اگر در و پنجره اتاق نشیمن ما درز داشته باشه از ورود گرد و خاک و گرما و سرما و حشرات در امان نخواهیم بود.
و امان مان را خواهد برید.
دل و روح ما هم در و پنجره هایی دارند که اگر درزگیری نشوند و مراقب ورودی های جانمان نباشیم دیری نمی پاید که :
گرد وغبارهای شک و تردید
حشرات موذی کینه و بدخواهی و بدبینی
سرمای بی اعتقادی و بی اعتنایی به فطرت و وجدان
گرمای اعتباریات و مقام و منصب ها و مشاغل خیالی
سرمایه های الهی انباشته در خانه دل را به تاراج خواهند برد.
چشم و گوش و دهان و شکم و زیر شکم مجاری و پنجره های ورودی همه ناخالصی ها و پیرایه ها به حریم پاک و گرانبهای روح و جان آدمی اند.
این که چه می بینم
چه می گویم
چه می شنوم
چه میخورم
چه ارتباطی با دنیای بیرون دارم
همه برای رهروی که بر مجاز نمی رود و راه حقیقت می جوید و می پوید اهمیت دارد.
مرتب درزها و مجاری نفوذی به خویشتن را بررسی کنیم.
..... درخانه اگر کس است یک حرف بس است!....
پ ن:
بجان دشمن به غیر از تن نداری تن ار کردی رها دشمن نداری
همین ما و منی خصم من و توست که خصمی غیر ما و من نداری
سلیمانی بداده خاتم از دست و لکن جز خود اهریمن نداری
بکاخت تافته مهری ز روزن تو کوری چشم بر روزن نداری
بزن بال و پری بشکن قفس را مگر اندیشه ی گلشن نداری
به غیر از خویشتن رهبر نداری به غیر از خویشتن رهزن نداری
عید رمضان آمد و ماه رمضان رفت
صد شکر که این آمد و صد حیف که آن رفت
یقینا با شناختی که از خودم دارم حتی در قد و قواره بازنوشت این بیت شعر مولوی هم نیستم.
درک معمولی من از ماه رمضان و روزه و بعدشم تموم شدنش و اومدن عید فطر و سوت پایان ماراتن یک ماهه
چیزی کوتاه تر از دریافت متعالی واژه های "صد شکر"و"صد حیف " هست.
کجا بفههم اون حقیقتی که داره از کفم میره و باید برای رفتنش افسوس ها بخورم!
واقعا چیو داریم از دست می دیم که باید زانوی غم بغل کنیم و مویه کنان غصه بخوریم که آه! آخه چرا رفتی؟
واقعا چجوری با این محبوب زمانه "تا"کردیم .اصلا تلقی و دریافت مون از این ماه چی بود؟!
اصلا اومده بود که باهامون چی بکنه؟ همون چی که "او" خواست شدیم!
ظاهرا اومده بود که یه جورایی پوست بندازیم "کرم" بودن رو رها کنیم و بشیم "پروانه".
زایشی نو!
اگه اینجوری بوده و شدیم خب حالا صد شکر که می خوان برامون جشن بگیره!
کی؟
خدا !
آره خدا میخواد برای بنده های روزه دارش که تولدی دوباره یافتن جشن بگیره!
جشن تشریف به رتبه بندگی خداوند مبارکتون باشه
-----------
پ. ن:
او چه دیده بود که در کوچ زمانه محبوب آنقدر بی تاب و بی قرار بود!
نیایش 45 صحیفه سجادیه امام چهارم عشق ورزی آن امام همام با ماه مبارک رمضان در غروب آخرین روز ماه صیام را دریابیم.
با سلام و عرض ادب
با توجه به این که مرحله دوم آزمون ضمن خدمت "تربیت در پرتو عبادت" چهارشنبه 97-3-23 تعیین شده و در خواست برخی همکاران بدین وسیله متن کامل محتوای کتاب طهارت روح در اختیار علاقه مندان قرار می گیرد.
امیدوارم این کتاب بسیار ارزشمند در زمینه معرفت عمیق تر ما نسبت به عبادت مورد استفاده قرار گیرد.
همه اش تنها نقطه ای تفاوت است.
و این تفاوت نقطه ای در نوع نگاه وبینش تو دیگر یک نقطه نیست که تفاوت میان زخم و مرهم،ناز و نیاز،نوازش و سوزش،تکلیف و تشریف و خلاصه ملک و ملکوت و ظاهر و باطن واقعیت های جهان هستی است.
کسانی از میان ما برای دستور آفریدگار به دنبال فلسفه و حکمت می گردند خب چه اشکالی دارد؟!
هیچ! فقط اشکال حکمت و فلسفه این است که دل را آباد نمی کند!به راستی امتحان نکرده ای؟
دلتنگ ذره ای دلِ آبادم این روزها.
دل ها ی مردمان قبیله ام را نحیف و رنجور می بینم.
مردمان قبیله ام با عقل خویش به میهمانی تو آمده اند
میهمانانی که از صاحبخانه به سفره اش ،به چلچراخ خانه اش،به برج و بارویش پرداخته اند.
در این میان همه چیز هست و قلب سفره نشینان در جستجوی صاحب سفره نیست.
بزرگان قبیله ی من هم رمضان را با تدبیر غذایی تفسیر و معنی می کنند!
سحر که با سهر آزین بسته شده است را در قاموس باورمندان روزه زحمت ارج و قرب و منزلتی نیست.!
ناتوانان قبیله من سحر این نازنین پدیده در زمان ها را تنها با خوردن و نوشیدن پیاپی مقویات می شناسند و قورت دادن هلهلکی نماز صبح.
باز خدای امواتشان را بیامرزد!
تنومندان قبیله ی من روز شمار سی روزه در سیستم عامل ذهن و دل خویش نصب نموده اند که پایان هر روز را آلارم می دهد.
بیچاره بی جثه ها نیز بین صفر و یک برنامه عقل و ذوق و دل پر آرایه ی خویش در روزه داری با هزاران درد و مرض امر خدای خود ساخته را فرمان می برند!!!
خلاصه سرگشته ی فربهیِ "دلی خدا خواه" هستم .
دلی که به لعلکم تتقون محکم است
نه به حکمت ها و چراهای بشر ساز
دلی سالم همان دلی که به محضرش باید ببری! آری باید ببری.
گفتن و شنیدن کلمه اش هم حس خوبی به آدم می دهد، کلمات بسیاری اینجوری اند.
این حس خوب چند برابر میشه اگر از زبان و بیان یک آدم خوب و دوست داشتنی و پاک شنیده بشه.
این حس خوب خیلی سریع حالت را خوب می کنه اگر خودت آره، خودت خوب و بی آرایه و پیرایه باشی.
و برای دور و بری ها هم دوست داشتنی و قابل اعتماد.
خلاصه این واژه ها یه وقت هایی از یه آدم هایی با یه لحن هایی صرف نظر از پیامدها و نتایج شون
حسابی حال آدم رو خوب می کنند.!
التماس دعا
دعا یادت نره
برات دعا کردم
منو دعا کن
دعا
این جملات رو همیشه می شنویم ،این روزها خیلی بیشتر.
آدم حیفش میاد هر چیزی رو توی هر ظرفی بریزه!
ظرف ماه رمضان آن چنان گران بها و قیمتی است که حسابش از کل ظرف های سال جداست.
میشه چیزهای زیبا و کم یابی و حتی نایابی رو توی این ظرف پیدا کرد .
تسلط بر خود همیشه زیباست!
و به هنگام گرسنگی 15 ساعته ماه رمضان بسیار قشنگ تر.!!
کمک به همسرو مادربه هنگام انجام کارهای خونه همیشه زیباست!
و به هنگام فشار تشنگی و گرسنگی در لحظه های افطار خیلی زیباتر.!!
کمک های مالی ،فرهنگی،بدنی،آبرویی به نیازمندان آن همواره خوشاینده است.!
و در این ماه بسیار بسیار خوشایندتر!
گشودن قرآن ،نگاه به آن،زمزمه ترنم آیات الهی
رفاقت و همراهی و هم سخن شدن با خداوند همیشه ی همیشه زیبا و ضروری است.
و درماه رمضان که خود بهار قرآن است چه باید گفت!
دعا و نیایش ، راز و نیاز و دلبری با آن یگانه محبوب ازلی اکسیژن غیر قابل انفکاک از حیات انسانی است
و اینک که امکان فرصت پرواز به بالاتر از فضای عادی خور و خواب و شهوت و خود پرستی و غیر پرستی یافته ایم
قطعا به اکسیژن بیشتری نیازمندیم.
اکسیژن دعا و رازگوی و دلبری و دل ربایی
چنانکه از روش سیر و سفر معرفت جویان و خدا پویان پیداست لحظه لحظه ی ماه خدا را نیایشی و دعایی است
هرکس هروقت بخواهد در بر وی گشایند و چیزی برای یافتن خواهد دریافت کرد
گفت پیغمبر که گر کوبی دری
عاقبت زان در برون آید سری
التماس دعای خیر
مرا با تو چه نسبت است!
تو می آیی یا من؟ یا هردو در امتداد یک خط موازی به سوی یکدیگر در حرکتیم تا در نقطه ای به هم به پیوندیم.!
بی تردید شوق تو به من بیشتر است تا من به تو!
تو عاشق منی و من دوستدار تو!
اما خب من هم دلم برایت تنگ شده است.
برای دلربایی های لحظه لحظه ات آنگاه که با نگاه غمزه آمیزت مرا به آغوش سحری و بوسه های افطاری ات می خوانی!
برای اخم های با ابهت و پر جذبه روزانه ات که مرا به تو مشغول می دارد
و مرا میهمان تامل و درنگ و اندیشه
درمحبوب بالاسری تو و من می کند.
خوش می آیی! ای ماه دلربای همه نیک سیرتان
افسوس که آیین عشق بازی نمی دانم
و دریغا که ادب حضور هم نمی دانم
اما هرچه باشم و هرکس تو را می خواهم
به قول آن پیر: لوک و لنگ و چفته شکل و بی ادب /سوی او می قیژ و اورا می طلب
میخواهم، می دانی میخواهم تو را پذیرا باشم .پذیراییت کنم.
چه می دانم ،چه بگویم در برابر گفتار خدای تو ومن که: تورا به خود منتسب نمود و به ماه خدا شهره ی نیکان شده ای!
چه می دانم و چه بگویم که: تو را به میزبانی من "انسان"ارج نهاده اند و من "انسان" را به میهمانی خدایت تکریم و بزرگ داشته اند.
با راهنمایی و یاری خدایمان یعنی "خدای تو" و "انسان" بر سفره ادب تو زانومی زنم.
تا از باده سر به مهر روزه داران نیک سیرت مرا بنوشانی"و یسقون من رحیق مختوم"
مرا یاری خواهی کرد تا از جام تلاوت کتاب مقدس خدایمان جرعه های شناخت و معرفت و رشد و پرواز سرکشم.
مرا یاری خواهی کرد نگاه از تو برندارم و تو نگاه در نگاهم بدوزی تا نگاه به قدرت و شهرت و شهوت و ثروت و جمال و جلال
اعتباری و دروغین سیاست بازان و هوا مداران مرا در باتلاق بی خودی و بی خدایی فرو نبرد.
مرا یاری خواهی داد تا تن "انسان تنها" را فرمانبرروح قدرتمند "انسان با او" سازم.
خوش آمدی ماه من!
خوش آمدی ماه خدا!
دریافت فایل دعای امام سجاد به مناسبت آغاز ماه رمضان المبارک
پ.ن: دعای چهل و چهارم صحیفه سجادیه امام علی بن الحسین علیه السلام که به هنگام رویت هلال ماه مبارک رمضان گفته شده است
را در شب اول ماه رمضان فراموش نکنیم.
پیامدهای یک کار یا یک سخن یا یک تفکر و اندیشه چقدر می تواند باشد؟!
در این که پیامدکنش ها و واکنش های ما چه چیز می تواند باشد و چقدر؟ از آن نکات و پرسش های نفس گیره که به آسانی و بعضی وقت ها با دو دو تا کردن ها و محاسبات سرانگشتی و آخور بینانه نمی شود برای آن پاسخی در خور و دقیق و منطقی داد.
پس این که می گویند قبل از انجام هر کار آزادانه و ارادی روی ابعاد و زوایای گوناگون آن خوب و دقیق فکر کنید، حرف بی ربطی نیست.
دست و پای بنده خدایی تنها با افتادن به زمین آن هم در کمتر از ده ثانیه بر اثر یک تصمیم (درست یا اشتباه) آسیب می بیند.انجام کار ده ثانیه هم طول نمی کشد اما پیامدهای این 10 ثانیه اگر فهرست شود از 20-30 مورد و معضل اساسی هم می گذرد.نیاز به فکر و تامل دقیق آنچنانی هم ندارد.عاقلان را اشارتی کافی است.
پ.ن: بنده خدایی پرسید چگونه است گناهی که تنها ظرف مدت زمان کوتاهی به وقوع پیوسته پیامدهای بزرگ و کیفر های آن چنانی داشته باشد.!
پ.ن: گاه باشد که چوب کبریتی در چشم بهم زدنی خرمن وجود ادمیان بسیاری را به آتش کشد.!
بی قراری کم قراری نیست در قاموس دل
صد زبان دارد نگاهت گر شود محبوس دل
بی سر و سامان و حیران در میان شهر عقل
کو رفیقی ،آشنایی کو ، نمی بینم به جز ناقوس دل
هرکسی سنگی به دست و می زند بر فرق ما
ای خدا با این همه عاقل چگونه سرکند کابوس دل
شهرتان را وا نهیم هم بخت و هم اقبال را
نام و نان و خرقه وهم تخت کیکاووس دل
در گذرگاه زمانه لحظه های پر تپش
در تکاپو، در گذر این عقل بی فانوس دل
جنگ و صلح عقل و دل معذور دار
آه از این سوداگران عقل و هم سالوس دل
سید
همین دیروز بود !
نه بی گمان به سالها پیش بر می گردد که دنبال "خود"م می گشتم.
و همچنان این گشت و گذار و سیر و سفر بی انتها ادامه دارد.
این آناتومی "خود"شرحه شرحه شد و "خودم" پیدا نشدم!
از کالبد چیزهایی دست گیرم شد و لیکن نشد آنچه که باید می شد.
همه بودند اما همه "خودم"نبودند.
از تپه ماهورها و چال و چاله های کالبد و قله و ستیغ کوههای سر به فلک کشیده روان هم گذشتم و گذشتم.
آزمایشگاههای گونان را با که با"ایسم" های زیبا مزین شده بودند را گشتم و گشتم اما دریغ و آه از نشانه ای به درد بخور و موثر.!
همه بودند و بودند و بودند و لیکن همه"خودم"نبودند
استاد می گفت: این ها همه نشانه اند اما انسان را آن گونه که هست و باید باشد نخواهند دریافت و پیدا کرد.
"خودت" را در "خدا" جستجو کن تا به سرعت او را بیابی.
می گفت: هر چه را گشتی و برای بیرون آوردن خویش شکافتی و یافتی همه انعکاسی از خدا بود و درست.
از عکس تا واقعیت فاصله بسیار است.