
ب – اما روی دیگر سکه، "واقع بینی" میخواهد که کمی برای همه و به ویژه کسانی که ناخودآگاه "خودپسند" نیز هستند، دشوار است، و آن این است که بدانیم «وقتی دعاها مستجاب نشد، توسلات، به ویژه به اهل عصمت علیهم السلام، نماز، دعا و ... نیز ثمر نبخشید، گرفتاری باقی ماند و یا تشدید نیز شد، لابد کار بیخ پیدا کرده است! پس تلنگر و تشر میزند، تا بیدار و هوشیار شویم و بازگردیم. خودش در قرآن کریم فرمود که من فقط بخشی از آثار کارهای نادرست شما را در دنیا به خودتان باز میگردانم تا بفهمید که معاد و ناراحتی و عذاب در پیش است:
« ظَهَرَ الْفَسَادُ فِی الْبَرِّ وَالْبَحْرِ بِمَا کَسَبَتْ أَیْدِی النَّاسِ لِیُذِیقَهُمْ بَعْضَ الَّذِی عَمِلُوا لَعَلَّهُمْ یَرْجِعُونَ » (الرّوم، 41)
ترجمه: فساد، در خشکی و دریا بخاطر کارهایی که مردم انجام دادهاند آشکار شده است؛ خدا میخواهد نتیجه بعضی از اعمالشان را به آنان بچشاند، شاید (بسوی حق) بازگردند!
میفرماید: تازه این مشکلات و گرفتاریها، بازتاب کمی، از بخش کوچکی، از علمکرد شماست؛ بیشترش را میبخشم (به قول ما ندید میگیرم) تا بیشتر گرفتار کارهای خوتان نشوید:
« وَمَا أَصَابَکُمْ مِنْ مُصِیبَةٍ فَبِمَا کَسَبَتْ أَیْدِیکُمْ وَیَعْفُو عَنْ کَثِیرٍ » (الشّوری، 30)
ترجمه: هر مصیبتی به شما رسد بخاطر اعمالی است که انجام دادهاید، و بسیاری را نیز عفو میکند.
قرآن مجید:
نمونهی این مستأصل شدنها، عدم استجابت دعاها و مؤثر نیفتادن توسلات یا به کار نیامدن وسایل، نه تنها در زندگی اکثر ما دیده شده، بلکه در قرآن کریم نیز به آن تصریح شده است، مثل داستان آن جوان گناهکاری که حتی اظهار ندامتش نزد رحمة للعالمین صلوات الله علیه و آله نیز مقبول نیفتاد و سر به کوه و بیابان گذاشت و خود را به غل و زنجیر کشید و به خداوند سبحان گفت: دیگر جز تو کسی را ندارم! پس برایش آیهی رحمت و مغفرت نازل گردید.
یا آن که اشاره به"مضطر"نمود و مضطر کسی است که دیگر هیچ راهحل و وسیلهای برایش باقی نمانده است! و فرمود: « أَمَّنْ یُجِیبُ الْمُضْطَرَّ إِذَا دَعَاهُ وَیَکْشِفُ السُّوءَ ... – کیست آن که دعای مضطر را مستجاب میکند و گرفتاریش را برطرف مینماید / النّمل، 62»
در بیان اهل بیت علیهم السلام:
در دعاهای مأثوره از اهل بیت علیهم السلام نیز به این معنا بسیار تصریح شده است. مثل فرازهایی در دعای ابو حمزه، یا دعای کمیل ... و یا دعای روز چهارشنبه که عرض مینماید: « أَدْعُوکَ دُعَاءَ مَنْ ضَعُفَتْ وَسِیلَتُهُ وَ انْقَطَعَتْ حِیلَتُهُ وَ اقْتَرَبَ أَجَلُهُ ... - تو را میخوانم همچون کسی که وسیلهاش ناکارا گشته و رشته چارهاش گسسته و اجلش نزدیک شده است».
چاره و راهکار:
چاره و راهکار، باز هم همان"دعا و توسل"است، چرا که اولاً از ما کاری بر نمیآید و اگر بر میآمد که نه نیاز داشتیم و نه خرابکاری میکردیم؛ ثانیاً ما مالک و رب و رازق نیستیم و باید از او بخواهیم؛ ثالثاً هم خداوند منّان فیوضات خود را به وسیله میرساند و هم بندگان به وسیله کسب و اخذ مینمایند.
دوستی گفت: میخواهیم مستقیم با خدا ارتباط داشته باشم و مستقیم و بدون هیچ وسیلهای از او بگیرم! گفتم: تمامی ارتباطات ما مستقیم است، وقتی "یا الله" یا"اللهم" میگوییم، مستقیم خودش را میخوانیم، اما باز هم به وسیلهی دل و زبان! در ضمن هر گاه خدای منّان چیزی را بدون وسیله به تو داد، تو هم بدون وسیله از او اخذ کن! وحیّ را نیز با وسیله فرستاد.
اما، این بار نوع دعا و توسل ما باید متفاوت گردد و چند کار را انجام دهیم:
یک - دقایقی به لطف خدا فکر کنیم که چه نعمتهایی را به ما ارزانی داشته و دارد.
دو - دقایقی به خودمان فکر کنیم که کجاها را خطا کردهایم؟ این خطا چند گونه است، یا مستقیم نعمت را قدر ندانسته و ضایع کردهایم، یا با گناهان دیگری نعمات را ضایع کردهایم، یا رفتارهایی داریم که مانع از بالا رفتن دعای ما میشود؛ یا شرایطی ایجاد کردهایم که مانع از رسیدن پاسخ (استجابت) میگردد و ... – که در دعای کمیل به خوبی تشریح شده است.
سه - پس از این مرحله، اول یک اقرار جدی بنماییم که شامل سه بخش است: اول – الهی جز تو نیست؛ دوم – تو منزه و مبرایی (سبحانی)؛ و سوم این که"من به خودم ظلم کردهایم"؛ یعنی همان ذکر مشهور به"یونسیه علیه السلام"، در دعاهای آدم تا خاتم و ائمه علیهم السلام، به طرق گوناگونی بیان شده است.
چهار - با تمامی آلودگیها و خرابکاریها، او را به جدّ و از صمیم قلب و اخلاص، به اسمای گوناگونش بخوان. مکرر "یا الله و یا ربّی" بگو – "سبحان الله و الحمدلله" بگو – "یا ستار، یا غفار، یا مجیب، یا سریع الرضا، یا جواد، یا کریم، یا رحمان و یا رحیم، یا رازقی، یا مالکی، یا عزیز و یا جبار، یا رفیق و یا شفیق و ... بگو و زیاد استغفار و توبه را از قلب به زبان آور و بگو.
پنج - وقتی چیزی نداری که با آن در محضر حق قرار گیری، با همان که نداری برو؛ بگو دستم خالی است؛ بگو خراب کردم؛ بگو غفلت کردم، بگو به خاطر جهلم، جری شدم، بگو حالا مستأصل و مضطر شدم و هیچ راه و وسیلهای برایم باقی نمانده است، به جز همان لطف مکرر و مضاعف خودت. بگو: میدانی که به رغم تمامی آلودگیها، دوستت دارم، یگانگی تو را باور دارم و به معاد و بازگشت به سوی تو ایمان دارم، از یک سو امیدوار به فضل توأم، از سوی دیگر نگران و خائف از عملکرد خودم هستیم ...، دعاهای رسیده از اهل بیت علیهم السلام را بخوان، همش همین حرفهاست.
نکته:
دعا کردن نیز ضمن لطافت، کیاست میخواهد.
*- ببینیم امام موسی بن جعفر علیه السلام، در دعای مشهور به "سریع الاجابة"، سخن را چگونه آغاز مینمایند؟! عرض میکند: بهترین چیز نزد دو توحید است که من در آن تو را اطاعت کردم؛ و بدترین چیز هم کفر است که از آن دوری کردم، پس بین این دو هر چه هست، خودت ببخش!
« اللَّهُمَّ إِنِّی أَطَعْتُکَ فِی أَحَبِّ الْأَشْیَاءِ إِلَیْکَ وَ هُوَ التَّوْحِیدُ وَ لَمْ أَعْصِکَ فِی أَبْغَضِ الْأَشْیَاءِ إِلَیْکَ وَ هُوَ الْکُفْرُ فَاغْفِرْ لِی مَا بَیْنَهُمَا »
ترجمه: دایا! تو را در محبوبترین چیزها نزدت که یگانه پرستى است اطاعت نمودم، و تو را در مبغوض ترین چیزها که کفر است نافرمانى نکردم، پس آنچه از گناهان بین این دو است بر من بیامرز!
*- بعد سریعاً تقاضای تسویه حساب نموده و عرض مینمایند:
« اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِیَ الْکَثِیرَ مِنْ مَعَاصِیکَ وَ اقْبَلْ مِنِّی الْیَسِیرَ مِنْ طَاعَتِکَ »
خدایا! نافرمانیهاى بسیارم در پیشگاهت را درگذر (ببخش)، و طاعت اندکم در آستانت بپذیر را بپذیر!
*- و بعد سریعاً توسل به بهترین وسایل قرب:
« أَسْأَلُکَ بِحَقِّ مَنِ اصْطَفَیْتَهُمْ مِنْ خَلْقِکَ وَ لَمْ تَجْعَلْ فِی خَلْقِکَ مِثْلَهُمْ أَحَدا أَنْ تُصَلِّیَ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ وَ تَفْعَلَ بِی مَا أَنْتَ أَهْلُهُ اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ بِالْوَحْدَانِیَّةِ الْکُبْرَى وَ الْمُحَمَّدِیَّةِ الْبَیْضَاءِ وَ الْعَلَوِیَّةِ الْعُلْیَا [الْعَلْیَاءِ] وَ بِجَمِیعِ مَا احْتَجَجْتَ بِهِ عَلَى عِبَادِکَ وَ بِالاسْمِ الَّذِی حَجَبْتَهُ عَنْ خَلْقِکَ فَلَمْ یَخْرُجْ مِنْکَ إِلا إِلَیْکَ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ وَ اجْعَلْ لِی مِنْ أَمْرِی فَرَجا وَ مَخْرَجا وَ ارْزُقْنِی مِنْ حَیْثُ أَحْتَسِبُ وَ مِنْ حَیْثُ لا أَحْتَسِبُ إِنَّکَ تَرْزُقُ مَنْ تَشَاءُ بِغَیْرِ حِسَابٍ »
از تو درخواست میکنم به حق آنان که از میان آفریدههایت انتخاب نمودى، و هیچکس را از میان آفریدگانت همانند آنان قرار ندادى، بر محمّد و خاندانش درود فرست، و با من چنان کن که سزاوار آنى!
خدایا! از تو درخواست مىکنم به حق یگانگى بزرگتر الهى، و مقام تابنده محمّدى، و جایگاه برتر علوى، و به تمام آنچه به آن بر بندگانت حجّت نهادى، و به حق آن نامى که از آفریدگان خود پنهان داشتى، که از تو جز براى تو اظهار نگردد، بر محمّد و خاندانش درود فرست و براى من در کارم گشایش و راه نجاتى قرار ده، و از جهاتى که گمان مىبرم و یا گمان نمیبرم مرا روزى ده همانا تو هرکه را بخواهى بى حساب روزى مى دهی.
***- این دعا را که در همان ابتدای کتاب اریشمند دعا (مفاتیح الجنان)، قبل از مناجاتهای خمس عشر درج گردیده، حتماً مکرر بخوانید. التماس دعا
منبع:سایت شبهه ایکس
"نگاهی نو بر مطالعه یک حدیث"
انِ النَّبِیِّ صَلَّی اللهُعَلَیهِ وَآلِهِ وَ سَلَّم أَنَّهُ قَالَ:
" إِذَا أَرَدْتَ أَنْ تَدْعُوَ اللَّهَ فَقَدِّمْ صَلَاةً أَوْ صَدَقَةً أَوْ خَیْراً أَوْ ذِکْراً "
هرگاه خواستی دعا کنی و از خدا تقاضایی داشته باشی و چیزی از امور مادی یا معنوی بخواهی ، قبل از آن یا نماز بخوان، یا صدقه بده، یا یک کار خیری انجام بده و یا ذکری بگو.
(مستدرک الوسائل 5 199- عوالى اللآلى ، ج 1، ص 110، ح 16)
تک نگاشت:
1- دعا و نیایش منشاء ارادی و درونی دارد
2-دعا و نیایش درآموزه های اسلامی عبادتی مستقل محسوب می شود و به خودی خود محبوبیت دارد
3- نماز ابزار و وسیله یاری خواهی از خداوند (در قرآن آیه 43 سوره بقره به موضوع استعانت از نماز تصریح دارد)
4-می خواهی از خدا چیزی بخواهی به وسیله نماز خودت را به او نزدیک کن(تدعوالله...فقدم صلاةً)
5-می خواهی از خدا چیزی بخواهی نمی توانی به نیازهای بندگان او بی اعتنا باشی
6-ارتباط صحیح با بندگان خدا در گرو اصلاح ارتباط با بندگان خداست (اول فرمود فقدم صلاه و بنابر این که مصداق روشن صدقه را همان کاربرد متعارف آن در دستگیری دیگران بدانیم)
7-با این که نمازروشن ترین نمونه ذکر و یاد خداوند است تصریح به نماز به طور جداگانه دلیل بر اهمیت این عنصر بی دلیل ارتباطی با خداوند در دستیابی به توفیقات مادی و معنوی است.
8-تنوین در کلمات دلالت بر عموم مفهوم واژه ها دارد(مثلا هرنوع صدقه که باشد)
9-تنوین در کلمات دلالت بر انجام حد اقل از مصادیق نمازو صدقه و امور نیکو و ذکر دارد
10-ذکر و یاد الهی می تواند زبانی باشد و می تواند قلبی باشد و می تواند زبانی و قلبی باشد ،بهترین نوع آن ذکری است که در همه حالات دل را مشغول سازد و زبان مترنم به آن باشد.
11-صدقه نشان صدق بندگی با خدا و ارتباط راستین و درستکارانه با بندگان اوست ،چنین صدقه ای راهگشای دعای بنده به سوی خداوند است.
12-واژه "خیر" در قرآن دارای ده معناست که از شایعترین آنها معنای نیکی و خوبی است . کار خیر کاری است که از روی اراده و اختیار صورت گیرد و ماهیت آن هم نیک باشد و اگر کننده آن هم دارای اعتقاد و باور صحیح یعنی مومن باشد نور علی نور است
13-از آداب دعا و نیایش آغاز و شروع کردن به حمد و تسبیح الهی است و در نماز حمد و تسبیح خداوند در اوج آن وجود دارد.
14-در حدیث وجوه مهارت های ارتباطی برای رسیدن به هدف نیز به چشم می خورد .دقت کنید
با سلام و عرض ادب حضور همکاران ارجمند
پس از بررسی در سایت های مختلف دیدم که منبع آزمون ضمن خدمت واژه های آسمانی یا به صورت پی دی اف ارائه شده است و یا برخی متن و سوالات را به صورت فروش در اختیار همکاران عزیز قرار می دهند. بنابر این تصمیم گرفتم متن را از روی ویدیو های استاد پیاده کرده و در اختیار شما دوستان بزرگوار قرار دهم.
از آنجا که آزمون نهایی تا چهارشنبه 28 تیرماه96 به تعویق افتاده است فرصت مناسبی است با خیال راحت متن را دانلود کرده و مطالعه فرمایید.
در این یادداشت حدود 180 فراز را می توانید در اختیار داشته باشید. و به حول و قوه الهی تا جمعه کلیه جلسات دهگانه در این صفحه قرار خواهد گرفت.
ضمنا آماده پاسخگویی سوالات دوستان هستیم
شماره تلگرام09218305249
دریافت متن نوشتاری جلسه چهارم واژه های آسمانی
یادداشت ویژه معلمان و همکاران ارجمند فرهنگی
با سلام و عرض ادب