سفارش تبلیغ
صبا ویژن
مدیر وبلاگ
 
آمار واطلاعات
بازدید امروز : 25
بازدید دیروز : 30
کل بازدید : 319545
کل یادداشتها ها : 279
خبر مایه


طول ناحیه در قالب بزرگتر از حد مجاز
پیامبر (ص ) :

"بالصلاة یَبلُغُ العبد الی الدرجة العلیاء لان الصلاة تسبیح و تهلیل و تحمید و تکبیر و تمجید و تقدیس و قول و دعوة"

( بحار الانوار، ج ,82 ص .232 - جامع احادیث الشیعه ، ج 4، ص 22 )

ترجمه:

به وسیله نماز بنده به درجه عالی و مقام والا می رسد، زیرا نماز تسبیح و تهلیل و تحمید وتکبیر و تمجید و تقدیس الهی است ، نماز قول حق و دعوت به سوی حق می باشد.


تک نگاشت ها:

1-برای رسیدن به مراتب عالی و کمال نیازمند وسائل ووسائط هستیم.(با امید و ارزو و ذهنیات و خیالات نتوان به مرتبه ای دست یافت)

2-متناسب با رتبه و درجه ای که برای رسیدن به آن هدف گذاری کرده ایم وسائل و اسباب رسیدن به آن هم باید محکم و قابل توجه باشد.برای صعود به ستیغ کوهی بلند نمی توان از طناب نخی دولایه – سه لایه استفاده کرد.

3- نماز جامع همه انواع توحید ذاتی ،صفاتی،افعالی و توحید در عبادت و پرستش

4- دعوت به نمازدعوت به حقیقت و توحید خالص است

5- اقامه نماز اقامه توحید جامع است

6- نمازگفتاری منطبق با حقیقت عالم هستی و گفتگو با حقیقت عالم است

7- نماز مشتمل بر اذکارسبحان الله،لااله الا الله،الحمدلله،الله اکبراست که پایه های عرش الهی هستند.

8- نماز مهارتی است که انسان (العبد)را به درجه های بالای انسانیت که مورد نظر آفریدگار اوست می رساند.

9- نماز مشتمل بر صفات جمال الهی است.

10-با در بالصلاه  می تواند بای استعانت ویا این که بای سببیت باشد .

11-با کمک نماز و نیایش می توان به مراتب والای عبودیت و بندگی دست پیدا کرد .چنانکه در قرآن آیه 43 سوره بقره به این حقیقت تصریح کرده است.

12- نماز سخن و گفتار خداوند است و الگوی شایسته ای است برای چگونگی ارتباط صحیح با خداوند.


 


  

 

 

خرما نتوان خوردن ازین خار که کشتیم

دیبا نتوان کردن ازین پشم که رشتیم

بر حرف معاصی خط عذری نکشیدیم

پهلوی کبائر حسناتی ننوشتیم

ما کشته نفسیم و بس آوخ که برآید

از ما به قیامت که چرا نفس نکشتیم

افسوس برین عمر گرانمایه که بگذشت

ما از سر تقصیر و خطا درنگذشتیم

دنیا که درو مرد خدا گل نسرشتست

نامرد که ماییم چرا چرا دل بسرشتیم

ایشان چو ملخ در پس زانوی ریاضت

ما مور میان بسته دوان بر در و دشتیم

پیری و جوانی پی هم چون شب و روزند

ما شب شد و روز آمد و بیدار نگشتیم

واماندگی اندر پس دیوار طبیعت

حیفست دریغا که در صلح بهشتیم

چون مرغ برین کنگره تا کی بتوان خواند

یک روز نگه کن که برین کنگره خشتیم

ما را عجب ار پشت و پناهی بود آن روز

کامروز کسی را نه پناهیم و نه پشتیم

کر خواجه شفاعت نکند روز قیامت

شاید که ز مشاطه نرنجیم که زشتیم

باشد که عنایت برسد ورنه مپندار

با این عمل دوزخیان کاهل بهشتیم

سعدی مگر از خرمن اقبال بزرگان

یک خوشه ببخشند که ما تخم نکشتیم


  


?

 


وسوسه های شیطان برای ترک نماز

حساب نماز از همه چیز جداست  برای همین با وجودیکه کار نسبتا راحتی هست و ترکش هیچ لذتی نداره، شیطان تلاش می کنه به هر طریق و با هر وسوسه ای جلو شمارو بگیره

وسوسه اول، بهانه های شیطانی

مثلا حالتونو می گیره، حال نداشته باشید بگید الان حال نماز خوندن ندارم... شما دستشو دیگه خوندی، بهش بگو من باادبم در برابر معبودم. مگه آدم فقط وقتی حال داشته باشه ادب رو رعایت می کنه من در برابر دعوت خدا در هر حالی که باشم باادبم


بقیه ی اتفاقات هم همین طور یکی تلفن می کنه، اس ام اس می رسه ، بوی غذا می یاد، گرم فوتبالید:، دارید استراحت میکنید، وسط یک سریاله یا هرچی، صدای اذان که آمد حال شیطان رو بگیرید!

وسوسه ی دوم، کلی نماز قضا

یک وسوسه ی دیگر شیطان برای منصرف کردن شما اینه که تا الان کلی نماز قضا دارید اگر بخوای نماز بخونی چطور جبران می کنی؟ با همین حربه نمی ذاره شما الان و آینده هم نماز بخونید!
تسلیمش نشید! بگید من ااز الان می خونم نمازهای قبلی رو هم به خاطرش توبه می کنم و تا جاییکه بتونم جبران میکنم و قضاهاشو می خونم
ما یک روش خیلی آسون برای این کار معرفی کردیم که احتمالا دیدید: یک طرح کاربردی: طرح نماز قضا

 وسوسه ی سوم: حرف مردم

یک وسوسه ی دیگر شیطان در مورد نماز و در مورد همه ی کارهای خوب دیگه اینه که میگه تو تا الان نماز نمی خوندی حالا اگر نماز بخونی مردم چی می گن؟    
شما محکم بگو مردم هرچی بگن من ادب در برابر معبودم رو ترک کنم که مردم چی میگن!؟ اصلا من دوست دارم به خاطر خدا یه کاری بکنم که مردم حرف بزنند چه تحسین کنند چه تیکه بپرونند چون برای خداست برای من آسونه  ( این کلام امام حسینه وقتی خون گلوی حضرت علی اصغر رو به آسمان پاشید چون تو می بینی من تحمل می کنم  

 وسوسه ی چهارم: کارهای خوب دیگه  

شیطان میگه نماز نخون به جاش ده تا کار خوب بکن که خیلی از نمازخون ها انجام نمی دهند حتی یادتون هم می ده!! :
مثلا قرض دادن به مومن یا صدقه دادن  یا هر کار خوب دیگه حتی خودش هم براتون حدیث می خونه و دلیل میاره مثلا می گه ببین حدیث داریم یک ساعت تفکر بهتر از هفتاد سال عبادته!

شما بگید اولا من می دونم که حساب نماز از همه کارهای خوب دیگه جداست و هیچ کاری جایگزین نماز نیست و اگر نمازم قبول نشه اون کارهای خوب دیگه هم قبول نمیشه، دوما من نماز می خونم اون کارها رو هم انجام می دم !

 وسوسه ی پنجم: نمازگزاران بد

شیطان میگه: ببین فلانی که آدم بداخلاقی  هست نماز می خونه، حتی بهتون میگه بگو: من ترجیح می دم هیچ وقت نماز نخونم از وقتی فلان نمازخون رو دیدم!
  شما بگو او نمازگزار بداخلاقی  هست من نماز گزار خوش اخلاقی می شم تازه دعا می کنم براش که همین نمازش یک روز اونو از بداخلاقیش نجات بده !

 وسوسه ی ششم: پنجاه ساله داره نماز می خونه آدم نشده  

این وسوسه پشت سر اون وسوسه قبلی میاد یعنی شما که اون جواب رو می دی فوری می گه ای بابا اگر نماز می خواست رو این اثر بزاره تو این سی چهل سالی که نماز رو می زنه به کمرش، جواب می داد! شما بهش بگو شاید او درست و با توجه نمازش رو نمی خونه چون نماز درست حتما انسان رو از بدیها نهی می کنه!

اصلا یک ضدحال به شیطان بزن بگو: چه خوب شد اینو تذکر دادی حالا من تلاش می کنم دقت کنم ببینم نمازم اگر منو از بقیه ی بدی هام نهی نمی کنه برم سراغ یک عالمی نمازمو براش بخونم ببینه نکنه من تو وضو یا نمازم اشکالی باشه اگر بود رفعش کنم، تلاش کنم بهتر و با توجه نمازم رو بخونم، اطلاعاتم رو درباره فلسفه و آثار نماز ببرم بالا تا نمازم درست و حسابی باشه!  
 

 وسوسه ی هفتم: دل پاک

این که یک وسوسه ی قدیمیه اما حتما جواب می ده که شیطان بازم ازش استفاده می کنه که بگه: عزیزم مهم دله، دل باید پاک باشه! شما بهش بگو دیگه اونقدر قرآن خوندم که بدونم خدای بزرگ خیلی تاکید کرده بر دو تا مساله با هم" آمنوا و عملوا الصالحات " یعنی هم دل پاک هم عمل صالح هردوتاش لازمه
وسوسه ها زیاده بس که شیطان کارشو بلده اما ما هم کارمون رو بلدیم مطمئنم می تونیم با همان چند اصلی که در مورد نماز می دونیم جواب همه ی وسوسه های شیطان رو بدیم!!!

یک تصمیم زیبا آن طوری که شایسته ی انسان شریفی ست که می خواهد برای خدایش بندگی کند و جز رضایت او برایش مهم نیست، بگیریم! کمی اراده کافیه، این راه از آنچه که به نظر می آید خیلی خیلی نزدیک تره شیرینی قدم برداشتن در مسیر تقرب الهی گوارای وجودتان


 




  

با دعاهایی که در قنوت نماز عید فطر هست انسان می فهمد که نماز عید فطر، زمان بارش بالاترین رحمت الهی است. در قنوت‌های نماز عید فطر مکرر دعا میکنید «خدایا هرچه به پیامبر(ص) و خانواد? پیامبر دادی، به من هم بده» یک ذره کوتاه نمی‌آیید. «و هر خطر و ضرری که از پیامبر(ص) و آل او بازداشتی، از من هم باز بدار» ذره ای کمتر قبول نمیکنی. وقتی به ما گفته‌اند: مکرر در قنوت نماز این را بگویید، حتما خدا می‌خواهد و آماده است که همه اش را مستجاب کند. غرض این دعای با عظمت در جایگاه با عظمت نماز عید فطر مصلی، که مورد عنایت خاص حضرت ولی عصر(عج) است به استجابت نزدیک‌تر است. چرا این نماز مورد عنایت خاص حضرت ولی عصر(ع) است؟ چون امید تمام مؤمنان مظلوم است و اقتدار امام و امت در این سرزمین، مقدم? نجات بشریت است.

 


  

سال جدید به معنای واقعی کلمه-نه در فرهنگ عربی یا ایرانی- از روز بیست و سوم یا بیست و چهارم ماه مبارک رمضان شروع می‌شود؛ چون ارزاق تقسیم شده است و ما در مرحل? جدیدی از زندگی قرار گرفته‌ایم، مقدرات ما در جهات مختلف معین شده‌اند و اینکه می‌گویند «روز از نو، روزی از نو» به همین ایام بعد از شب بیست و سوم ماه مبارک رمضان مربوط می‌شود. احساس آغاز سال، اصلش باید در این زمان در دل انسان قرار بگیرد.


بله؛ از نظر طبیعت، آغاز بهار آغاز سال محسوب می‌شود اما قبل و بعد از بهار، در مقدرات و سرنوشت ما تغییری پدید نمی‌آید. برخی نیز ممکن است آغاز سال خود را به احترام میلاد حضرت مسیح(ع)، یک روزی در سال قرار دهند، ولی در این روز، ماهیتاً آغازی اتفاق نیفتاده است، بلکه این بنا و قراردادی است که گذاشته‌اند.

بعد از شب بیست و سوم ماه رمضان، مقدرات ما فرق کرده، زندگی ما متفاوت شده، تصمیمات جدیدی برای زندگی ما گرفته شده و بودج? جدید بسته شده است، هم? اینها از روز بیست و سوم ماه مبارک رمضان است.

نیازی نیست که آدم حتماً سال جدید خودش را جشن بگیرد، ولی همین احساس تازه بودن سال، به انسان تازگی می‌دهد، به تصمیمات انسان قدرت می‌دهد و انسان با یک انگیز? بیشتری سعی می‌کند زندگی خودش را تحت تأثیر قرار دهد و برنامه‌هایی برای خودش بریزد.

در روایات ما هست که هر کسی می‌خواهد یک برنامه‌ای در زندگی خودش قرار دهد، یا یک رفتاری را برای خودش برنامه‌ریزی کند تا تغییری در خودش ایجاد کند، اجرای این برنامه یک سال باید طول بکشد تا اثر بگذارد(امام صادق(ع): مَنْ‏ عَمِلَ‏ عَمَلًا مِنْ‏ أَعْمَالِ‏ الْخَیْرِ فَلْیَدُمْ‏ عَلَیْهِ‏ سَنَةً وَ لَا یَقْطَعْهُ‏ دُونَهَا؛دعائم الاسلام/1/214) (إِیَّاکَ أَنْ تَفْرِضَ عَلَى نَفْسِکَ فَرِیضَةً فَتُفَارِقَهَا اثْنَیْ عَشَرَ هِلَالا؛کافی/2/83) (إِذَا کَانَ الرَّجُلُ عَلَى عَمَلٍ فَلْیَدُمْ عَلَیْهِ سَنَةً ثُمَّ یَتَحَوَّلُ عَنْهُ إِنْ شَاءَ إِلَى غَیْرِهِ وَ ذَلِکَ أَنَّ لَیْلَةَ الْقَدْرِ یَکُونُ فِیهَا فِی عَامِهِ ذَلِکَ مَا شَاءَ اللَّهُ أَنْ یَکُون؛ کافی/2/82‏) ( امام باقر(ع): مَا مِنْ شَیْ‏ءٍ أَحَبَّ إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مِنْ عَمَلٍ یُدَاوَمُ عَلَیْهِ وَ إِنْ قَلَّ؛ کافی/2/ 82)


چند نکته برای هفت? آخر ماه رمضان


کسانی که می‌خواهند برای برنامه‌های یک‌سال? خودشان تصمیم بگیرند، بهترین روز برای شروع این برنامه، همین روز پس از شب قدر است. مثلاً ممکن است کسی برای خودش برنامه‌ریزی کند و بگوید: «من از امروز تصمیم می‌گیرم، دعای عهد بخوانم» یا «دعای اللهم کن لولیک» را بعد از هر نماز بخوانم، یا لااقل روزی یک‌بار بعد از یکی از نمازها، بخوانم. یا اگر قبلاً نوافل نمی‌خواندم، تصمیم بگیرم که لااقل نافل? نماز عشاء(دو رکعت نشسته) را بخوانم، یا نماز غفیله را بخوانم. یا سور? «یس» بخوانم و به حضرت زهرا(س) یا به گذشتگان و ذوی‌الحقوق، هدیه کنم، یا هر شب قبل از خواب، سور? واقعه بخوانم که برای افزایش رزق و روزی خیلی مؤثر است، یا تصمیم بگیرم که بین‌الطلوعین، دیگر نخوابم.

اینها برنامه‌هایی است که انسان می‌تواند به‌صورت روزانه برای خودش تنظیم کند. البته اینها را به عنوان نمونه ذکر کردیم و منظور این نیست که هم? اینها را با هم اجرا کنید! چون وقتی که برنامه‌ای حجیم و سنگین شود، از قبل معلوم است که نمی‌شود آن برنامه را اجرا کرد. و اگر برنام? انسان شکست بخورد، این شکست اثر بدی دارد. از اول سنگ بزرگ برنداریم که علامت نزدن است!

یادمان باشد که در آغاز سال جدید زندگی خودتان هستید و خوب است یک برنام? کم(سبک) برای خودتان قرار دهید، ولی لااقل یک‌سال به‌طور مداوم آن را انجام دهید. بهترین وقت برای تنظیم برنامه‌های یک‌ساله، الان است.

بعد از شب‌های قدر، خیلی‌ها دیگر زیاد به عبادت نمی‌پردازند؛ این هم یک رفتار عامیانه است. اتفاقاً ما بعد از شب‌های قدر، باید بیشتر از قبل به عبادت بپردازیم. چون ممکن است که ما در شب‌های قدر، مقدراتی داشته باشیم(از جمله در رزق و روزی، موفقیت‌های تحصیلی و کاری، موفقیت‌ها در عرص? اجتماعی و...) که بنا شده است اینها را به ما بدهند، اما برخی از مقدرات ما منوط به عبادت و تقوا و توبه و استغفار است. لذا شما فردای شب قدر، باز هم باید برنام? توبه و عبادت را داشته باشید. اصلاً در روایات ما این نیامده است که «بعد از شب قدر، یک مدت عبادت تعطیل است!» لذا شب قدر را هم در آخرین روز ماه رمضان نگذاشته‌اند که بعدش تعطیل کنیم و برویم دنبال کارهای دیگر!

بعد از شب‌های قدر، این یک‌هفت? پایانی ماه مبارک رمضان بهترین هفت? عمرتان است: چون اولاً شما بچ? پاک، نورانی و باصفایی شده‌ای و مورد عنایت خدا قرار گرفته‌ای. ثانیاً هر چیزی را که برایت مقدر کرده‌اند و آن را مشروط به خوبیِ تو کرده‌اند، تو راحت می‌توانی خوب باشی و بهترین کارهای خوب را انجام دهی تا شایستگی دریافت آنها را پیدا کنی. پس این کارهای خوب را انجام بده و هم? آن چیزهایی که به‌صورت مشروط برایت مقدر شده بود را از آنِ خودت کن! لذا از این جهت هم این هفته خیلی پربرکت است. ثالثاً هنوز ماه مبارک رمضان تمام نشده و هنوز هم نفس کشیدن در این ماه ثواب دارد، و هر یک آی? قرآن هنوز هم یک ختم قرآن محسوب می‌شود، پس هر کسی که تا حالا به قرآن نپرداخته است، از الان به بعد شروع کند، اثرش خیلی هم بیشتر از دو ده? قبل است؛ چون پاک‌تر و باصفاتر شده‌ای، و شب قدر هم آقا و مولای‌مان ما را دعا کرده است.

رسول خدا(ص) در ده? آخر ماه مبارک رمضان طوری به عبادت می‌پرداختند که تقریباً استراحتگاه خودشان را در مسجد قرار می‌دادند و شبانه‌روز در مسجد بودند. اساساً رسم اعتکاف، اصلش به همین ده? آخر ماه رمضان مربوط می‌شود.

عواملی که موجب می‌شود از هفت? آخر ماه رمضان

خوب بهره نبریم

چند عامل موجب می‌شود که انسان از این ایام خاص(شبهای بعد از شب‌های قدر) خوب بهره نبرد.

  1. غرور و عُجب عبادت است که انسان فکر می‌کند خیلی درِ خان? خدا مایه گذاشته است! لذا یک احساس سیری و اشباع شدن دارد. این عُجب است و عُجب هم موجب حبط عمل می‌شود.

 

  1. یکی دیگر از عواملی که موجب می‌شود انسان بعد از شب‌های قدر، عبادت نکند، این است که گاهی انسان در شب‌های قدر، یک‌مقدار سطحش بالا می‌رود ولی چون شایستگی لازم(برای این سطح بالا) را ندارد، یک مدتی را به غفلت می‌گذراند تا سطحش دوباره پایین بیاید. انگار به گروه خونی‌اش نمی‌خورَد که زیاد آدم خوبی بشود، لذا می‌خواهد سطح خودش را پایین‌تر بیاورد! و این هم اتفاق خیلی غم‌انگیزی است.

    3. یأس از خدا:

 گاهی از اوقات هم ممکن است انسان از پروردگارش مأیوس شده باشد و پیش خودش بگوید: «اگر شب قدر مرا نبخشید‌ه باشند، الان هم نمی‌بخشند!» در حالی که باید دقت کنیم که خیلی از اوقات، در شب قدر، آدم را به‌صورت مشروط می‌بخشند و اگر بعد از شب قدر، پیگیری کنید، این بخشش برای شما تثبیت می‌شود.

باید رفتارهای ما بعد از شب قدر، با رفتارهای قبل از شب قدر متفاوت باشد.

این چند شب باقی‌مانده از ماه مبارک رمضان را خیلی باید قدر بدانیم. در فرهنگ ما خصوصاً در بین مذهبی‌های ما، باید رفتارهای ما بعد از شب قدر، با رفتارهای قبل از شب قدر متفاوت باشد. هیچ‌وقت نباید از پروردگار عالم مأیوس شویم، بلکه باید امید خودمان را افزایش دهیم.

 

من که شب قدر را پشت سر گذاشته‌ام، اگر در این شب‌های بعد از شب قدر، دلم برای عبادت تنگ نشود، خیلی جای تعجب دارد. معلوم می‌شود که زیاد هم نباید به گذشته‌ام امیدوار باشم! اگر شب قدر عبادتِ کسی مقبول شده باشد، بلافاصله فردا شب، دلش برای عبادت تنگ می‌شود، دلش برای عبادت بیشتر، برای تعقیبات، برای قرآن خواندن تنگ می‌شود. و ما باید این اثر را بعد از شب قدر در خودمان ببینیم و آن را تمناکنیم.

 

چه کسی مز? عید فطر را بهتر خواهد چشید!

اگر ما بعد از شب‌های قدر، لحظات خودمان را به غفلت سپری کنیم، شیطان آن‌قدر خوشحال می‌شود که حدّ و حساب ندارد؛ همان شیطانی که الان هنوز دست‌هایش بسته است و نمی‌تواند ما را وسوسه کند، اما وقتی می‌بیند که ما خودمان برای خودمان شیطان شده‌ایم و تمام آن وسوسه‌هایی که او نمی‌تواند برای ما انجام دهد، خودمان انجام می‌دهیم و خودمان را به خرابی می‌کشانیم.

اگر کسی بعد از شب‌های قدر، برای عبادت سنگ‌تمام بگذارد، حقانیت این سخنان را لمس خواهد کرد و تجربه خواهد کرد. و خواهد دید که ماه رمضانش واقعاً یک ماه رمضان متفاوتی شده است؛ آن هم فقط با سنگ تمام گذاشتن برای عبادت در شب‌های بعد از شب قدر! به همین سادگی! پس بیایید در هفته‌ای که نورانی‌ترین هفت? عمرمان است کم نگذاریم تا به شب عید فطر برسیم که این شب باعظمت هم یک فوق‌العادگی خاصی دارد و- طبق برخی از روایات- عنایت و رحمت حضرت حق، از کل ماه رمضان هم بیشتر است. واقعاً عید فطر به کسی که این هفت? آخر را گرامی داشته است، بهتر خوش می‌گذرد و او مز? عید فطر را بهتر خواهد چشید.

 


  

بهترین بخشش

ماه رمضان یکی از بهترین بخشش های الهی

 

 

امام سجاد (سلام‌الله‌علیه) ماه مبارک رمضان را عید اولیاء الله مى‌داند.

دعای 45 صحیفه سجّادیه درباره مقام دعا و وداع ماه مبارک رمضان است .

 در مقدمه این دعا حضرت سجاد کلیّات نعمت هاى الهى را مى‌شمارد. امام علیه السلام  می فرماید بخشش هاى خداى سبحان ابتدایى است، نه از روى استحقاق. بعد از آن مقدمه مى‌فرماید: یکى از بهترین بخششهاى خداوند سبحان، ماه مبارک رمضان و روزه این ماه است..

شاعر(سنایی غزنوی) مى‌گوید:
عارفان هر دمى دو عید کنند

 عنکبوتان مگس قدید* کنند
کار عنکبوت آن است که بتنَد و با این تارها مگس را صید کرده قدید و قورمه درست کند. او کارش غیر از ذخیره کردن چیز دیگرى نیست؛ اما عارف در هر دم و هر نفس دو عید دارد که سعدى گفت:
هر نفسى که فرو مى‌رود ممدّ حیات است و چون بر مى‌آید مفرّح ذات؛ پس در هر نفسى دو نعمت موجود است و بر هر نعمتى شکرى واجب.
لذا عارف در هر دم دو عید دارد. و بهترین دمى که انسان دارد در ماه مبارک رمضان است که «أنفاسکم فیه تسْبیح» نفس کشیدن در این ماه «سبّوحٌ قُدّوس» گفتن است.

این که در آخر ماه مبارک رمضان عید فطر مى‌گیرند، چون جایزه‌هاى یک ماه را به ما مى‌دهند، که در حقیقت محصول ماه مبارک رمضان است. ضیافة الله، لقاء الله را به دنبال دارد. پس عظمت از آنِ ماه شوال نیست؛ بلکه عظمت از آنِ ماه مبارک رمضان است که نتیجه یک ماهه را در روز عید مى‌دهند.
روز عید است و من مانده در این تدبیرم

 که دهم حاصل سى‌روزه و ساغر گیرم

--------------------------------------------
 
*قدید: گوشت مانده و خشک را گویند.
مأخذبا اندکی تصرف: (کتاب حکمت عبادات، صفحات 166 ـ 167استاد علامه آقای جوادی آملی)

حکمت روزه .استاد جوادی آملی دیافت کنید


  

پاداش روزه


در بعضى از روایات آمده است که روزه بگیرید براى آنکه طراوت و خرمى و شادابى غیر ماه مبارک را از دست بدهید؛ زیرا آنها نشاط کاذب و زودگذر است. وقتى انسان روزه گرفت و به آن دل بست، کم کم به باطن روزه پى مى‌برد. باطن روزه انسان را به لقاى حق مى‌کشاند که خداى سبحان فرمود: «الصّوم لى وأنا أجزى به»(1) روزه مال من است و من شخصاً به آن جزا مى‌دهم. این تعبیر فقط درباره روزه وارد شده است.

همه اشیا و موجودات جهانِ امکان از آنِ خداست. چیزى در جهان خلقت نیست که مال خدا نباشد؛ چون مخلوق و مملوک اوست. چشم و گوش ما هم از آنِ خداست: «أم مَن یَملک السّمع والأبصار»(2).

امیرالمؤمنین (سلام‌الله‌علیه) فرمود: «… أعْضاؤکم شهوده وجوارحکم جُنوده وضمائرکم عُیونه وخَلَواتکم عِیانه»(3) مواظب باشید، بدانید در خلوت و جلوت، نهان و آشکار، در محضر خداى سبحان هستید. خلوات شما جلوات عیون و مَشهد و مرآى اوست.

چیزى در جهان نیست که به یاد حق و خداى سبحان نباشد. این انسان است که گاهى غافل است و گاهى غیر غافل. فرشته‌ها نَفَسها را مى‌شمارند که براى چه انسان نفس مى‌کشد. وقتى به فرموده قرآن سرتاسر جهان، مِلک و مُلک خداست(4)، همه اعضا و جوارح ما سپاه حق است: «ولله جنود السموات والأرض»(5).

این که فرمود: روزه مال من است، خصوصیتى را مى‌رساند که قابل ملاحظه و دقت است.

گاهى انسان از سحر تا افطار امساک مى‌کند؛ این یک درجه روزه‌دارى است؛ تلاشى است که حداکثر در قیامت نسوزد یا وارد بهشت بشود؛ بهشتى که «جنّاتٌ تجرى منْ تحتها الأنهار»(6)؛ اما به آن بهشت که «فادْخلى فى عبادى * وادْخلى جنّتى»(7) راهش نمى‌دهند. یعنى روزه، ضمن اینکه حکم و ادبى خاص دارد، حکمتى هم دارد که آن لقا و محبت خداست.

این حدیث در انسان شوق ایجاد مى‌کند تا عاشق شود. انسان تا مشتاق نباشد، تلاش نمى‌کند و تا تلاش نکند، نمى‌رسد. وقتى روزه مال خدا بود، خدا هم شخصاً جزاى روزه‌دار را بر عهده گرفته است.


تا چه اندازه ما به باطن روزه مى‌پردازیم که نه تنها ظاهرمان روزه بگیرد و چیزى نخوریم و نیاشامیم؛ بلکه سرّ و درون ما هم روزه بگیرد؟ نگذاریم خاطره‌اى در دل خطور کند که خدا نمى‌پسندد. مبادا در دلْ بد کسى را بخواهیم. چنین نیست که اگر خاطرات در دل عبور کرد، خداى سبحان نداند یا دل انسان تیره نشود.
روزه عوام، خواص و اخص با هم متفاوت است. اگر ما روزه گرفتیم و به این فکر بودیم که، خداى ناکرده، کسى را برنجانیم یا به مقام و جاهى برسیم یا نتوانستیم خود را آماده کنیم که اگر به جاه رسیدیم، تفاوتى براى ما نداشته باشد، باطن ما روزه نگرفته است و چون باطن روزه نگرفته به باطن روزه نرسیده‌ایم.


هفت دقیقه جان دل بسپاریم 

روزه و بوعلی سینا

دریافت

پی نوشت:

1. روضة المتقین، ج 3، ص 225. بعضى کلمه «أجزى» در این روایت را به صیغه مجهول خوانده‌اند: «الصوم لى و أنا اُجزى? به» یعنى روزه براى من است و من پاداش آن هستم! (ر ک: نهایه ابن اثیر، ج 1، ص 270، «جزا»).

2. سوره یونس، آیه 31.

3. نهج البلاغه، خطبه 199.

4. سوره آل عمران، آیه 189

5. سوره فتح، آیه 4.

6. سوره آل عمران، آیه 15.

7. سوره فجر، آیه 29 ـ 30.


مأخذ: (حضرت آیت الله جوادی آملی حفظه الله: کتاب حکمت عبادات، صفحات 131 ـ 132)


  

بسم الله الرحمن الرحیم

کم کم صدای پای با برکت و رحمت و مغفرت ماه خدا ، صدای اذان موذن زاده اردبیلی به هنگام افطار داره به گوش میرسه. کم کم مومنان به پیشواز ماه عشق بازی با دوست واقعیشون میرن .کم کم داریم به ماهی نزدیک میشیم که خیلی برکاتش عجیبه..

واما یکی دو نکته :

بعضی می پرسند؛مگر روایت نداریم در ماه مبارک رمضان دست و پای شیطان در غل و زنجیر است و او به خواست خدا یک ماه دست از سر ما بر می دارد ، و ما را وسوسه نمی کند و به خطا نمی اندازد ، اگر این روایت درست باشد پس چرا ما در ماه رمضان اصلا تغییری نسبت به قبل و بعد ماه رمضان احساس نمی کنیم ؟؟

این سوال مهم دو جواب اساسی دارد:

پاسخ اول :

یک مثال! همه شما اسباب بازی ها و ماشین های کوکی کودکان را حتما دیده اید ماشین های کوچکی که شما آن را کوک می کنید و به خاطر جمع شدن فنر و تراکم انرژی ، مدتی بدون این که شما ماشین را هل بدهید خودش حرکت می کند،شیطان خیلی از ماها را مثل این ماشین های کوکی قبل از ماه مبارک رمضان کوک می کند،قبل از ماه مبارک این قدر ما را مستعد گناه می کند که نبود یک ماهه اش را احساس نمی کنیم و به اشتباهات خود ادامه می دهیم.

پاسخ دوم:

بعضی از ما این قدر در کلاس درس شیطان خوب شاگردی کرده ایم و خوب یاد گرفته ایم دیگر نیاز به استاد نداریم بلکه خود استاد شده ایم و کسی که استاد شده دیگر نیاز به شیطان ندارد.حالا که فهمیدیم شیطان دست بردار ما نیست و مدام می خواهد ما را کوک کند تا گناه کنیم یا  ما را آن قدر در حرام الهی بیفکند تا خود استاد شویم و آبروی ما را نزد خداوند کریم ببرد.!


یکی دو نکته مهمتر دیگر:

راههای تهاجم و حمله این دشمن خبیث و بد طینت چیست؟

 از چه روزنه هایی به فکر و قلب و جان ما  نفوذ می کند؟ و ما چگونه با شیطان مقابله کنیم؟!

خوب ، همان طوری که در جنگ های نظامی فرماندهان با تجربه قبل از هر اقدامی به سراغ تحرکات دشمن می روند ما هم در میدان مبارزه با شیطان قبل از هر اقدامی،باید چگونگی و نوع تهاجم او را شناسایی کنیم تا بتوانیم در زمان مقرر تصمیمات درستی اتخاذ کنیم .

 مهمترین سلاح شیطان و اولین راه نفوذ او بر انسان ها  غفلت است .

 شیطان در مرحله اول می کوشد تا انسان را از خطر ضررها غافل کند چون وقتی انسان از خطر چیزی غافل شود به آسانی به آن مبتلا می گردد. هر کس با خودش حساب کند که چقدر از ساعات و لحظاتش به پای فضای مجازی و بازی های کامپیوتری و … به هدر رفته و او از گذر عمر عزیز غافل بوده است ولی شیطان در وهله اول به صورتی موذیانه خطرات این کار را از او مخفی می نماید .شیطان برای رسیدن به هدف خود یعنی نفوذ با صبر و حوصله هدف خود را پی می گیرد و با گام های آهسته و هدفمند به جلو می رود ، اما خداوند مهربان که یاور حقیقی انسانهاست .

این آیه سوره اعراف را دقیق تر مطالعه کنیم  :

ثُمَّ لَآتِیَنَّهُمْ مِنْ بَیْنِ أَیْدِیهِمْ وَ مِنْ خَلْفِهِمْ وَ عَنْ أَیْمانِهِمْ وَ عَنْ شَمائِلِهِمْ وَ لا تَجِدُ أَکْثَرَهُمْ شاکِرِینَ (سوره الأعراف، آیه 17)

سپس از روبرو و از پشت سر و از راست و چپشان بر آنان مى‏تازم و بیشتر آنان را سپاسگزار نخواهى یافت.

هست شیطان ای برادر دشمنت

غلِّ آتش خواهد اندر گردنت

در روایتی  بسیار بصیرت ساز و غفلت سوز ،امام باقر علیه السلام می فرمایند :

نفوذ ابلیس از پیشِ رو بدین شکل است که امر آخرت را براى انسان ساده و سبک جلوه مى‏دهد

مثلا اگر فرد گناهی انجام داد می گوید : بعدا توبه می کنی . یعنی آخرت را  نسیه  می بیند و فکر می کند که خیلی فرصت دارد مخصوصا در ایام جوانی و نوجوانی ، اما اگر سری به بهشت زهرا بزنیم می بینیم که مرگ کودک و نوجوان و جوان نمی شناسد.

** فریب شیطان از راه مقایسه

بعضی از خانم‌ها خیلی بدحجاب هستند. می گویند :حالا ما یک خرده مچ دستمان پیدا شد! یا آستین لباسمان بالا رفت و…. چه عیبی دارد،آیا به کسی ضرری می زند‌؟  باید این نکته را خیلی جدی بگیریم که : حکم خدا برای یک سانت و دو سانت نیست، دو سانت و دو متر فرقی نمی‌کند.

شراب حرام است. یک قاشق چای‌خوری‌اش حرام است. قاشق مرباخوری‌اش حرام است. قاشق غذاخوری‌اش حرام است. ملاقه‌اش حرام است. لیترش حرام است. بشکه‌اش هم حرام است، حرام ، حرام است و آن چه مهم است حکم خداست .

 مثلا می گوییم، دیگران از ما بدتر هستند و گناه خودمان را جدی نمی گیریم  می گوییم : آقا این دوچرخه را برداشتی گناه است.هم درس و هم کلاسی خودت را اذیت می کنی گناه است ، حق او را می خوری گناه است ، او را مسخره می کنی گناه است ؛اگر یک حوضی، استخری آجرهایش دزدی باشد، سر آن حوض هم وضو بگیری، اگر تصرف در مال مردم حساب شود گناه است و وضویت هم باطل است.می گوید : برو بابا! حالا کشتی آهن را در دریا می‌دزدند حالا سر یک مرغ و یک دوچرخه به ما گیر می‌دهی ! انگار این افراد فراموش کرده اند که : تخم مرغ دزد شتر مرغ دزد می شود.

نفوذ ابلیس از پشت سر به این صورت است که ثروت‏اندوزى و بخل و توجّه به فرزند و وارث را به فرد تلقین مى‏کند.

 پیامبر اکرم(ص) می فرماید: دشمنان تو از جن، ابلیس و سپاهیان او هستند، پس اگر نزد تو آمدند و گفتند: فرزندت مُرد، به خود بگو: زندگان برای مردن آفریده شده‏اند. اگر نزد تو آمدند و گفتند : مال تو از دست رفت، بگو: ستایش خدای را که می دهد و می گیرد ....

 نفوذ ابلیس از طرف راست به این شکل است که با ایجاد شبهه، دین را متزلزل و تباه مى‏سازد . 

خوب، اگر سوال وشبهه ای برایمان پیش آمد وظیفه داریم به دنبال پاسخ آن باشیم این خطر را جدی بگیریم که اگر این سوالات و شبهات در ذهن جا بگیرد و حل نشود خدای ناکرده ما را عاقبت به شر می کند. ویا این که اعمال خوب ما را تباه می کند مثلا یک ماه روزه می گیری اما تو را غرور می گیرد در نتیجه تباه می شود.

 نفوذ ابلیس از طرف چپ به این شکل است که  لذّات و شهوات و منکرات را بر انسان غالب مى‏کند.

از حضرت یحیی ع نقل شده است که : روزی ابلیس را دید و از او پرسید: آیا تا کنون  به من مسلط شده ای ؟ گفت نه، ولی در تو خصلتی است که من آن را دوست دارم، پرسید کدام خصلت است؟ گفت: تو مرد پرخوری هستی و وقتی که افطار می کنی سنگین می شوی، و همین سنگینی، تو را مقداری از نماز و شب زنده داری باز می دارد، و من به همین مقدار که از خدا فاصله می گیری خوشحال می شوم. یحیی علیه السلام گفت: حالا که این چنین است من هم با خدا عهد می بندم تا وقتی که زنده ام هیچ وقت خود را از غذا سیر نکنم ، ابلیس گفت: من نیز با خدا عهد می بندم تا وقتی که زنده ام نسبت به احدی خیرخواهی نکنم. این را گفت و از نزد یحیی بیرون رفت، و دیگر به سراغ او نیامد.( بحار، ج 14، ص 171)

مبارزه با نفوذ را باید از حضرت یحیی ع آموخت .!

و بسیار زیباست این سروده امام خمینی (ره ):

از هستی خویش تن رها باید شد

از دیو خودیِ ، خود جدا باید شد

آنکس که به شیطان درون سرگرم است

کی راهی راه انبیاء خواهد شد


  

تجافی چیست؟


تجافی: دور کردن بازوان و آرنجها از پهلو و همچون دو بال گشوده قرار دادن آنها/ بلند کردن شکم از زمین/ بلند کردن زانوها از زمین و به حالت نیم خیز قرار گرفتن.

تجافی در لغت به معنای قرار نداشتن در جای و برداشتن چیزی از جای خود آمده و در کلمات فقها در سه مورد در نماز به کار رفته است: حال رکوع و سجود و حالت نشستن مأموم هنگام تشهّد امام. تجافی در رکوع به باز کردن دستها همچون دو بال گشوده، در سجود به بلند کردن شکم از زمین و قرار دادن دستها همچون دو بال گشوده و در حال تشهّد امام به بلند کردن مأموم زانوهای خود را از زمین و بر سین? پا نشستن و گذاشتن انگشتان دست بر زمین تحقّق می یابد.


در روایات و به تبع آن در کلمات فقها از تجافی در رکوع و سجود به «تخوّی» و «تجنیح» نیز تعبیر شده است.

فقها از این عنوان در باب صلاه سخن گفته اند. تجافی در رکوع و سجود برای مرد مستحب است. البتّه تجافی به معنای بلند کردن شکم از زمین در حال سجده از دیدگاه برخی واجب است. هرگاه مأموم در رکعت دوم یا آخر نماز به امام اقتدا کند، هنگام تشهّد امام عمل تجافی را انجام می دهد. در استحباب یا وجوب آن بر مأموم اختلاف است. ظاهر کلمات بیشتر فقها استحباب آن است.


  

 

 بسم الله الرحمن الرحیم


امروز این فضای مجازی، شبکه‌ها، ماهواره‌ها، سایت‌ها، اینترنت، یک راه جدیدی است

با علم هم که نمی‌شود مخالفت کرد. تکنولوژی است. امام وقتی از پاریس به بهشت زهرا آمدند. فرمود که ما با سینما مخالف نیستیم، با فیلم بد مخالف هستیم. سینما یک تکنولوژی است و نمی‌شود با آ‌ن مخالفت کرد. مثل اینکه آدم با تلفن، با موبایل، با برق، با هواپیما، مخالفت کند. مگر می‌شود مخالفت کرد؟‌ این رشد انسان است. منتها باید سعی کنیم که این فضای مجازی را هم تعریف کنیم، یک خورده بهتر بشناسیم. خواص که می‌دانند. دانشجوها و اساتید و صدا و سیما و جمع زیادی می‌دانند. یک مقدار توضیح بدهیم که مسؤولیت مان در این فضا چیست؟‌ امروزه بسیاری برنامه های رادیویی و تلویزیونی نیز با استفاده از فضای مجازی مخاطب فراوانی دارند که این‌ها از طریق اینترنت به برنامه های دلخواه خود متصل می‌شوند.

1- دعوت جوانان به دین از طریق فضای مجازی

قرآن در سوره یوسف می فرماید:

«لَا تَدْخُلُوا مِن بَابٍ وَاحِدٍ وَادْخُلُوا مِنْ أَبْوَابٍ مُّتَفَرِّقَةٍ» (یوسف/67)

حضرت یعقوب به بچه‌هایش گفت اگر در شهر می‌روید، از یک در وارد نشوید. یعنی برای پیدا کردن یک یوسف ، می‌گوید از چند در وارد شوید. حالا ما اگر یوسف‌های خیابان و بازار را خواسته باشیم، تمام جوان‌های ما یوسف ما هستند. ما اگر خواسته باشیم این‌ها را داشته باشیم، نمی‌شود از یک راه وارد شد. از تمام امکانات باید ما استفاده کنیم.

قرآن به رزمنده‌ها می‌گوید که «وَأَعِدُّوا لَهُم مَّا اسْتَطَعْتُم مِّن قُوَّةٍ» (انفال/60) در مقابل دشمن هر چه می‌توانید آماده باش باشید.خوب الان اگر دشمن از فضای مجازی استفاده می‌کند، ما هم باید از فضای مجازی استفاده کنیم. یک دیوار در خیابان است اگر هر کسی می‌تواند بیاید و اعلامیه‌اش را بچسباند. خوب اگر  اساتید دانشگاه، علماء، تمام شبهات را می‌توانند جواب دهند. کسی حق ندارد بگوید که نه من فقط می‌روم منبر و چهار نفر مذهبی که مسجد می‌آیند، من برای آن‌ها حرف می‌زنم. نمی‌شود این حرف را زد. جوان‌ها از راه‌های دیگر تغذیه می‌شوند. بر هر عالمی، بر هر دانشمندی لازم است، البته کارهایی هم شده است. بخشی از این کارها هم شده است. هم دولت می‌کند، هم حوزه دارد، هم دانشگاه دارد. شبهاتی را جواب می‌دهند، ولی این کار باید به صورت جدی دنبال شود. کشوری که این همه اسلام شناس در آن است، دیگر نباید یک کسی از آن طرف آب برای ما شبهه پراکنی کند، و بچه‌مان را در آستین ما گول بزند. . چه شبهه‌ای است که نمی‌شود جواب داد؟‌

بیش از هزار سال پیش، یک کسی آمد نزد سید مرتضی علم الهدی از شاگردان شیخ مفید بود، بیش از هزار سال پیش! گفت: آقا یک انسان را کسی بکشد، دیه‌اش چقدر است؟‌ هزار مثقال طلا! عضوهایی که دو تایی هستند، هزار مثقال طلا، یکی از آن‌ها پانصدهزار مثقال طلا! مثلاً دو چشم هزار مثقال، یک چشم پانصد مثقال طلا! دو تا گوش هزار، یک گوش پانصد! گفت: آقا یک دست را اگر کسی قطع کند، جریمه‌اش چقدر است؟ یک دست چقدر شد؟ ‌پانصد مثقال طلا! همین دستی که قیمتش این است که اگر قطع شود، پانصد مثقال طلا باید به عنوان خون‌بها دیه داد، جریمه داد، پانصد مثقال طلا!آن وقت حالا همین دست، اگر یک چهارم یک مثقال دزدی کند، دست را قطع می‌کنند. به سید مرتضی گفت این چه دینی است؟‌ که خود دست، پانصد مثقال طلا می‌ارزد،‌ ولی به خاطر اینکه یک ربع سکه مثلاً دزدیده است، چهار انگشتش را قطع می‌کنند. یعنی اسلام چرا اجازه می‌دهد، که یک چیزی که قیمتش پانصد مثقال طلا است، به خاطر یک چهارم، بیست و پنج درصد مثقال، یک چهارم یک مثقال... جوابش چیست؟ سید مرتضی گفت که آن وقتی دست قیمت دارد که امین است. وقتی دست دزد شد، خیانت نرخ را پایین می‌آورد. امانت نرخ را بالا می‌برد. این جوابش است. تمام شد و رفت.

یا مثلاً می‌گوید که چه کسی است که در عمرش دزدی نکرده است. بالاخره بچه، جوانی، شوخی، جدی، یک چیزی کش رفت است، حالا از یک پاشنه‌کش و انگشتر گرفته تا سکه و نیم سکه و فرش بلند کرده است. چرا مثلاً چهار انگشتش را قطع می‌کنید، و تا آخر عمر این پهلوی زن و بچه و فامیلش بی‌آبرو می‌شود؟ چرا اسلام اجازه می‌دهد یک کسی از حیثیت بیافتد، به خاطر مثلاً یک قالیچه؟ خوب این را جوان فکر می‌کند و می‌بیند، راست می‌گوید. بله اسلام قوانین تلخ و خشنی دارد. قوانین اسلام با رأفت و مدنیت و حقوق بشر، نمی‌سازد. شد؟‌ خیلی جوابش آسان است. اسلام نگفته است که هر کس دزدی کرد دستش را قطع کنید. بیست و شش شرط دارد. در دو میلیون دزد شاید یک نفرش هم دستش قطع نشود. بله دزد هست. می‌گیرند، زندان می‌اندازند. اگر کارمند اداره هست، اخراجش می‌کنند. همه‌ی قوانین و توبیخات سر جایش است، اما دستش را قطع نمی‌کنند. برای دست قطع کردن ما بیست و شش شرط می‌خواهیم. این را باید جواب داد. خیلی از شبهات را به راحتی می‌شود جواب داد.

2- خالی کردن عرصه مجازی برای فعالیت‌های مخالفان

ما باید از فضای مجازی استفاده کنیم. ببینید فضای مجازی دیوار کوچه است. اگر ما پر کردیم، دیگر جا برای دیگران نمی‌ماند. خالی باشد، پر می‌شود. یکی از وقت‌هایی که شیطان به سراغ آدم می‌آید، قبل از خوابیدن است. اینقدر آیه و حدیث و دستور داریم که وقتی در رختخواب رفتی، این دعا را بخوان، این دعا را بخوان، همینطور بخوان که خوابت بگیرد. یعنی آن ایام فراغت را پر می‌کند. در دنیا زمانی که تعطیلات هست، گناه بیش‌تر می‌شود. مثلاً مسیحی‌ها مصرف شرابشان روز یکشنبه بیش‌تر است. ایام تعطیلی فساد بیش‌تر می‌شود. برای اینکه ایام تعطیلی بستر فراغت انسان است.

امّ‌سلمه زن پیغمبر بود، کار می‌کرد. گفتند: تو زن پیغمبر هستی، زشت است که کار می‌کنی. گفت: چه زشتی دارد؟ اگر انسان بی‌کار باشد، چه زن و چه مرد، انسان بی‌کار دست به فساد می‌زند. بنابراین ما این فضای مجازی را باید پر کنیم. فرصتی است. یک فرصت است و مثل ماه رمضان که برای عبادت فرصت است. مثل گیاهان، بهار که می‌شود، فرصتی است برای زنده شدن گیاهان. چطور مرده‌ها زنده می‌شوند؟ به همان دلیلی که درخت خشک سبز شد. از هر فرصتی می‌شود که استفاده کرد. و این فضای مجازی هم فرصت است. حدیث داریم فرصت مثل ابر از بالای سر شما رد می‌شود، «بَادِرِ الْفُرْصَةَ قَبْلَ أَنْ تَکُونَ غُصَّةً» (نامه31نهج‌البلاغه) چقدر تا به حال می‌توانستیم از فضای مجازی استفاده کنیم؟‌ خیلی فرصت‌ها را از دست داده‌ایم. «الفرصةُ سریعةُ الفَوتِ بَطئیةُ العَودِ!» (بحار/ج78/ص113) فرصت زود می‌رود، و دیر به دست می‌آید. اصلاً دیگر به دست نمی‌آید، گذشت. همین که خدا به انسان مهلت می‌دهد. خلاف کردی، آبرویت را نمی‌ریزد. تا لب مرگ فرصت می‌دهد. بله، قرآن می‌گوید اگر مرگ آمد و گفتی توبه کردم، دیگر قبول نیست. «آلْآنَ وَقَدْ عَصَیْتَ قَبْلُ» (یونس/91)‌ فرعون وقتی دید غرق می‌شود، گفت: «آمنتُ»! فرمود: حالا دیگر؟ الان می‌خواهی ایمان بیاوری؟ ‌ولی تا چند دقیقه قبل از مرگ، اگر عزراییل نیاید فرصت است.

3- تبلیغ دین، حتی در زندان برای خلافکاران

یوسف زندان بود. خوب در زندان دید افرادی بت‌پرست هستند. دو نفر از این بت‌پرست‌ها، خوابی دیدند، آمدند کنار یوسف، گفتند: ‌خواب مان را تعبیر کن. دید عجب! فرصت خوبی است. چون این‌ها زندانی هستند، خواب دیدند، منتظر تعبیر خواب هستند. به یوسف نیاز دارند که خوابشان را تعبیر کند. حالا وقت تبلیغ است. فرصت خوبی است.

یک روحانی محترمی بود، وقتی او را می‌بردند که به مرده نماز بخواند، می‌گفت:‌ اگر مرده مرد است، کفنش را باز کنید، صورتش پیدا باشد. بعد می‌گفت: آقایانی که به تشییع جنازه آمده‌اید، آقازاده‌ها، برادرها، خواهرها، همسایه‌ها، فامیل‌ها، چشم‌ها بسته شد. بعد می‌گفت: تا چشمتان باز است، گناه نکنید. ببینید گوش نمی‌شنود. تا گوشتان باز است، دیگر گناه نکنید. می‌گفت: پنج دقیقه که من آنجا نصیحت می‌کنم، به اندازه ده ساعت سخنرانی، اثر دارد. یک فرصتی را آدم باید استفاده کند.الان تبلیغاتی که در تلویزیون می‌کنند، بین فیلم‌های پرجاذبه است.

علما. اولیاء خدا از حیوانات استفاده می‌کردند. حضرت سلیمان سان می‌دید، همه را دید. هدهد در جمعیت نبود. از پرنده و چرنده و انسان و... گفت: هدهد را نمی‌بینم. هدهد آمد، گفت: کجا بودی، گفت: پرواز می‌کردم از منطقه‌ای که مردم مشرک بودند، خداپرست نبودند. خورشیدپرست بودند. پادشاهشان هم یک خانم بود، روی تخت پادشاهی مهمی نشسته بود و گفت: خیلی خوب همین فرصت است. از پرنده استفاده کرد. یعنی هزاران سال پیش پیغمبرانی مثل حضرت سلیمان از پرنده استفاده می‌کنند.

آیا ایرانی شما سراغ دارید که یک خاطره شیرین نداشته باشد؟ کدام آخوند، کدام طلبه، کدام استاد دانشگاه، معلم و کاسب و بازاری و زن خانه‌دار سراغ دارید که یک خاطره‌ی شیرین در عمرش نداشته باشد؟ ما هفتاد و پنج میلیون جمعیت با کم و زیادش داریم، بیست میلیونش را کنار بگذاریم. یا بیمار هستند، یا بچه هستند و یا...ما پنجاه میلیون خاطره‌ی شیرین داریم. ما نمی‌توانیم یک سایت خنده درست کنیم؟‌ خنده‌های حکیمانه و خنده‌های حلال!

حالا بعد از سی و چند سال یک خندوانه آمده است، یک مطالبی را نشان می‌دهد. نقاط قوتی هم دارد، ممکن است نقاط ضعفی هم داشته باشد.ما از فضای مجازی باید استفاده کنیم. از خنده، از گریه! گاهی وقت‌ها انسان‌ها اردو کنار دریا می‌گذارند، گوشت گاو به آدم می‌دهند. بابا اینجا ماهی تازه وجود دارد. استفاده از فرصت همین است. از آن طرف ایران آدم شمال بیاید، گوشت گاو بخورد. آخر این دریا ماهی دارد.


4- بهره‌گیری از فضای مجازی برای پاسخ‌گویی به سؤالات شرعی

  الحمدلله همه‌ی مراجع، حالا همه را نگویم، اکثر مراجع ما سایت دارند. شما هر اشکالی دارید می‌توانید در سایتشان جواب را بگیرید. مراجع تقلید از این فضای مجازی استفاده می‌کنند. خنده‌ها، گریه‌ها، تجربه‌ها... ما خودمان در را روی خودمان بسته‌ایم.  در را باز کنیم.نذرمان قفل دارد. قبرستانمان قفل دارد. سایتمان قفل دارد. یعنی ما خودمان در را روی خودمان بسته‌ایم. دنیا در را به روی ما باز کرده است.

یک کامیون آدامس آوردند لب مرز ریختند و رفتند. اول اینکه فکر کردند این‌ها تریاک است و مواد مخدر است، بردند آزمایشگاه، دیدند نه شکلات است. گفتند: یک کامیون شکلات مفت چه کسی داد؟‌ بعد دیدند نه! شکلات را که باز کردند دیدند این شکلات را داخل یک کاغذ گذاشتند، کاغذ کوچک! در این کاغذ یک عکسی است که آن کاغذ جوان‌ها را منحرف می‌کند. یعنی آن‌ها برای انحراف جوانان ما چقدر هزینه می‌کنند.

ما خیلی فرصت‌ها را سوزاندیم. شیطان وقتی رجیم شد، یعنی گفتند: برو گمشو! گفت: «قَالَ أَنظِرْنِی إِلَى? یَوْمِ یُبْعَثُونَ» (اعراف/14) به من مهلت بده تا آخر عمرم مردم را منحرف کنم. یعنی او فرصت می‌خواست برای شیطنت.

افرادی هستند، لحظه‌ی مرگ می‌گویند: «رَبِّ ارْجِعُونِ» (مؤمنون/99) خدایا یک فرصتی به من بده که برگردم و تویه کنم. می‌گویند دیگر گذشته است. شما شصت و هفتاد سال فرصت داشتی.

5- فرصت دادن به دشمن، برای شناخت دین

در جبهه اگر یک کافری به ما گفت آقا آتش بس کنید، من می‌خواهم تحقیق و پژوهش کنم. قرآن می‌گوید: «وَإِنْ أَحَدٌ مِّنَ الْمُشْرِکِینَ» (توبه/6) یعنی هر کس می‌خواهد باشد. نه اینکه حالا اگر مدیر کل بود، به او وقت بدهید. اگر وکیل و وزیر بود، به او وقت بدهید. اگر یک آدم عادی بود وقت ندهید. نه همه‌شان! «وَإِنْ أَحَدٌ مِّنَ الْمُشْرِکِینَ» هر احدی از مشرکین، یعنی هر کس از هر رده‌ای باشد. یک مشرک، گمنام، بی‌سواد، ضعیف، فراموش شده! حتی اگر یک مشرک، «وَإِنْ أَحَدٌ مِّنَ الْمُشْرِکِینَ اسْتَجَارَکَ» گفت: آقا به من مهلت بدهید، «حَتَّى? یَسْمَعَ کَلَامَ اللَّـهِ» می‌خواهم تحقیق کنم. «فَأَجِرْهُ» به او مهلت بدهید. بعد وقتی هم که به او مهلت می‌دهی، اسکورت هم برای او بگذار که سالم برود خانه و سالم برگردد. «ثُمَّ أَبْلِغْهُ مَأْمَنَهُ» با اسکورت و حفاظت برود خانه. چون ممکن است فرصت مطالعاتی بگیرد، کسی در راه این را بکشد. فرصت بدهید، در حفاظت برود خانه و برگردد. یک کسی به نام صفوان بود. یک نامه به پیغمبر نوشت که دو ماه فرصت بده تحقیق کنم. فرمود: چرا دو ماه؟ چهار ماه! دینی که منطق دارد، وحشت ندارد؟ چهار ماه تحقیق کن. استفاده از فرصت.


6- فرصت عمر برخی جوانان، در بطالت یا گناه

در مناجات‌ها خیلی قشنگ می‌گوید. «فقد أفنَیتُ بِالتَّسویفِ و الآمالِ عُمرِی» (مناجات امام زین‌العابدین(ع)) خدایا عمرم فانی شد. «کلما زاد عمری زاد معصیتی» امام سجاد(ع) می‌گوید این عمری که چراگاه شیطان است بگیر. این عمر را نمی‌خواهم. «وَ عَمِّرْنِی مَا کَانَ عُمُرِی بِذْلَةً فِی طَاعَتِکَ» اگر عمرم در راه حق است، عمرم بده. «فَإِذَا کَانَ عُمُرِی مَرْتَعاً لِلشَّیْطَانِ»، «مَرْتَع» یعنی مراتع، چراگاه «فَإِذَا کَانَ عُمُرِی مَرْتَعاً لِلشَّیْطَانِ»، اگر عمرم چراگاه شیطان است. چراگاه یعنی چه؟‌ در چراگاه حیوان آزاد است. بالا می‌رود، پایین می‌آید، در دره در دشت. این را چراگاه می‌گویند، یعنی هر کجا می‌خواهد می‌رود. شیطان در مخ می‌رود، شیطانی فکر می‌کند. می‌رود در چشم، نگاه‌ها شیطانی است. حرف می‌زند، حرف‌ها شیطانی است. اصلاً قشنگ هر کجا شیطان می‌خواهد در همه‌ی عمرش تاب می‌خورد. آزاد آزاد است. می‌گوید اگر عمرم چراگاه شیطان است، خدایا جان امام سجاد(ع) را بگیر. امام سجاد(ع) این عمر را نمی‌خواهد. چه باید کرد که درس‌های غیر مفید از کتاب‌ها حذف بشود؟ در حوزه هم متأسفانه درس غیر مفید داریم. یک سری چیزهایی را می‌خوانیم که به درد ما نمی‌خورد.ما مشکل داریم. واقعاً بلد نیستیم. بلد نیستیم چطور زندگی کنیم. تمام این‌ها زندگی است. درباره‌ی همه‌ی آن هم حدیث داریم.

شما این لب را ساده نگیرید. شش آیه در قرآن درباره‌ی این لب است. چطوری حرف بزنم؟ چطوری به تو بگویم؟

یک: «قَوْلًا لَّیِّنًا» (طه/44) نرم!

دو: «قَوْلًا بَلِیغًا» (نساء/63) حرف‌های رسا باشد. بفهمند.

سه: «وَقُولُوا لِلنَّاسِ حُسْنًا» (بقره/83) با ادب. با پدر و مادر «قَوْلًا کَرِیمًا» (اسراء/23)‌ با احترام. دیگر چه؟ «قَوْلًا سَدِیدًا» (احزاب/70) حرف‌هایت منطقی باشد. آبکی نباشد. ببینید چند مورد «قَوْلًا» داریم. «قَوْلًا بَلِیغًا»، «قَوْلًا لَّیِّنًا»، «قَوْلًا سَدِیدًا»، «قَوْلًا کَرِیمًا»!

7- بالابردن بهره‌وری از امکانات و فرصت‌های موجود

به موسی گفتند: «وَمَا تِلْکَ بِیَمِینِکَ یَا مُوسَى?» (طه/17) این عصا چیست که در دست تو است؟ «وَمَا تِلْکَ بِیَمِینِکَ» ای خدا! این عصای موسی نیست! عصای من است. «وَمَا تِلْکَ بِیَمِینِکَ» به موسی خدا گفت: این چیست؟‌ گفت: یک عصا است. اما فایده‌اش چند منظوره است. «أَتَوَکَّأُ عَلَیْهَا» به آن تکیه می‌دهم. «وَأَهُشُّ بِهَا عَلَى? غَنَمِی» برگ‌ها را می‌تکانم. با آن چوپانی می‌کنم. یک وقتی من دیدم که این گوسفنددارها، یک چوب دست می‌گیرند و کنار خیابان چنین می‌کنند. فکر کردم که چرا این‌ها چوب دست می‌گیرند؟ خوب این چوب برای چوپانی است دیگر! «وَلِیَ فِیهَا مَآرِبُ أُخْرَى?» (طه/18) کارهای دیگری هم از آن برمی‌آید. آیا خواهد شد زمانی که مصرف دارو، مصرف کاغذ، مصرف کتاب، عمر، فیلم‌ها،  بر اساس و منطق استفاده بهینه تولید و مصرف شود.

خلاصه از درس هایی از قرآن حجه الاسلام محسن قرائتی

در صورت تمایل ،برای دریافت و مطالعه متن کامل پخش شده از تلویزیون اینجا کلیک کنید


  
+ مردم هرگز خوشبختی خود را نمیشناسند اما خوشبختی دیگران همیشه جلو دیدگان آنهاست «به داشته های خود عمیق تر نگاه کنید»


+ صبح است و هوا و‌ نفس دلکش پاییز من هستم و‌ یک سینه از مهر تو لبریز زیباست تو را دیدن از این پنجره صبح زیباست هوای تو در این صبح دل انگیز


+ برای رسیدن به موجودیت خویش نخست نرده های زندان مطلق گرایی،جزم اندیشی،تعصب ورزی،خوش خیالی و خودخواهی را بشکنیم. خواهیم دید رهایی در دل و جان و اندیشه سپردن به فرمان خداوند تنها مطلق عالم است.


+ #رهبر_انقلاب قدرت استکبارى امریکا هم از بین خواهد رفت ، او هم متلاشى خواهد شد ، این قدرت جهنمى ماندنى نیست ، اسرائیل هم ماندنى نیست. 1370/05/30


+ مردی که دائم ، در حضور خدا باشد و از یاد خدا غافل نشود . هرگز نمی تواند به خانواده خود ظلم کند چنین مردی ، در چشم همسران و فرزندانش ، عزیز و دوست داشتنی و با جذبه خواهد بود .


+ برای رسیدن به عزت بهترین راه ، قناعت است .سعی کنیم حرص و طمع ، نداشته باشیم به اندازه خودمان ، از دنیا بهره برداری کنیم


+ بیشعور سیاسی کیست؟ حسن رحیم پور ازغدی در توئیت خود نوشت: کسی که شعور سیاسی داشته باشد از مذاکره دوباره با آمریکا حرف نمی‌زند.


+ نقوی حسینی مخالف CFT: رئیس جمهور یک سطر بنویسد و تضمین بدهد که اگر عضو کنوانسیون شدیم مشکلات مالی و پولی ما حل می‌شود و اگر نشد مرا استیضاح کنید. ما رای می‌دهیم.


+ آرامــــــش چیست؟ نگاه به گذشته و شکر خــــــــدا، نگاه به آینده و اعتماد به خــــــدا Peace of mind can be meant as: looking back on the past and thanking God; looking ahead into the future and trusting in God.


+ حضرت امام علی ((علیه السلام)) : قیمت و ارزش هر کس به اندازه کارى است که مى تواند آن را به خوبى انجام دهد. ازنهج البلاغه امیرالمومنین حضرت علی علیه السلام حکمت81






طراحی پوسته توسط تیم پارسی بلاگ