این که نگاه، مواضع و قوانین اسلام در عرصهها، موارد، علوم و تعاملات گوناگون اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و ... چیست؟ یک مقوله است، و این که ما مسلمانان چه مقدار اسلام را شناختهایم، به آن ایمان آوردهایم و طبق رهنمودها، دستورات و برنامههای الهی عمل کردهایم؟ یک مقولهی دیگری میباشد. چرا که صرف شناسنامه و ادعای مسلمانی، یا حتی گرایش و علاقهی به اسلام، دلیل آن نیست که تمامی مسلمانان، در درجات قابل قبولی از مسلمانی قرار گرفته باشند.
این که اسلام دین کامل، قرآن کریم کتاب جامع، ولایت مانع از تفرقهی امم، نماز سبب معراج و ... میباشند، دلیل آن نیست که هر کسی که ادعای مسلمانی نمود، قرآنی زیر بغل گذاشت و نمازی به هر شکلی خواند، یک مسلمان تمام باشد.
علوم تجربی (طبیعی):
گاهی چنان سخن از علوم تجربی (طبیعی) به میان میآورند که گویی عالَم طبیعت را آنها آفریدهاند، مالک آن میباشند و به تمامی علوم آن واقف هستند و ربوبیتش میکنند؟!
این یک خط کشی بسیار بسیار غلطی بین علوم طبیعی و سایر علوم میباشد. هر چه در طبیعت است، تجلی علم، حکمت، قدرت (تقدیرات = اندازهگذاریهای)، جمال و جلال خداوند سبحان میباشد و هر چه از طبیعت بشناسید، نشانههای اوست و بشر نه چیزی را خلق میکند و نه علمی را به وجود میآورد، بلکه نسبت به آن چه هست، به تناسب توانایی و تلاش خود، آگاهی، شناخت و علمی را به دست میآورد. در واقع علم را کشف میکند، نه این که خلق میکند.
نشانه شسی:
امروزه دانشمندان اظهار میدارند که «علم (همین علوم تجربی و طبیعی)، فقط "نشانهشناسی" میباشد، چرا که هیچ چیزی خودش نیست و هر چیزی، چیز دیگری را نشان میدهد!»
همینمقدار، فهم بسیار مهمی از عالَم هستی میباشد. چرا که واقعاً هیچ موجودی هستی ذاتی ندارد که خودش باشد، اصلاً خودی وجود ندارد و هر چه هست، تجلی و نشانهی هستی محض است. منتهی دانشمندان مادی، دوست ندارند از دایرهی محدود مادیات خارج شوند و در همان عرصه دور میزنند، لذا از هر نشانهای، به نشانه یا نشانههای دیگری میرسند و هیچ گاه هدف یا مقصود غایی را نمیبینند و به جای آن که از نشانهها به سوی مقصد راه یابند، در همان نشانهها سرگردان میمانند!
اما، خداوند متعال در آیات قرآن کریم، مکرر تصریح نموده است که زمین و آسمانها و هر چه در آنهاست، آیات (نشانهها) هستند؛ و این نشانهها، مبدأ و هدف را نشان میدهند؛ اما فقط صاحبان خرد (عقل) آن را درک میکنند.
«إِنَّ فِی خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَاخْتِلَافِ اللَّیْلِ وَالنَّهَارِ وَالْفُلْکِ الَّتِی تَجْرِی فِی الْبَحْرِ بِمَا یَنْفَعُ النَّاسَ وَمَا أَنْزَلَ اللَّهُ مِنَ السَّمَاءِ مِنْ مَاءٍ فَأَحْیَا بِهِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِهَا وَبَثَّ فِیهَا مِنْ کُلِّ دَابَّةٍ وَتَصْرِیفِ الرِّیَاحِ وَالسَّحَابِ الْمُسَخَّرِ بَیْنَ السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ لَآیَاتٍ لِقَوْمٍ یَعْقِلُونَ » (البقره، 164)
ترجمه: در آفرینش آسمانها و زمین، و آمد و شد شب و روز، و کشتیهایی که در دریا به سود مردم در حرکتند، و آبی که خداوند از آسمان نازل کرده، و با آن، زمین را پس از مرگ، زنده نموده، و انواع جنبندگان را در آن گسترده، و (همچنین) در تغییر مسیر بادها و ابرهایی که میان زمین و آسمان مسخرند، نشانههایی است (از خالق علیم، حکیم، قادر و سبحان) برای مردمی که عقل دارند و میاندیشند!
نگاه به خلقت در قرآن کریم:
?- فرض کنید که انسان با چشم غیر مسلح و یا غیر مسلح و از نزدیک ببیند که کشور همسایه، نیروی نظامی خود را به مرزها منتقل کرده است و تحرکات نظامی بسیاری انجام میدهد، اما با تفکر و تعقل نفهمد که این تحرکات بیقصد و منظور نیست، حال این دیدن و شناخت مادی صرف، به چه کار او میآید؟
در قرآن مجید، در بیش از صد آیه، به "خلقت" توجه داده است و فرموده که با نگاه علمی و حکیمانه
،به این خلقت و چگونگی آن بنگرید.
بدیهی است که ما در نگاه به عالَم خلقت، اولین چیزی که میبینیم، همین جهان طبیعت و ماده است و بیش از آن چیزی از آسمانهای بالاتر، موجودات آنها، فرشتگان، یا حتی رفت و آمدها، تدبیرها و عوالم معنویات را در این دنیا، با چشم مادی نمیبینیم و با محسوسات مادی نیز درک نمیکنیم. بنابراین خداوند متعال مکرر فرموده است که به همین عالم خلقتی که مشهود همگان (لِلْعَالِمِینَ) (خلقت مادی = دنیا و طبیعت)، بنگرید و در آن تعقل نمایید.
«وَمِنْ آیَاتِهِ خَلْقُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَاخْتِلَافُ أَلْسِنَتِکُمْ وَأَلْوَانِکُمْ إِنَّ فِی ذَلِکَ لَآیَاتٍ لِلْعَالِمِینَ» (الرّوم، 22)
ترجمه: و از آیات او آفرینش آسمانها و زمین، و تفاوت زبانها و رنگهای شماست؛ در این نشانههایی است برای عالمان!
علم و عقل:
تردیدی نیست که نتیجهگیری از هر شناختی در علوم تجربی، فقط با "عقل" انجام میپذیرد، چرا که صرف ظاهر طبیعت، نشانگر روابط معقول نمیباشد.
به عنوان مثال: اگر بر اثر علوم تجربی، شناخته شد که ویروسی در عالم وجود دارد یک شناخت علوم تجربی میباشد – شناخت بدن نیز علوم تجربی است – چگونگی ورود آن ویروس به بدن نیز علوم تجربی میباشد، اما این که "علت" سرماخوردگی، این ویروس میباشد و سرما خوردگی، "معلول" ورود این ویروس به بدون میباشد، یک استنتاج "عقلی" میباشد.
از اینرو، خداوند متعال که انسان را به "عقل و وحی" مجهز نموده و برگزیده است، متذکر گردیده که صرف علوم تجربی، راهگشا نیست، بلکه باید علم، چراغ و نور عقل باشد و باید "علم" به همراه "حکمت" باشد.
« هُوَ الَّذِی بَعَثَ فِی الْأُمِّیِّینَ رَسُولًا مِنْهُمْ یَتْلُو عَلَیْهِمْ آیَاتِهِ وَیُزَکِّیهِمْ وَیُعَلِّمُهُمُ الْکِتَابَ وَالْحِکْمَةَ وَإِنْ کَانُوا مِنْ قَبْلُ لَفِی ضَلَالٍ مُبِینٍ » (الجمعة، 2)
ترجمه: و کسی است که در میان جمعیت درس نخوانده رسولی از خودشان برانگیخت که آیاتش را بر آنها میخوانَد و آنها را تزکیه میکند و به آنان کتاب (قرآن) و حکمت میآموزد، هر چند پیش از آن در گمراهی آشکاری بودند!
دقت کنیم که در این آیه میفرماید: رسولان را فرستاد، تا ابتدا "آیات = نشانهها" را برای شما تلاوت کنند، و قطعاً این آیات (نشانهها) منحصر به آیات وحی نمیباشند، چرا که که "کتاب" را جداگانه بیان داشته است؛ بحث از قرائت هم ندارد، بلکه فرموده: "تلاوت"، یعنی مطالعهی با تدبر و تفکر – سپس میفرماید: شما را تزکیه کند، چرا که علم میتواند ابزار تخریب نیز قرار گیرد، مگر این که عالِم، فاسد نباشد – سپس فرمود که "کتاب را تعلیم دهد"، یعنی به شما نسبت به آن علم دهد و البته این علم، حتماً باید توأم با "حکمت" باشد، وگرنه هیچ فایدهای به جز همان فواید ابزاری ندارد.
نگاه حکیمانه به عالم خلقت:
خداوند متعال، خلقت طبیعی را متذکر میشود و سپس طرح سؤال میکند که پاسخش باید عقلی باشد. میفرماید: اولین و بیشترین چیزی که از عالم خلقت من میبینی، خودت هستی. لذا به ظاهر خودت اکتفا نکن و نگو، من هستم، دست و پا دارم، اینقدر سلول یا مویرگ دارم، قلب من چنین میکند و یا کبدم چنان؛ بلکه انسان باید با دیدن همین خلقت پیچیده و عظیم طبیعی، فکر کند و برای خودش طرح سؤال نماید و برای آن پرسشها، پاسخ عقلی بیابد که آیا از هیچ خلق شده است، یا خودش خالق خودش میباشد، یا دیگرانی که چون خودش مخلوق هستند، او را خلق کردهاند؟! سپس به هر چه در زمین و آسمان (طبیعت مشهود) نگاه کند و همین پرسش را برای عقل خود طرح نماید:
« أَمْ خُلِقُوا مِنْ غَیْرِ شَیْءٍ أَمْ هُمُ الْخَالِقُونَ * أَمْ خَلَقُوا السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ بَلْ لَا یُوقِنُونَ » (الطور، 35 و 37)
ترجمه: یا آنها از هیچ آفریده شدهاند، یا خود خالق خویشند؟! * آیا آنها آسمانها و زمین را آفریدهاند؟!
[نه] بلکه آنها جویای یقین نیستند!
*- بنابراین، خداوند متعال در عقل و کلام وحی فرمود که تمامی زمین، آسمانها و هر چه در آنهاست را مسخر «رام» شما قرار دادم، تا با دیدهی "علم و عقل" به آنها بنگرید و با شناخت این نشانهها، صاحب نشانه، هدف و مقصود را بشناسید، یقین بیاورید و درست به سوی مقصد حرکت نمایید.
«أَلَمْ تَرَوْا أَنَّ اللَّهَ سَخَّرَ لَکُمْ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الْأَرْضِ وَأَسْبَغَ عَلَیْکُمْ نِعَمَهُ ظَاهِرَةً وَبَاطِنَةً وَمِنَ النَّاسِ مَنْ یُجَادِلُ فِی اللَّهِ بِغَیْرِ عِلْمٍ وَلَا هُدًى وَلَا کِتَابٍ مُنِیرٍ » (لقمان، 20)
ترجمه: آیا ندیدید خداوند آنچه را در آسمانها و زمین است مسخّر شما کرده، و نعمتهای آشکار و پنهان خود را به طور فراوان بر شما ارزانی داشته است؟! ولی بعضی از مردم بدون هیچ دانش و هدایت و کتاب روشنگری درباره خدا مجادله میکنند!
?- بنابراین، اگر مسلمانان به این آیات توجه لازم را نداشتهاند و یا در برههای توجه کردند و در پزشکی، ریاضیات، نجوم، فیزیک، شیمی و ... رشد کردند و در برهههایی عقب افتادند، مشکل از خود آنها و مسلمانی آنها میباشد، نه از اسلام و قرآن مجید. حتی اگر این عقبافتادگی تحمیلی (استعمار، استثمار، تحریم و ...) باشد، خداوند متعال در قرآن کریم، راههای مقابله و خروج از آن را بیان داشته است.
قابل توجه همکاران محترم معاونین و مربیان فرهنگی و پرورشی
با توجه به آزمون پایانی مشاوره از منظر قرآن و شیوه های تشویق دانش آموزان به نماز در تاریخ 24/10/97 برگزار می شود و درخواست برخی از همکاران ارجمند مجموعه متنی دو موضوع در قالب نوشتاری و با امکان جستجو در اختیار قرار می گیرد.
هر چند اصل دل است و انسان باید به دل بفهمد، به دل قبول داشته باشد، به دل ایمان بیاورد و به دل دوست داشته باشد یا متنفر باشد، به دل بخواهد یا نخواهد، به دل بخواند ... و اساساً «حبّ و بغض» که همهی ایمان است، کار دل است و نه زبان، اما برخی از باورها، خواستهها و یا ارادهها باید به زبان یا عمل نیز جاری شوند.
در ارتباطات گوناگون بین خودمان نیز چنین است. به عنوان مثال: دوست داشتن کار دل است، اما پیامبر اکرم صلوات الله علیه و آله به ویژه به مردان توصیه مینمایند که دوست داشتن را همسرتان بگویید.
الف – نماز از جمله عباداتی است که اصلش به دل، فهم قلبی و عشق قلبی است و اگر کسی دلش نباشد، معلوم نیست که اجرای این ظواهر چقدر به حالش مفید باشد؟ اول به دلش نگاه میکنند، اگر نیت و فهم قلبی بود، پذیرفته میشود یا مثلاً اگر برای ریا بود، به ضررش تمام میشود، اما دلیل نمیشود که اگر نیت خالصی داشت، عمل نکند و مثلاً در دل نماز بخواند، یا در دل حمد و سوره بخواند، بلکه باید حتماً عمل کند – یعنی با زبان نیز بخواند.
اینها که دل و عمل را جدا میکنند و میگویند: «دلت پاک باشد، دیگر عمل نمیخواهد»، دروغ میگویند.
ب – دقت شود که شرط صحت با شرط قبول متفاوت است. ممکن است کسی نماز را با تمام اداب و شرایط و احکامش به جا آورد، یعنی به لحاظ «شرط صحت» نمازش درست باشد و دیگر قضایی نیز بر عهده او نباشد، اما «قبولی نماز»، شرایط دیگری دارد. لذا بسیار تأکید نمودهاند که در نماز توجه داشته باشید و یا فرمودهاند، اگر در یک نماز فقط یک سجدهات برای خدا بود، همان یک سجده بالا میرود.
پس شرایط صحت باید حتماً محقق شود، چرا که اگر محقق نشود، نماز اصلاً صحیح نیست که حالا مقبول باشد یا نباشد. و از شرایط صحت نماز، همان قرائت به زبان است.
ج – به غیر از نماز یا برخی از اذکار (مثل تلبیه در حج)، هر ذکری را میشود در دل نیز خواند. چه تلاوت قرآن کریم باشد، چه اذکار یا زیارات یا ادعیه باشد. منتهی چون بیانِ با زبان، تکمیل آن است، صواب و ثواب بیشتر در به زبان جاری کردن است.
آن چه در عقل، دل، نیت و فهم میگذرد، وقتی کامل میشود که تجلی یابد و این تجلی گاهی با زبان است و گاهی با عمل و یا هر دو.
از این رو فرق است میان اثر مفید سورهای که در دل خوانده میشود یا سورهای که با زبان نیز قرائت و تلاوت میشود و دعا یا خواستهای که در دل بیان میشود، با خواستهای که در زبان و عمل نیز جاری میشود. ولی جایز است و اشکالی ندارد. چه بسا حتی گاهی لازم است فقط در دل باشد و به زبان جاری نشود.
د – خواندن قرآن کریم و زیارات و ادعیه به زبانهای دیگر، یا لحجه بومی و محلی هیچ اشکالی ندارد، حتی همیشه توصیه کردهاند که حتماً وقتی به عربی میخوانید، ترجمهی آن را به زبان خود نیز بخوانید تا متوجه شوید که چه میگویید و به علم، معرفت و بصیرت شما نیز افزوده شود، اما خیلی فرق است بین این که انسان مثلاً ترجمه سوره حمد را بخواند، یا ضمن آگاهی از معنا و مفهوم آن، عین کلام وحی را به زبان آورد.
در دعاها نیز همینطور است. شما میتوانید ترجمه دعای کمیل را به زبان خودتان و حتی در دلتان بخوانید، خیلی هم خوب و مفید است، به ویژه وقتی در فرازهای آن تفکر و تأمل نیز بنمایید، اما عین کلام خداوند عزّوجل و عین کلام معصوم علیهالسلام، نور دیگری است.
ممکن است شما بدهکار باشید و به هر زبانی در دلتان یا با جاری کردن در زبانتان خدا را بخوانید و بگویید «خداوندا! قرض مرا ادا کن» یا مرا در ادای قرض یاری کن، یا در روزق و روزی من گشایش فرما و ... – همه اینها شنیده میشود، او سمیع تمامی بندگانش است و زبان خاصی هم ندارد، اما اگر همین دعا مثلاً به زبان و ادبیات رسول خدا صلوات الله علیه و آله گفته شود: «اللهمّ اَقضِ دَین کلّ مَدین» یا به زبان معصوم (ع) گفته شود: « اقْضِ عَنَّا الدَّیْنَ وَأَغْنِنَا مِنَ الفَقْرِ »، مفاهیم عمیقتر، نور و برکت دیگری دارد. تأسی به اسوهی حسنه، خودش برکت و مستوجب اجابت است.
هزاران ترجمه و تفسیر در خصوص یک آیه و یا یک فراز از دعا نوشته میشود، اما باز هیچ کدام، خود آن نمیشود؛ برای همین هنوز جای دارد که عقل و علم بیشتر در آن غور و غوص نماید.
یک نکته قابل توجه:
هنوز کسی نتوانسته «بسم الله الرحمن الرحیم» را درست ترجمه کند. به عنوان مثال در تمامی ترجمههای فارسی قرآن، در ترجمهی این آیه نوشته شده: «به نام خداوند بخشاینده مهربان»؛ در صورتی که این ترجمه غلط است. چرا که ترجمه وقتی صحیح است که اگر به زبان اولش برگردانده شود، همان کلمات را بدهد؛ در صورتی که ترجمه عربی خداوند میشود «صاحب» و ترجمه بخشاینده میشود «جواد» و ترجمه مهربان میشود «رئوف»، پس به قول شهید مطهری (ره) ترجمه عربی «به نام خداوند بخشاینده مهربان» میشود «بسم الصاحب الجواد الرّئوف» که ربطی به «بسم الله الله الرحمن الرحیم» ندارد.
پس اشکالی ندارد که انسان در دلش یا در زبانش (به غیر از نماز) بگوید: به نام خداوند بخشاینده، یا با توکل به خدای مهربان یا ...، همه قبول است، شنیده میشود، مأجور نیز هست و پاسخ هم داده میشود، و هیچ کدام عبث یا پوچ و بیهوده نیست، اما «بسم الله الرحمن الرحیم»، نور دیگری است.
اشکالی ندارد ما به جای « الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم »، بگوییم: «خداوندا! درود فرست بر محمد و آل محمد و در فرجشان تعجیل بفرما»، حتماً قبول و مستجاب نیز هست و اجر هم دارد، اما بالاخره خیلی فرق است بین « صَلِّ » با «درود» که فقط اشاره به آن فرصتی دیگر میطلبد. همین قدر اشاره میشود که معنای «خداوند و ملائکه بر نبی صلوات میفرستند ...» این نیست که مثلاً همین طوری به زبان به او سلام داده یا درود میفرستند.
چرا ما باید برا نماز خوندن حتماً خم و راست بشیم. من دوست دارم بجای نماز خوندن، پیانو یا سه تار بزنم. ممکنه یه راننده دوست داشته باشه پشت فرمون اینجوری با خدا راز و نیاز کنه: "اوستا کریم نوکرتم!" نماز عربی که اصلاً ازش هیچی نمی فهمیم چه ضرورتی داره عاخه؟!
پاسخ:
مناجات با خدا
هرفردی می تواند در خلوت خود مشغول عبادت و راز و نیاز با خداوند شود. این گونه از نماز، کمترین شروط و آداب را دارد. زیرا خداوند سخن بنده خود که در حال راز و نیاز با اوست را می شنود، وعده اجابت نیز به او داده است؛ گرچه بدنش آلوده باشد یا رو به قبله نباشد و حرکات خم و راست شدن خاصی را انجام ندهد. خداوند برای همین نماز است که می گوید: “فاینما تولوا فثم وجه الله”. این نماز تنها و تنها ذکر و یاد خداوند است؛ حال بنده در هر حالتی که می خواهد باشد و به هر زبانی که می داند خدایش را بخواند. زیرا او دانا و شنواست.
♦? نماز ملکوتی
اما راه میان بُر برای لقاء الله، نوعی از نماز است که حاصل مشاهده ملکوتی آن، در عالم بالا و توسط پیامبر عظیم الشأن است. و خالق انسان ها آن را نسخه شفابخش معرفی کرده است.
معمولاً بهترین روش استفاده از یک دستگاه توسط سازنده ی آن تبیین و در اختیار کاربران قرار می گیرد.
رسم عاشقی آن است که انسان در برقراری ارتباط روش پیشنهادی معشوق را عمل کند نه آن چنان که خود می پسندد. اگر معشوقی از گل قرمز تنفر داشته باشد و برعکس عاشق گل صورتی باشد، عاشق واقعی برای عرض ارادت انتخاب معشوق را ملاک قرار می دهد.
حافظ می گوید:
در دایره قسمت ما نقطه تسلیمیم
لطف آن چه تو اندیشی حکم آن چه تو فرمایی.
فکر خود و رای خود در عالم رندی نیست
کفر است در این مذهب خودبینی و خودرأیی
مثال دیگر: اگر کسی قصد ماهیگیری دارد، غذای مورد علاقه ی ماهی (کرم) را به قلاب آویزان میکند. وگرنه با آویزان کردن مثلا پیتزا که خود دوست دارد، چیزی عایدش نمی¬شود!
♦? نکته مهم
کسی که واقعا بخواهد خدا را آنگونه که او دوست دارد، عبادت کند، سعی می کند ترجمه و تفسیر عبارات نماز و همین طور رمز و راز اعمال آن را به دست آورد. (در روایات برخی اسرار نماز، اشاره شده و تحقیقاتی نیز در مورد، آثار سجده و رکوع، بر سلامت جسم و روان انسان انجام شده است.)
بهترین روش عبادت، که مطابق سیستم روانی انسان تنظیم شده، نمازی است که خود خدای مهربان و آگاه ما پیشنهاد داده نه آن گونه که خود می¬پسندیم.
یک جواب آنکه گفتیم جان نماز به از نماز است، مَعَ تقریره. جواب دوم که ایمان به از نماز است، زیرا نماز پنج وقت فریضه است و ایمان پیوسته، و نماز به عذری ساقط شود و رخصت تأخیر باشد. و تفضیلی دیگر هست ایمان را بر نماز که ایمان به هیچ عذری ساقط نشود و رخصت تأخیر نباشد. و ایمان بی نماز منفعت کند، و نماز بی ایمان منفعت نکند – همچون نماز منافقان. و نماز درهر دینی نوع دیگر است، و ایمان به هیچ دینی تبدل نگردد، احوال او وقبله او و غیره متبدل نگردد.
و فرقهای دیگر هست، به قدر جذب مستمع ظاهر شود. مستمع همچون آرد است پیش خمیر کننده؛ کلام همچون اب است در آرد: آن قدر آب ریزد که صلاح اوست.
شرح (استاد قمشه ای)
- از نماز فاضلتر چه باشد .....: چون نماز را افضل عبادات دانسته اند – و این برتری در قرآن و احادیث و روایات اسلامی مورد تأیید است – پاسخ این سؤال که برتر از نماز چیست در واقع همان است که مولانا در آعاز گزیده ای گفت ((هم نماز)) یعنی چیزی برتر از آن نیست. اما اینجا، به تعبیر دیگری، صورت نماز یا نماز صوری را در مقابل جان نماز و اصل ایمان قرار داده و برتری ایمان را به دلایل گوناگون بر صورت نماز متذکر شده است که نماز بی ایمان را، چون نماز اهل نفاق، هیچ ثواب نباشد، بلکه مستوجب عتاب است که:
آن منافق با موافق ، در نماز،
از پی استیزه آید، نی نیاز.
(مثنوی)
نمازت کی شود آخر نمازی،
تو تا خود را بکلی در نبازی؟
(گلشن راز)
منبع:فیه مافیه فصل چهارم مطلب 35