اولین کاری که لازم است انجام دهیم این است که به فواید توجه در نماز فکر کنیم و درباره ضررهایی که از غفلت و بی توجهی می بریم، بیندیشیم؛ چون هر کار اختیاری که آدم بخواهد انجام دهد، وقتی عزم جدّی برای انجامش پیدا می کند که باور نماید برایش فایده دارد و برخلافش ضرر و زیان است. متأسفانه ما ایمان کاملی نداریم به اینکه توجه در نماز واقعا مفید است و اگر در آن توجه نداشته باشیم، خیلی ضرر می کنیم. منکر نیستیم، اگر بپرسند، می گوییم قبول داریم، ولی مرتبه ایمان ما بسیار ضعیف است. خوب است در فرصت هایی که پیش می آید، پیش از نماز، چند دقیقه ای فکر کنیم که اگر دلمان را در نماز نگه داریم و توجه داشته باشیم، چقدر سود می بریم؛ چقدر ارزش کارمان بالا می رود. این هم به پایه معرفتمان بستگی دارد. همه نمی توانند این جور فکر کنند. ولی با توجه به آنچه در جلسات قبل گفته شد، اگر در این باره فکر کنیم، نماز بدون توجه با نماز باتوجه زمین تا آسمان فرق می کند؛ صحبت تفاوت عدد یک با عدد پنجاه و صد و هزار و امثال این ها نیست. نمازی که ما می خوانیم با نمازی که اولیای خدا و در مراتب عالی آن، ائمّه اطهار علیهم السلام می خوانند، قابل مقایسه نیست که بگوییم نماز ما یک چندم نماز آن هاست؛ یک دهم، یک صدم ،یک هزارم، یک میلیونیم. خیلی تفاوت دارد؛ یعنی محاسبه اش از سطح فهم ما بالاتر است. هرقدر در این باره فکر کنیم و باور نماییم که توجه کردن به نماز، نیّت کار را خیلی خالص می گرداند، بر این منظور تصمیم جدّی تری می گیریم.
فرض کنید در یک کار عادی دنیوی، کاسبی می خواهد معامله ای انجام دهد که اگر به طور معمول صورت بگیرد یک میلیون استفاده می کند، ولی اگر همین معامله را با همین سرمایه جور دیگری انجام دهد، یک میلیارد (هزار میلیون) استفاده می برد و اگر جور دیگری انجام دهد ده میلیارد و بلکه بیشتر، در حدی که محاسبه اش برای ذهن های ما مشکل است. اما باور نمی کنیم که در سود یک معامله این قدر اختلاف باشد؛ بتوانیم با سرمایه ای که داریم معامله ای کنیم که یک میلیون استفاده داشته باشد یا یک میلیارد یا بیشتر. فرض این مسئله اشکال ندارد. وقتی که ما برای خواندن دو رکعت نماز در اختیار داریم واقعا ممکن است قیمتش یک میلیون تومان باشد و ممکن است یک میلیارد تومان. چطور می توانیم از این سود صرف نظر کنیم؟ چه چیزی می تواند جانشین این سود کلان شود؟ همین توجه به هوس های زودگذر و خیالات زندگی که هیچ فایده ای ندارند. پس تا آنجا که عقلمان می رسد و معرفتمان اجازه می دهد، باید بیندیشیم در اینکه نمار باروح با نماز بی روح چقدر فرق دارد، و اگر ما نمازمان را درست و با روح نخوانیم خیلی ضرر کرده ایم.
بیاییم قدری فکر کنیم و تفاوت توجه داشتن در نماز را با بی توجهی در ذهنمان حاضر کنیم؛ چیزی شبیه به اینکه ارزش یک خرمهره را با فیروزه ای که جواهرفروش ها در قیمتش بمانند، مقایسه کنیم. ما می توانیم ظرف مدت چند دقیقه که نماز می خوانیم، نمازی بخوانیم که به یک خرمهره بیرزد، و می توانیم در همین مدت نمازی بخوانیم که قیمتش یک دانه برلیان است که جواهرفروشان دنیا نمی توانند قیمت روی آن بگذارند. و این اختیارش دست خودمان است. این دل است که باید ببینید چه اندازه می توانید آن را در نماز بیاورید. باید پیش از نماز قدری فکر کنیم تا انگیزه پیدا کنیم بر اینکه خیالاتمان را رها سازیم و قدری اختیار دلمان را به دست بگیریم، ببینیم به کجا می رود؛ نگذاریم از این شاخ به آن شاخ برود، قدری آن را کنترل کنیم.
البته از ابتدا چنین قدرتی نداریم و به این زودی ها هم این کار برای همه میسّر نمی شود، اما دست کم باید چنین تصمیمی بگیریم. اگر تصمیم گرفتیم، ممکن است حداقل یکی از اذکارش را با توجه بخوانیم و همان هم خیلی غریب است! پس یکی از راه هایی که کمک می کند به اینکه نماز را با توجه بخوانیم و به اصطلاح در نماز حضور قلب داشته باشیم فکر کردن در فرق بین نماز باحضور و نماز بی حضور است؛ یعنی اگر تلاش کنیم، زحمت بکشیم، دلمان را حاضر کنیم، در همین چند دقیقه، چقدر از نماز سود می بریم! اگر این کار را نکنیم، چه سود کلانی را از دست می دهیم! حالا متوجه این خسارت نمی شویم، ولی روزی روشن خواهد شد که بر اثر بی توجهی در نماز چه ضررهایی کرده ایم، و آن وقت هر چه از حسرت و پشیمانی بر سر بزنیم، کم است. یکی از نام های روز قیامت «یوم الحسرة» است؛ یعنی وقتی آدم می فهمد که چه فرصت هایی را از دست داده است، چه سودهایی می توانسته است ببرد و نبرده است، حسرت می خورد. عذاب حسرت از عذاب جهنم سخت تر است.
یکی از راه های محفوظ ماندن از این عذاب، آن است که جلوتر در فواید نماز باحال و ضرر نماز بی حال بیندیشیم.
عبادت مثل قرص آنتی بیوتیک نیست که شما سواد داشته باشی یا نه و اثر خودش را بگذارد . بر اساس معرفت ، توجه شما و علاقه ی شما ، اثر بیشتری در شما می تواند داشته باشد . در هرکسی عبادت این جوری اثر می گذارد . از مربیان ورزش شنیده ایم که وقتی انسان شروع به ورزش می کند و شروع به حرکت میکند ، اولین حرکت ها حساب نمی شود . ورزش و تربیت بدنی کنتور نمی اندازد . از یک جایی که ضربان تغییر کرد و خستگی میخواهد به سراغ شما بیاید و عضلات راحت جابجا نمی شود و از آنجا که تاثیرات را روی عضلات می بینی ، آنجا ورزش آغاز میشود . و اِلا تا آنجا حرکت عادی روزانه ی شما بوده است . در عبادت ، روزهای اولی که نماز را شروع می کنیم از آنجایی که خسته می شویم و حوصله نداریم و بعد مقاومت میکنیم ، اراده می کنیم و فکر و انگیزه جور می کنیم برای اینکه این کار را انجام بدهیم ، از آن زمان تربیت می خواهد شروع بشود .
لذا اصل اساسی در عبادت استمرار و یکسانی است . بعضی ها عبادت دعا را تفریحی به سراغش می روند . اثر کمتری روی آنها دارد . شما می خواهید دعای کمیل بخوانید . بگویید : یکسال دعای کمیل می خوانم ، ببینیم آدم می شوم یا نه ؟ یا اینکه یک سال ماهی یکبار میخوانم . یک برنامه . یا هر روز دعای عهد بخوانم . این یک انگیزه است . یا اینکه می خواهم نمازم را با اقامه بخوانم . بدون اذان و اقامه نماز نخوانم . نمازم را اول وقت بخوانم . تعقیبات اضافه کنم . یا نماز شب را شروع کنم . این استمرار است . تا یکسال باید برنامه ی تربیتی خودت را استمرار بدهید . هفته ی اول انگیزه داری . از هفته ی دوم خسته می شوید و از هفته ی سوم اثرش را می گذارد . بعد شما مقابل این خستگی مقاومت می کنید و ادامه می دهید . وقتی مقاومت می کنید ، افکار نو و جدیدی را اضافه می کنید . انگیزه های مرده ای را در دلت زنده می کنی مثل اینکه آنها را آب می دهی و یک رویش هایی در قلبت هست . ضعفای قلبت قوی می شوند ، سیدهای قلبت قوی می شوند ، خوبی های قلب تو که همان سادات هستند جان می گیرند ، قدرت پیدا میکنند . بعد از یک هفته بی انگیزگی از بین می رود . دوباره بی انگیزه میشوی . این نوسانات هست . دوباره برای انگیزه سازی باید تلاش مضاعفی بکنید . در ترک عمل خودت را مجازات می کنی و دوباره با انگیزه می شوی و انسان ادبار واقبال قلب دارد تا آخر سال روح تو بزرگ میشود و تو یک چیز دیگری می شوی . قرآن که می خوانند ، اشکت جاری میشود . گاهی انسان وقتی لذت می برد ، سراغ عبادت می رود و بعد ول می کند ، او روح خودش را بزرگ نمیکند . هرکسی دوست دارد بعضی مواقع گریه کند . این ارزش ندارد و کار تربیتی نیست . او خودش را تخلیه کرده است .
کار تربیتی این است که وقتی از عبادت خصوصا عبادت با برنامه و عبادت واجب خوشم نیامد ، آنرا مرتب انجام بدهم . نمازم را مودبانه ، سر وقت ، درست و حسابی بخوانم ، همین واجب است . همین را با رغبت اندیشه بجا آوردیم و مشت بر دهان قسمتهای بد قلب خودمان بزنیم ، آنگاه بعد از مدتی با آن نوسانات به آن مرحله می رسیم . شما گاهی چیزی در خانه گم میکنید و می گویید : یقین دارم در خانه هست و خیلی می گردید تا آنرا پیدا کنید . هر وقت بی انگیزه شدید بگویید : همین جا است ، باید بگردم و پیدا کنم . ولی امان از تنبلی . دوست دارم برنامه ای تربیتی بسازند که بگویند : این برنامه هیچ جذابیتی ندارد . ما می خواهیم مدتی موعظه ای را تکرار کنیم . مثلا فقط در مورد معاد و کسی برنامه ی تربیتی برای خودش بگذارد نه بخاطر جاذبه ی آن برنامه . ما گاهی اوقات سخنرانی انجام میدهیم که بدون جاذبه است . ولی خیلی افراد اینها را گوش می کنند . خیلی ها دنبال سخنرانی جذاب می گردند . این کار خیلی غلطی است . سخنرانی و معنویات بازار سیاه پیدا کرده است . آیا باید کسی ما را سرگرم بکند که جذب خدا بشویم ؟ ما اینقدر وضع مان خراب است ؟ شما باید مسجد محل بروید و بگویید حاج آقا قسمتی از سوره ی واقعه را برای شما بخواند و ترجمه کند . بعد اشک بریزند . این جلسه ، جلسه ی عالی است . نه جایی که خیلی رونق دارد بروید . قدم های شما روی شما اثر می گذارد . نه اینکه من با جاذبه های سخن ، دلبری کنم و او را نگه دارم . من قسمت هوس او را تحریک می کنم . زیباترین نماز زندگیت رو بخون!
چه کنیم تا نمازهایمان معراج مؤمن باشد؟
در کتاب های اسرارالصلاة ملاحظه فرمودید که می گویند: معنای مسح سر این است که خدایا هر خاطره باطلی که من در سر پروراندم الآن دارم آن را تطهیر می کنم و شستشو می کنم تا با مغز پاک، سر پاک، خاطرات پاک به حضور تو بیایم ؛ با مسح پا هم عرض می کند خدایا هر جایی که نباید می رفتم و قدم گذاشتم، هر قدمی که نباید برمی داشتم و برداشتم هر اقدامی که مرضیّ تو نبود به سویش رفتم من دارم این پا را از آنها تطهیر می کنم تا به زیارت تو بیایم گفتند معنای وضو این است معنای مسح سر این است معنای مسح پا این است.
حال اگر کسی بعد از گذشت مدتها نماز خواندن در خود عروجی احساس نکرد بداند در جای دیگر مشکل دارد.نماز ?إنَّ الصَّلاةَ تَنْهَی عَنِ الْفَحْشَاءِ وَالْمُنکَر) است یا رفع است و یا دفع، یا نمی گذارد انسان به تباهی تن در بدهد یا اگر آلوده شد او را تطهیر می کند. اگر کسی ـ خدای ناکرده ـ با خواندن نماز نه از رفع خطر بهره ای برد نه از دفع خطر، او هنوز به مرحله ?تَنْهَی عَنِ الْفَحْشَاءِ وَالْمُنکَرِ? نرسیده این نماز دیگر «الصلاة معراج المؤمن» نیست؛ اگر ـ انشاءالله الرحمن ـ توانست از فحشا و منکر برهد، آلوده نباشد، با زبان طیّب و طاهر با چهره طیّب و طاهر با سر طیّب و طاهر با پای طیّب و طاهر به زیارت خدای سبحان برود آن وقت نماز او می شود «الصلاة معراج المؤمن».
حضرت آیت الله العظمی جوادی آملی
گاهی افرادی سؤال می کنند فایده نماز خواندن ما برای خدا چیست؟ برای خدا چه فایده ای دارد که من نماز بخوانم؟ دیگری می گوید: شما می گویید من نماز بخوانم، نزد خدا اعلام بندگی کنم؛ مگر خدا نمی داند که من بنده اش هستم که مرتب بروم آنجا بایستم اعلام بندگی کنم، تعظیم کنم، چاپلوسی کنم تا خدا یادش نرود که چنین بنده ای دارد. اگر خدا یادش برود، چنین خدایی که خدا نیست. شما که می گویید خدا هرگز یادش نمی رود. پس عبادت کردن برای چیست؟
خیر، نماز برای این نیست که خدا یادش نرود چنین بنده ای دارد؛ نماز برای این است که بنده یادش نرود خدایی دارد؛ نماز برای این است که ما همیشه یادمان باشد که بنده هستیم، یعنی چشم بینایی در بالای سر ما وجود دارد، در قلب ما وجود دارد، در تمام جهان وجود دارد؛ یادمان نرود به موجب اینکه بنده هستیم خلقت ما عبث نیست؛ بنده هستیم پس تکلیف و وظیفه داریم.
استاد مطهری، آزادی معنوی، ص62
وای که چقدر تیره روز شده ام از زمانی که "خود" به دست خود تو را از "خود"
دریغ کرده ام!
چه زیبا و با شکوه بود امروز!
دوباره با تو همراه شدم.!
چه همه راه با هم رفتیم!
عروجی بود بی هبوط.
کاش دو باره اراده ای و سفری!
همراهی ام با "تو" مرا بزرگ می کند.
و " تو "چه فروتنانه مرا با خود همراه می کنی تا بزرگ شوم!
اما هرگاه به تو نگاه می کنم" همان"که بوده ای همانی.
آرام و بی صدا استادی می کنی!
بی مهابا و بی تمسخر و نیشخند فریاد می زنی!
آرام و بی تمنا اندرز می دهی!
بی هیچ گوش وجان خراشی بیدارم می کنی!
گاه "لطیف" سر به سرم می گذاری!
گاه مرا به "گذار" از سخت ترین ها فرا می خوانی!
در آتشم می اندازی و می سوزانی که تا عمق استخوان هایم تیر می کشد!
و گاه گویی همه عمر "شاگردی" کرده ام و "تسلیم" و" سرفراز"
و "تو" آتش گلستان می کنی.
کاش "خود" را از" تو" جدا نسازم.
بادِ ما و بودِ ما از دادِ توست | هستی ما جمله از ایجادِ توست |
لذت هستی نمودی نیست را | عاشق خود کرده بودی نیست را |
لذت انعام خود را وا مگیر | نقل و باده و جام خود را وامگیر |
گر بگیری کیت، جستجو کند | نقش، با نقاش چون نیرو کند؟ |
منگر اندر ما، مکن در ما نظر | اندر اِکرام و سَخایِ خود نگر |
ما نبودیم و تقاضامان نبود | لطف تو ناگفته ی ما می شنود |
نقش باشد پیش نقاش و قلم | عاجز و بسته چو کودک در شکم |
مولوی
امام صادق علیه السلام در این باره به یکی از اصحاب خود میفرماید:
«سجده شکر -بعد از هر نماز- بر تو وبر هر مسلمانى لازم است و به وسیله آن، ارزش نمازت را بالا میبرى و خداوند را از خودت راضى میکنى و ملائکه را متعجّب میسازى. وقتى که بنده نماز خواند؛ و سپس سجده شکر نمود، خداوند حجاب میان آن بنده و ملائکه را از میان بر میدارد...
علت و چرایی سجده شکر
امام رضا علیه السلام فرمود:
«سجده بعد از نماز فریضه، به خاطر تشکر نمودن بنده از خداوند متعال است، که او را بر انجام واجباتش موفّق ساخت و کمترین عبارتى که در آن میتوان گفت، آن است که سه مرتبه بگوید: شُکْراً لِلَّهِ».
از آنحضرت پرسیده شد: معنای «شکراً لله» چیست؟
امام علیه السلام فرمود: «یعنی سجده من برای خداوند؛ بدین خاطر است که مرا موفق به انجام فرائض و واجباتش کرده. پس شکر، باعث ازدیاد میشود و اگر نقصی در نماز باشد؛ با این سجده جبران میشود»
===========
1) شیخ صدوق، من لا یحضره الفقیه، محقق و مصحح: غفاری، علی اکبر، ج 1، ص 333
2) شیخ صدوق، علل الشرائع، ج 2 ، ص360
نماینده یعنی همان فرد گزینش شده من و شما برای مراکز قانون گذاری و تصمیم گیری. افرادی که با آنان پیمانی متقابل می بندیم .پیمان و میثاقی دو سویه.ما به آن ها رای می دهیم .آن ها را وکیل خود قرار می دهیم .وکیل فراتر و فروتر از شروطی که موکل در نظر گرفته است کاری انجام نمی دهد.
می خواهم به عنوان یک مسلمان بر اساس تنها یک آیه از قرآن شروط لازم خود را برای فردی که وکیل من در مجلس خواهد بود بنویسم.
"و خدا از پسران یعقوب نبی و قوم ورهروان او پیما ن گرفت . و از میان شان دوازده نفر را به عنوان نقیب و نماینده ی دیگران برگزید و بر انگیخت.خدای به آن نمایندگان و نقبا گفت من شما را همراهی می کنم و با شما هستم اگر:
- نماز زا اقامه کنید
- زکات بپردازید
- به رسولان و فرستادگان من مومن باشید
- یاری گر و حامی رسولان من باشید
- نیازمندان را برای خدا فراموش نکنید
در صورت تحقق این شروط علاوه بر همراهی شما عیوب و زشتی های شما پوشش می نهم و می بخشم.و شما را در بهشت خویش منزل می دهم.
اما چنانچه پس از این پیمان ،آن را بشکنید و کفر ورزید و حقیقت این پیمان بزرگ را بپوشانید، بدانید که از مسیر مستقیم منحرف خواهید شد."
سخن بسیار روشن است.نقیب کسی است که از آنچه در جامعه وجود دارد تحقیق و تفحص کند.او نخبه است.آگاه است. از احوال و وضع مردم زمین و زمانه خویش مطلع است. او کسی است که به موجب این وکالت بر اسرار کشور آگاهی می یابد و به اسرار نظام نفوذ می کند.بنابر این از جایگاه و نقش بسیار تاثیرگذاری برخوردار است.
این نقیب ونماینده باید فارغ از ساختارهای ذهنی خویش و اما اگرهای این و آن به موضوع وکالت بیندیشد و برای اجرایی و عملیاتی شدن مفاد پیمان نامه همه تلاش خویش را به کار گیرد.
- سطحی و قشری نگری موضوعات ازسوی جناب نماینده برای کشورو مردم سم مهلک است. او باید نگاه و نگرش جامع به مسائل کشور داشته باشد. همه حوزه های فرهنگی،اعتقادی،اقتصادی و سیاسی و اجتماعی را به مثابه یک پازل ببیند. بیهوده نیست که از خداوند از میان گروه انبوه بنی اسرائیل تنها دوازده نفر را برمی گزیند. روشن است که همگان برای نمایندگی حق و حقیقت شایستگی لازم را ندارند.
- علاوه بر این که نقباء و نمایندگان را به لحاظ بعد زمانی محدود وکالت می دهم و او نمی تواند و شاید نتواند مادام العمر شرائط نمایندگی جامعه را داشته باشد. از جنبه های فکری و عملی نیز مطلق نیست. او نقیب و نماینده و صاحب نفوذ منِ مسلمان در جامعه و سرنوشت میلیون ها مسلمان است.
بر اساس آیه دوازدهم سوره مائده،جناب نقیب و نماینده شما
- نسبت به حفظ و نگهداری وتقویت باورهای مردم پیمان نوشته ای که قرآن و قانون اساسی است را پذیرفته ای.اگر دل بستگی به احیای فرهنگ اسلامی و ایرانی نداری برو کنار خدا نگهدارت. (لئن اقمتم الصلاه... نماز شاه بیت غزل فعالیت های فرهنگی نظام اسلامی و به عنوان نماد و سمبل دین مطرح است)
- شما نسبت به معیشت جامعه و اقتصاد مقاومتی به خصوص رفع تنگناهای معیشتی طبقات متوسط به پایین جامعه مسئولیتی مضاعف و صدچندان داری.اگر برای اخذ موافقت های اصولی و رانت های گوناگون راه میخانه ای را پیش گرفته ای برگرد. که محتسب این بارتنها قوه قضائیه نیست که مردم و خدای مردم لبالمرصاد است.(و آتیتم الزکاه ... و اقرضتم الله قرضا حسنا...)
- باور اساسی به زیر ساخت های اعتقادی و دینی یکی دیگر از مفاد پیمان نامه الهی بین من و توست. یادت نرود یک زمانی که پای مبارک به مجلس رسید غوغا سالاری های سیاسی و حزبی شما را فراموش کار نسازد.(یادمان است که برخی زمانی آوازه ایمان و باورشان به امام ره و سپس به رهبری گوش فلک را کر کرده بود و الان کجا هستند و چه می کنند!!.)
- "وعزرتموهم " یکی از مهمترین مفاد پیمان نامه وکالت شما دلدادگی است. آقای نقیب یعنی همان نماینده باید دل شما در گرو فرامین رهبری نظام باشد نه تنها زبانتان، حفظ حریم رهبری عادل و تقویت این جایگاه ،حفظ و صیانت حریم کشور و مردم از چشم دوزی نامحرمان و بیگانگان است.
- حد وسط و راه اعتدال وکالت پایبندی کامل به این شروط و پیمان هاست.که شکستن این پیمان ها همان و کژی و انحراف جناب نقیب همان. و این نهایت راه اوست که از حمایت و پشتیبانی و توفیق و همراهی خداوند محروم خواهد شد. و سرنوشت محرومیت از عنایت خداوند بر هیچ عاقلی پوشیده نیست. و همینطور سرنوشت متعهدین بر پیمان نیز بسیار روشن است.
در خانه اگر کس است یک حرف بس است ......
هـــر آن کــــه جانب اهـــل خدا نگــه دارد
خـــداش در همـــه حـــال از بلا نگــــــه دارد
***************
حافظ وظیفه ء تو دعا گفتن است بس
در بند آن مباش که نشنید یا شنید
***************
یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِذا قُمْتُمْ إِلَى الصَّلاةِ فَاغْسِلُوا وُجُوهَکُمْ وَ أَیْدِیَکُمْ إِلَى الْمَرافِقِ وَ امْسَحُوا بِرُؤُسِکُمْ وَ أَرْجُلَکُمْ إِلَى الْکَعْبَیْنِ.» مائده:6.»
ای کسانی که ایمان آورده اید، چون به(عزم) نماز بر می خیزید، صورت و دستهایتان را تا آرنج بشویید، و سر و پاها را تا برآمدگی مسح کنید.
... و سخنی کوتاه در رمز و راز مسح
معنای مسح سر این است که خدایا هر خاطره باطلی که من در سر پروراندم الآن دارم آن را تطهیر می کنم و شستشو می کنم تا با مغز پاک، سر پاک، خاطرات پاک به حضور تو بیایم ؛ با مسح پا هم عرض می کند خدایاهر جایی که نباید می رفتم و قدم گذاشتم، هر قدمی که نباید برمی داشتم و برداشتم هر اقدامی که مورد رضایت و خشنودی تو نبود به سویش رفتم من دارم این پا را از آنها پاک می کنم تا به زیارت و دیدار تو بیایم . معنای وضو این است معنای مسح سر این است معنای مسح پا این است.
**********************
... و سخنی کوتاه در اثربخشی نماز
اگر کسی بعد از گذشت مدت ها نماز خواندن در خود عروجی احساس نکرد بداند در جای دیگر مشکل دارد.
نماز ?إنَّ الصَّلاةَ تَنْهَی عَنِ الْفَحْشَاءِ وَالْمُنکَر) است یا رفع است و یا دفع، یا نمی گذارد انسان به تباهی تن در بدهد یا اگر آلوده شد انسان را تطهیرو پاکیزه می کند. اگر کسی ـ خدای ناکرده ـ با خواندن نماز نه از رفع خطر بهره ای برد و نه از دفع خطر، او هنوز به مرحله ?تَنْهَی عَنِ الْفَحْشَاءِ وَالْمُنکَرِ? نرسیده این نماز دیگر «الصلاة معراج المؤمن» نیست؛ اگر ـ انشاءالله الرحمن ـ توانست از فحشا و منکر برهد، آلوده نباشد، با زبان طیّب و طاهر با چهره طیّب و طاهر با سر طیّب و طاهر با پای طیّب و طاهر به زیارت خدای سبحان برود آن وقت نماز او می شود الصلاة معراج المؤمن»
بعضی وقت ها از روی لطف
یا از روی تنبیه
یا از روی مجازات
نمی دونم!
نباید هم بدونم!
نشونه هایی سر راه بعضی آدم ها قرار می گیره.
شاید شما هم کم و بیش دیده باشید!
وقتی داشته هایی که کریم کرامت کرده رو کم می شمریم
یا نادیده ش می گیریم
یا پرخاش می کنیم که چرا و چنین!
یهویی دچار قحطی ش میشیم!
نمی دونم چه جوری و با چه ترفندی گم میشه
از دستمون لیز میخوره
خلاصه از دستش میدیم
به همین سادگی!
و لئن کفرتم ان عذابی لشدید.
شخصا تجربه کردم
شما چی؟
چیزهای زیادی داریم
مراقب نفس اماره باشیم به ناسپاسی فرمان مون نده.
مراقب باشیم.
سید 13.11.94