اسرار نماز
آیة الله جوادی آملی
اشاره:
عبادت که هدف آفرینش انسان است، اسراری دارد؛ اسرار عبادت غیر از آداب و احکام آن است. احکام عبادت، همین واجبات است که در کتابهای فقهی بیان شده است، مانند واجبات و ارکان نماز. آداب نماز مانند آهسته دعا کردن، پارهای از این آداب در کتابهای فقهی آمده است و برخی در کتابهای اخلاقی، امّا اسرار عبادات ارواح و باطنهای عبادت است که با باطن انسان در ارتباط است و انسان با باطن عبادت محشور میشود، این گونه بحثها در کتابهای عرفانی بیان شده است.
عبادات ظاهری دارند و باطنی و سرّی، به ما گفتهاند که آن اسرار را فراگیریم و بدانها عمل کنیم. نماز خواندن و روزه گرفتن و وضو گرفتن و دیگر تکالیف جزءِ احکام الهی است. هر یک از احکام برای آن است که انسان به اسرار آنها پی ببرد و آزاد شود.
مرحوم شهید ـ رضوان الله تعالی علیه ـ نقل فرموده است1 که همواره رسول خدا(ص) بعد از نماز صبح، بینالطلوعین، در مسجد مینشستند و به سؤالهای مردم پاسخ میدادند. روزی دو نفر نوبت گرفتند تا سؤالاتی طرح کنند. حضرت به اوّلی فرمود: گرچه شما قبل از آن برادر آمدهاید لکن نوبتتان را به ایشان بدهید، چون شما اهل کرم و ایثارید و او کار لازمی دارد و عجله دارد. این ادبِ رعایت نوبت را حضرت در آن جا آموختند. بعد فرمودند: من بگویم شما برای چه آمدهاید یا شما میگویید؟ عرض کردند یا رسول الله! شما بفرمایید.
فرمودند: یکی برای یاد گرفتن مسائل حجّ آمده است و دیگری برای مسائل وضو گرفتن، آن گاه سؤالها را جواب فرمود:
اما معنای وضو گرفتن ـ شستن صورت و دستها و مسح سر و پاها در وضو، رازی دارد: شستن صورت در وضو یعنی خدایا هر گناهی که با این صورت انجام دادم آن را شستو شو میکنم که با صورت پاک به جانب تو عبادت کنم و با پیشانی پاک سر بر خاک بگذارم. شستن دستها در وضو یعنی خدایا از گناه دست شستم، و گناهانی را که با دستم مرتکب شدهام، دستم را تطهیر میکنم. مسح سر در وضو یعنی خدایا از هر خیال باطل و هوس خام که در سر پروراندهام سرم را تطهیر میکنم و آن خیالهای باطل را از سر به دور میاندازم. مسح پا یعنی خدایا من از جای بد رفتن پا میکشم و این پا را از هر گناهی که با آن انجام دادهام تطهیر میکنم.
اگر کسی بخواهد نام مبارک حق تعالی را بر زبان آورد، باید دهان را تطهیر کند. مگر میشود انسان با دهان ناشسته نام خدا را ببرد، باید دهان را با آب مضمضه کند و بشوید.
این گوشه ای از اسرار وضو گرفتن است. اگر ما میبینیم از نماز و عبادت لذّت نمیبریم برای آن است که به این اسرار آشنا نیستیم. آنها که از عبادت لذت میبرند چیزی را به این عبادت تبدیل و تعویض نمیکنند.
مرحوم ابن بابویه نیز از امام هشتم نقل فرموده است که امام رضا ـ سلام الله علیه ـ به یکی از شاگردانشان به نام محمد بن سنان مرقوم فرمود: «انّ علّة الوضوءِ الّتی من اجلها صار علی العبد غسل الوجه و الذراعین و مسح الرأس والقدمین. فلقیامه بین یدی الله تعالی و استقباله ایاه بجوارحه الظاهرة و ملاقاته بها الکرام الکاتبین. فیغسل الوجه للسجود و الخضوع و یغسل الیدین لیقلبهما و یرغب بهما و یرهب و یتبتل و یمسح الرأس والقدمین لانّهما ظاهران مکشوفان یستقبل بهما کل حالاته و لیس فیهما من الخضوع والتبتل ما فی الوجه والذّراعین».2
فرمود: سرّ وضو گرفتن و غسل و مسح این است که انسان با اعضای پاک متوجّه خداوند سبحان گردد. آیا میشود انسان با چشمْ گناه بکند و با همان چشم و صورت متوجه خداوند بشود؟ و اصولاً اسرار الهی حقایقی است که «لایَمسُّهُ إلاّ المُطهّرونَ».3 اگر حقیقت قرآن را جز افراد باطهارت نمییابند، حقیقت این عبادات را هم جز افراد پاک نمییابند. آن گاه عبادت در کام انسان لذت پیدا میکند و هیچ چیزی انسان را به خود مشغول نخواهد کرد.
در این حدیث شریف سخن از ملاقات خدا و استقبال فرشتگان است. انسان ملائکه را میبیند، سخنان آنان را میشنود. این که میبینیم ما نماز میخوانیم و چیزی از نورانیّت احساس نمیکنیم برای آن است که نماز را با آداب و اسرار آن نخواندیم. خاصیّت نماز، در معرفتِ باطنِ آن است. اگر انسان با این اسرار آشنا شد و آن گاه در راه خدا شربت شهادت نوشید، خون او با دیگر خونها یکسان نیست.
در وضو، شستن صورت با صابون لازم نیست، شستن صورت با نیّت لازم است. اگر کسی صورت را با این قصد بشوید که خدایا برای وضو گرفتن و امتثال امر تو و نماز خواندن صورتم را از هر گناه شستم و تطهیر کردم که با چهرهای پاک به سوی تو و در خاک تو بیفتم، او به اسرار عبادت پی برده است و با فرشتگان ملاقات کرده و ملاقات میکند. دستها را میشوید تا با دست پاک خدا را بخواند و به دعا برخیزد؛ و سر و پا را مسح میکند چون در نماز سر او پیداست و پاهای او به طرف قبله است، باید با فکر و پای پاک به طرف خداوند سبحان بایستد و لذّت ببرد. این گوشهای است از آن چه در مورد وضو بیان فرمودهاند.
گوشهای از اسرار نماز
امّا نماز، درباره نماز نیز از رسول خدا نقل شده است که فرمودند: «ما من صلوةٍ یحضر وقتها إلاّ نادی ملک بین یدی النّاس: أیّها الناس قوموا إلی نیرانکم الّتی اوقدتموها علی ظهورکم فَاَطفِئوها بصلاتکم».4 هیچ نمازی نیست مگر آن که در وقت نماز فرشتهای به مردم میگوید ای مردم برخیزید آن آتشهایی که با دست خود بر پشت خود روشن کردهاید با نماز خاموش کنید.
چنان نیست که ما نگاه ناروایی که کردیم، سخن بدی که گفتیم، بیراههای که رفتیم، از ما جدا و دور باشد، همه اینها آتشهایی است که با دست خود روشن کردهایم و بر دوش حمل میکنیم و نمیدانیم که خروارها آتش بر دوش ماست.
انسان خودْ آتش و هیزمِ افروخته میشود: «و أمّا القاسطونَ فَکانوا لِجهنّم حَطَبا».5 آنها که اهل قَسط و ظلم هستند، خود هیزم جهنّماند. انسان به صورت آتش و هیزم افروختهای مجسّم میشود.
اگر خداوند اهل قِسط و عدل را دوست دارد، اهل قَسط و ظلم را هم دشمن دارد، و آنها هیزم افروخته جهنّماند. بسیاری از کارهای ماست که به صورت آتش بر دوش، انباشته است و ما احساس نمیکنیم. معلوم میشود اگر کسی نماز خواند نه تنها گرفتار گناهانی بعد از نماز نمیشود بلکه آتشهایی را نیز که قبلاً روشن کرده است خاموش میکند و میشود «نور».
از امام صادق ـ سلام الله علیه ـ نقل شده است که اگر خداوند سبحان بخواهد برکتی به انسان مرحمت کند آن را در بهترین حال عطا میفرماید، و بهترین حالت در محراب بودن و در جنگ با دشمن درونی است. خدای سبحان اگر به زکریّا، یحیی را مرحمت کرده است در حال عبادت این بشارت به او داده شده است. «امام صادق ـ علیه السلام ـ فرمود: انّ طاعة اللّه ـعزّوجلّـ خدمته فی الارض و لیس شیء من خدمته یعدل الصلوة فمن ثم نادت الملائکة زکریا ـ علیه السلام ـ و هو قائم یصلّی فی المحراب»؛6 طاعت خداوند آن است که انسان در زمین، خداوند را خدمت کند و چیزی از خدمت او به اندازه نماز نمیارزد و به همین جهت بشارت در حال عبادت به زکریا داده شده است.
نماز یک نهر روان و یک چشمه کوثر است، همه آتشهای گذشته را خاموش میکند، و هم نمیگذارد انسان بعدا گرفتار آتش شود. هم جلو بدیها را میگیرد و هم آن بدیهای گذشته را از بین میبرد. این خاصیّت نماز است که در قرآن کریم بدان اشاره شده است: «اِنَّ الصّلوةَ تَنْهی عَنِ الْفَحشاءِ وَالْمُنْکَرِ وَ لَذِکرُاللهِ اَکبرُ وَاللهُ یَعلمُ ما تَصنَعُونَ».7
بیانی از امام صادق ـ سلام الله علیه ـ نقل شده است که فرمود: «أوّل ما یُحاسب به العبد عن الصلوة فإذا قُبلت قبل منه سائر عمله و إذا ردّت علیه ردّ علیه سائر عمله».8
اوّل چیزی که از انسان سؤال میکنند نماز است، اگر نماز قبول شد سایر اعمال هم قبول است. نماز و نمازگزار را قرآن کریم به خوبی معرفی فرموده است. نمازگزار کسی است که مسائلمالی به عهده او نیست، طمع و آز در درون او نیست. وقتی که طبیعت دنیاپرست انسان را خدای خالق انسان تبیین میکند: «إنّ الإنسان خُلِقَ هَلوعا؛ إذا مَسّهُ الشَّرُّ جَزُوعا وَ إذا مَسَّهُ الخَیرُ مَنوعا». این مفاسد طبیعت انسان را تشریح میکند آن گاه میفرماید: «إلاّ المُصَلّینَ».9 نمازگزاران از این رذایل محفوظاند. معلوم میشود نماز مسألهای است که انسان را از رذایل محفوظ و تطهیر میکند. بنابراین تطهیر انسان از همین نماز خواهد بود، زیرا نماز بسیاری از فضایل را برای انسان تحصیل، و بسیاری از رذایل را برطرف میکند.
باز امام ششم فرمود: «انّ العبد اذا صلّی الصّلوة فی وقتها و حافظ علیها ارتفعت بیضاءِ نقیّه. تقول حَفِظْتَنی حِفظک الله و إذا لمیصلّها لوقتها و لمیحافظ علیها ارتفعت سوداء مُظلمه تقول ضیّعتنی ضیّعک الله»؛10 انسان وقتی نماز را در اوّل وقت خواند، این نماز به صورت یک امر تابان جلوه میکند و میگوید: تو مرا حفظ کردی خدا تو را حفظ کند. (معلوم میشود نماز یک حقیقتی دارد، زنده است، روحی دارد، برای همیشه هست، دعا میکند و دعای نماز هم همیشه مستجاب است. آن روح نماز است) و اگر کسی نماز را نخواند و یا در وقت نخواند، به صورت یک چهره تاریک در میآید و میگوید: تو مرا ضایع کردی خدا تو را ضایع کند.
بهترین فرصت در حالات نماز همان حال سجده است که امام صادق ـ سلام الله علیه ـ فرمودند انسان هر چه به خاک نزدیک میشود به خدا نزدیکتر میشود: «أقرب ما یکون العبد إلی اللّه ـ عزّوجلّ ـ وهو ساجد»11. که امیرالمؤمنین ـ سلام الله علیه ـ در نهج البلاغه از رسول الله نقل فرموده است که حضرت فرمود: من در تعجّبم از کسی که چشمهای بر در منزل اوست و شبانهروز پنج بار در آن چشمه شست و شو میکند معذلک آلوده است.12 فرمود: نماز مثل چشمه زلالی است که انسان نمازگزار در این وقتهای پنج گانه در آن شستوشو میکند. نماز کوثری است که انسان را تطهیر میکند. قهرا اگر ما از نماز این طهارت را در خود احساس نکردیم باید بپذیریم که آن نماز واقعی را نخواندهایم. ممکن است نمازمان صحیح باشد، لکن مقبول نیست، زیرا آن نمازی مقبول است که روح انسان را تطهیر کند و با انسان سخن گوید و او را مژده دهد.
از امام صادق ـ سلام الله علیه ـ نقل شده است: «لا تجتمع الرهبة والرغبة فی قلبٍ الاّ وجبت له الجنّة؛13 اگر انسان از خدا ترسید و به خدا علاقهمند بود، بهشت برای او لازم است». گاهی انسان خدا را وسیله قرار میدهد که به بهشت برسد، این ناشی از همتهای پست است که خدا از آن کراهت دارد. اما زمانی از خدا چیزی نمیطلبد، جز خودِ خدا را و حبّ و لقای او را، در اینجا خداوند سبحان او را به این نعمت عظیم متنعّم میکند. فرمود هیچ عبدی نیست که در قلب او رغبت به خدا و ترس از خدا قرار بگیرد، مگر آن که بهشت برای او واجب شود. وقتی که نماز میخوانید با قلب متوجه خداوند سبحان باشید. قلب را انسان وقتی در نماز میتواند مهار کند که چشم و گوش را بیرون نماز مهار کرده باشد. اگر در بیرون نماز و در حالت عادی چشم انسان و گوش وی، یله و رها بود، آن خاطرات ذخیره شده در هنگام نماز مزاحم انسان میشود. ولی اگر در بیرونِ نماز، چشم و گوشش را حفظ کرد، در نماز دشمن درونی هجوم نمیآورد. مهم آن است که انسان در بیرونِ نماز، خود را حفظ کند.
به ما فرمودند: «طهّروا أفواهکم فإنها طرق القرآن».14 دهان را پاک کنید زیرا دهان انسان، راه قرآن است. نه فقط دندان را با مسواک پاک کنید، بلکه دندان و زبان و فضای دهان را هم پاک نگه دارید و هم از گفتن حرف مشکوک بپرهیزید. این دهان را پاک کنید برای این که قرآن باید از این دهان عبور کند. اگر قرآن، که کوثر چشمه زلال است، از یک دهان لایه روبی نشده عبور کند بیاثر است، رنگ میگیرد، بو میپذیرد. چرا باید دهانها را پاک کنید؟ چون میخواهید قرآن بخوانید و سخن شما در دیگران اثر کند و خودتان هم که میشنوید متأثّر شوید.
سپس فرمود: شما اگر با قلبتان متوجّه خدای سبحان باشید، او چندین پاداش به شما مرحمت میکند، گذشته از اقبال الهی و گذشته از بهشت، خداوند متعال دلهای دیگران را متوجه شما میکند و شما محبوب دلهای مردم میشوید. چه ذخیرهای بالاتر از این که دلهای مؤمنین به طرف انسان متوجه باشد. در مشکلات، مؤمینن یار انساناند. دعای مؤمن نسبت به انسان مؤثّر است. فرمود: خدا قلبهای دیگران را متوجه شما میکند. مگر نه آن است که انسان میخواهد محبوب مؤمنین باشد و مؤمنین او را بخواهند و به او علاقهمند باشند، مشکل او را حل کنند، برای او دعا کنند، طلب آمرزش کنند. چه وقت انسان محبوب دلهای اهل ایمان میشود؟ چه وقت مؤمنین انسان را میخواهند و میطلبند؟ وقتی که انسان قلبش را متوجه خدا کند، مخصوصا در حالت نماز.
اگر میبینیم که دلها متوجه یک مقاماند، این را مقلّب القلوب متوجه کرده است. و این راه هم برای دیگران باز است، برای همه ما باز است ولو به مقدار مسیرمان. لذا فرمودند: هیچ بنده مؤمنی نیست که در نماز قلبش را متوجّه خداوند سبحان کند، مگر آن که خدا قلوب مؤمنین را متوجه او میکند، گذشته از آن که او را به بهشت متنعّم و برخوردار خواهد کرد. این خیر دنیا و آخرت است.
وقت نماز
هر یک از نمازها مزیّتی دارند. در بین نمازها، نماز ظهر خصوصیتی دیگر دارد. «حافِظوا عَلَی الصّلواتِ والصَّلوةِ الوُسْطی»15 روایات، صلوة وسطی را به نماز ظهر تفسیر کردهاند16 و فرمودند: وقتی آفتاب از دایره نصفالنهار زایل شد و ظهر فرا رسید نگذارید نماز ظهر شما به تأخیر افتد. هنگام زوال ظهر درهای رحمت باز است و از خدای سبحان رحمتی را مسألت کنید. در این وقت هرگز به فکر خود نباشید که خدایا ما را بیامرز یا پدر و مادر ما را بیامرز یا دوستان ما را بیامرز. بیانی از امام هشتم امام رضا ـ سلام الله علیه ـ رسیده است که «لک الحمد ان اطعتک و لا حجّة لی إن أعطیتک لی و لا لغیری فی إحسانک و لا عذر لی إن أسأت ما اصابنی من حسنة فمنک یا کریم. إغفر لمن فی مشارق الأرض و مغاربها من المؤمنین والمؤمنات»17 همتها را همیشه بلند بگیرید، نظرتان همیشه بلند باشد که خدایا همه مؤمنین عالم را رحمت کن.
هنگام زوال ظهر درهای آسمان رحمت باز است، لذا یکی از اسرار جنگ در اسلام این است که جنگ مستحب است از ظهر به بعد شروع شود و قبل از ظهر مکروه است.18 مگر این که دشمن حمله کند، در این صورت در تمام اوقات انسان میتواند حمله او را پاسخ دهد.
جنگ کردن قبل از ظهر مکروه است امّا از ظهر به بعد مستحب است، چرا؟ راز این نکته در کتابهای فقهی ما ـ که از این روایات استفاده کردهاند ـ این چنین بیان شده است که: درهای رحمت هنگام ظهر باز است، بلکه خدای سبحان قلب کفار و منافقین را هدایت کند که به اسلام گرایش پیدا کنند و خونی ریخته نشود. این راز جهاد در میدان جنگ است که آن هم حکمی خاص دارد. بعد از این نکته مرحوم صاحب جواهر ـ رضوان الله علیه ـ میگوید: سیّد الشّهداء حسین بن علی بن ابیطالب ـ علیه السلام ـ شخصا از ظهر به بعد روز عاشورا وارد میدان شده است، اصحابش قبل از ظهر دفاع کردهاند، اما آن چه مربوط به خود حضرت است از ظهر به بعد است، لذا نماز ظهر را در آن حالت خواندهاند، سپس وارد میدان شدند. ظهر که میشود درهای رحمت باز است، وقتی که درهای رحمت باز شد انسان از خدای سبحان رحمت کامله مسألت میکند.
از رسول خدا ـ علیه آلاف التّحیّة والثّناء ـ نقل شده است: «إذا زالت الشّمس فتحت أبواب السّماء و أبواب الجنان واستجیب الدّعاءِ فطوبی لمن رفع له عنه ذلک عمل صالح»19 هنگام زوال، درهای رحمت و درهای بهشت باز است و دعاها هم مستجاب است، خوشا به حال کسی که هنگام زوال، عمل صالحی از او به آسمان معنا رفعت یابد که اگر عمل رفت عامل هم میرود. چنین نیست که عمل از عامل جدا باشد و عمل را در یک نامه بنویسند و او تنها بالا برود. آن جانِ عمل که نیّت است ممکن نیست از انسان جدا باشد. عمل مانند بخار یا دود نیست. عمل واقعیتی است که از جان آدم جدا نیست و ممکن نیست عمل را بالا برند و جان آدم و آن حقیقتی که منشأ این عمل است در زمین باشد. اگر عمل بالا میرود عامل هم بالا میرود، انسان آسمانی و فرشته میشود. وصف انسان، سماوی میشود.
این معنای عقلی را امیرالمؤمنین ـ سلام الله علیه ـ در بیان لطیفی تبیین فرمودند: «فاعل الخیر خیر منه و فاعل الشرّ شرّ منه»20 بهتر از هر عمل خیری آن انسانی است که آن عمل خیر را انجام میدهد، اگر نماز فضیلت دارد و بالا میرود، بهتر از نماز، نمازگزار است، چون این نماز اثر و فعل اوست. چگونه میشود نماز بالا برود و نمازگزار بالا نرود، چگونه میشود روزه بالا برود و روزه دار بالا نرود. هم چنین بدتر از هر عمل بد همان عامل آن عمل است، زیرا عمل بد و شرّ، اثر آن شخص است، چگونه میشود اثر از مؤثر قویتر باشد.
در بُعد فضیلت اگر اعمال خیر بالا میرود آن روح انسان که عامل این اعمال خیر است آن هم یقینا بالا میرود.
فرمودند: اگر میخواهید بالا بیایید راهش این است. به ما گفتهاند بالا بیایید.
انبیا به امتهایشان میفرمایند: بالا بیایید. رسول خدا ـ علیه آلاف التّحیة والسلام ـ به امت اسلامی میفرماید: «تَعالَوْا اَتْل ما حرّم رَبّکُم عَلَیْکُم».21
وقتی قرآن کریم سخن از نماز به میان میآورد، میفرماید نماز بخوانید تا یاد مرا زنده کنید: «أَقِمِ الصَّلوة لِذِکرِی»22 اگر من در یاد شما به وسیله نماز ظهور کنم، و اگر یاد خدا به وسیله نماز ظهور کرد آن قلب مطمئن است.
و از طرفی یاد خدا دلها را مطمئن میکند: «اَلا بِذِکْرِ اللّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوب».23 پس دل انسان نمازگزار مطمئن است، چیزی او را نمیهراساند، هرگز از غیر خدا نمیترسد، هیچ دشمنی چه از درون و چه از بیرون نمیتواند او را بهراساند، زیرا اهل نماز اهل یاد حق هستند و یاد حق عامل طمأنینه است. اگر کسی مطمئن شد دیگر هراسناک نیست، از هیچ عاملی نمیترسد.
نمازگزاران
در سوره معارج درباره اسرار نماز میفرماید: طبع انسان در برابر شداید جزع میکند، و اگر خیری به او رسید سعی میکند انحصار طلب باشد و به دیگران ندهد. این طبع انسان است و نه فطرت انسان. فطرت انسان بر توحید است.
طبیعت انسان بر رجس و رجز و آلودگی است. آن چه را فطرت است انبیا احیا میکنند. آن چه طبیعت است آلودگی است: «اِنَّ الإنسانَ خُلِقَ هَلُوعَا، إذا مَسَّهُ الشَّرُّ جَزُوعا، وَ إِذا مَسَّهُ الْخَیْر مَنوعا، اِلاّ الْمُصَلّینَ».24 اگر رنج و شری به او برسد جزع و بیتابی میکند، صبر را از دست میدهد؛ و اگر خیری به او برسد سعی میکند که به دیگران نرساند و منّاع خیر باشد. اما نمازگزاران طبیعت را کوبیدند و فطرت را احیا کردند. خاصیت نماز احیای فطرت است. نمازگزار کسی است که سرکشی طبیعت را رام کند، نمازگزار در شداید جزع نمیکند، و اگر خیری به او رسید منع نمیکند و به دیگران میرساند. نمازگزار را در این سوره معرفی کرد، و در حقیقت اسرار نماز را بیان کرد و خاصیّت نماز را تشریح فرمود.
مصلّین کیاناند: «اَلَّذینَ هُمْ عَلی صَلَوتِهِم دائِمُون».25 آنان همواره نمازشان را میخوانند و هرگز نماز را ترک نمیکنند و به برکت نماز این چنین خواهند بود.
«وَالَّذینَ فی أَمْوالِهِم حَقٌّ مَعلومٌ، لِلسّائل وَالَْمحرومِ».26 نمازگزار کسی است که همه آن چه در اختیار اوست به خود اختصاص نمیدهد. سخن از مال حلال است نه مال حرام؛ اگر کسی از مال حرام بخشش کرد که طَرفی نمیبندد؛ آن کس که از راه حلال به دست آورد مالک مال میشود، فرمود: نمازگزار کسی است که مال او حساب شده است، دیگران در مال او سهمی دارند. دیگران دو قسماند: عدهای سائلاند که روی سؤال دارند؛ و عدهای روی سؤال هم ندارند، یا دسترسی ندارند. نمازگزار کسی است که اموال او مورد تعلق حق دیگران قرار میگیرد.
«وَالَّذینَ یُصدِّقُونَ بِیَوْم الدّینِ».27 نمازگزاران کسانی هستند که به قیامت باور دارند؛ چون یاد معاد است که انسان را طاهر میکند، و همه مشکلات بر اثر فراموشی قیامت است. وقتی قرآن علت تبهکاری تبهکاران را میشمارد، میفرماید: «لَهُمْ عَذابٌ شَدیدٌ بِما نَسُوا یَوْم الْحِسابِ».28 چون روز حساب را فراموش کردند تن به گناه دادند. نمازگزار قیامت را فراموش نمیکند، آن را باور دارد.
«وَالَّذینَ هُمْ مِنْ عَذابِ رَبِّهم مُشْفِقُونَ».29 اینها از عذاب خدای سبحان هراسناکاند. نماز آن است که انسان را از قیامت هراسناک کند. نماز آن است که انسان را به یاد معاد متذکّر کند.
«اِنَّ عَذابَ رَبِّهم غَیْر مَأْمُونٍ».30 چه کسی در امان است که گرفتار عذاب خدا نشود، مگر انسان برگه ایمنی دریافت کرده است.
آن گاه قرآن در تتمه بیان خواص نماز میفرماید: «وَالَّذینَ هُمْ لأَماناتِهِمْ وَ عَهدِهِمْ راعُون».31 آنان که امانتهای خود را، چه مالی و چه غیر مالی، رعایت میکنند و تعهداتی را که دارند، چه بین خود و خدا و چه بین خود و دیگران، عمل میکنند. خدا آن قدر به ما نزدیک است که به ما میفرماید با من عهد ببندید، مرا طرف معامله خود قرار بدهید. برخی از بزرگان رسالههایی نوشتهاند به نام «رساله عهد». یکی از اینها نوشته ابنسیناست که تعهدات خود را در آن رساله بیان میکند. اینان عهد میکنند که زبان جز به ذکر حق باز نکنند، در مجالس گناه شرکت نکنند، در محافلی که سودی ندارد حضور پیدا نکنند و... در این عهدنامهها مواد عهدی بین خود و خدای را توضیح میدهند. مؤمن با خدای
خود عهدی دارد و خدا آن قدر نزدیک است که مؤمن میتواند با او عهد ببندد.
«وَالَّذینَ هُمْ بِشهاداتِهِمْ قائِمُونَ».32 کسانی که در شهادتهای خود ایستادگی میکنند، اگر به وحدانیت حق شهادت میدهند، میایستند، اگر به رسالت حق شهادت میدهند میایستند، اگر در دیگر مسائل حقوقی به حق شهادت میدهند ایستادگی میکنند. اهل ایستادگیاند، اهل قیاماند.
«وَالَّذینَ هُمْ عَلی صَلاتِهِمْ یُحافِظُونَ».33 مصلّین کسانی هستند که مواظب نماز خویشتناند، همه اوقات نماز را حفظ میکنند.
«أُولئکَ فی جَنّاتٍ مُکْرِمُونَ».34 اینان در بهشت از کرامت الهی برخوردارند.
«کرامت» یک تعبیر لطیف عربی است که ظاهرا معادلی در فارسی ندارد. در فارسی کلمهای نیست که بتواند ترجمه «کرامت» باشد. بزرگداشت و تکریم و مانند اینها غیر از مسأله «کرامت» است. کرامت آن بزرگواری و بزرگمنشی است که انسان کریم برخوردار است. خداوند کرامت را صفت فرشتگان میداند. وقتی ملائکه را معرّفی میکند میگوید: ملائکه کریم، مکرّم و بزرگوارند. سائلی از عبدالله بن جعفر در مسافرتی ناشناس چیزی خواست، او پول سنگین و فراوانی به سائل داد، گفتند ای عبدالله بن جعفر، تو در این منطقه ناشناسی و این سائل هم به کمتر از این مقدار قناعت میکرد، چرا چنین پول سنگینی به وی دادی. فرمود: اگر مردم این منطقه مرا نمیشناسند، من خود را میشناسم؛ و اگر او به کمتر از این قناعت میکرد، طبع بلند من قناعت نمیکرد، من راضی نمیشدم که داشته باشم و مال کم بدهم. این روح، روح کرامت است.35
خدا وقتی فرشتهها را میستاید، میفرماید: فرشتهها مکرّماند: «بَلْ عِباد مُکْرمُونَ».36 و میگوید: نمازگزاران مکرماند، اینها در بهشت تکریم میشوند، تنها سخن از خوردن و نوشیدن و پوشیدن حریر و استبرق نیست، سخن از کرامت است. وقتی نمازگزاران را میستاید، میگوید نمازگزاران در بهشت مکرّماند. لذایذ حسّی درجات نازله بهشت است. ولی لذّت با فرشته بودن کرامت است. نمازگزار در دنیا با فرشتههاست. در آخرت هم چون فرشتهها مکرّم است.
از امام پنجم ـ سلام الله علیه ـ رسیده است: «للمصلّی ثلاث خصالٍ: اذا هو قام فی صلوته حفّت به الملائکة من قدمیه إلی اعنان السّماءِ و یتناتر البرّ علیه من أعنان السّماء إلی مفرق رأسه و ملک موکّل به ینادی لو یعلم المصلّی من یناجی ما انفتل».37
نمازگزار سه خصلت دارد:
خصلت اول: وقتی نمازگزار به نماز ایستاد فرشتگان از آن جا تا دورنمای آسمان او را در بر میگیرند و او در میان صفوف فرشتگان میباشد. این چه نمازی است که همه فرشتگان مأمور حفظ انساناند؟ از چه چیز؟ از وسوسهها، تا شیطان و وهم از هیچ راهی حواس نمازگزار را به خود متوجه نکنند، چون شیطان در کمین است.
یک وقت میگوییم فلان نماز صحیح
است، همان نمازی که وقتی تمام شد صورتش سیاه است و به نمازگزار میگوید: تو مرا ضایع کردی خدا تو را ضایع کند. و یک وقت هم صورتش سفید است و روشن و میگوید: تو مرا حفظ کردی خدا تو را حفظ کند. اگر نمازگزار به حضور خدای سبحان برای نماز ایستاد همه اطراف او را فرشتگان فرا میگیرند که مبادا شیطان گزندی به او برساند، چون شیطان در کمین نماز، و روزه است، و نشانی او کمین کارهای خیر است، در کنار کار خیر مینشیند و وسوسه میکند. خودش گفت: «لأَقْعُدَنَّ لَهُمْ صِراطَکَ الْمُسْتَقیمَ».38 من در کمین راه راست مینشینم، کمین میگیرم و نمیگذارم اینها بگذرند. هر جا که مرکز فساد و گناه است در تیول شیطان است. شیطان در نماز وسوسه میکند، یک وقت انسان متوجه میشود که نمازش تمام شده است و میگوید السلام علیکم و رحمة الله و برکاته.
یکی از عرفای بزرگ سخنی دارد که در کتاب اسرارالصلوة امام خمینی هم آمده است. آن عارف بزرگوار اسلامی میگوید: کسی که در نماز حواسش پیش غیر خدا و پیش زندگی است او چگونه به خود اجازه میدهد که در پایان نماز بگوید السلام علیکم و رحمة الله، من شرمندهام. سرّش آن است که نمازگزار با خدا مشغول مناجات است: المصلّی یناجی ربّه. پس با مردم نیست ، در جمع دیگران نیست، وقتی نمازش تمام شد و مناجاتش با خدای سبحان به پایان رسید، از حضور خدا برمیگردد و در بین مردم قرار میگیرد، و چون اولین بار است که وارد جمع دیگران میشود، میگوید السلام علیکم. افرادی که در مجمع و مجلسی در کنار یکدیگر
نشستهاند هیچ کدام به یکدیگر سلام نمیکنند، زیرا در حضور یکدیگرند؛ کسی که در آن جمع نیست و از جای دیگر وارد میشود سلام میکند. سلام آخر نماز نه دعاست و نه ذکر است بلکه تحیّت است. لذا اگر کسی در وسط نماز عمدا بگوید السلام علیکم نمازش باطل است؛ و اگر اشتباها گفت، دو سجده سهو دارد. سلام آخر نماز کلام آدمی است که به عنوان تحیّت و درود است؛ چون نمازگزار با خدایش مناجات میکند و در بین مردم نیست، وقتی که نمازش تمام شد و از مناجات خدا برگشت و زمینی شد و به جمع مردم پیوست به مردم سلام میکند. لذا گفتند در نماز جماعت هنگام گفتن «السلام علیکم» امام به کدام قسمت نگاه کند و مأمومین به کدام قسمت نگاه کنند. آن بزرگ عارف میگوید: من در تعجّبم کسی که حواسش پیش زندگی است، او اصلاً با خدا مناجات نکرده و از مردم جدا نشده است، چگونه به خود اجازه میدهد که بگوید السلام علیکم.
امیرالمؤمنین ـ سلام الله علیه ـ فرمود: «سَلونی قَبل أن تفقدونی فإنّی بطرق السّماء أعلم منّی بطرق الأرض».39 هرچه میخواهید از من بپرسید، من راههای آسمان را بهتر از راههای زمین میدانم، اسرار غیبی را بهتر از احکام عالم شهادت میدانم. کسی برخاست و عرض کرد: یا علی، از آن جا که شما ایستادهاید تا عرش خداوند چقدر راه است. حضرت فرمودند: سؤالت چنان باشد که مطلبی یاد بگیری، غرضت تعنّت نباشد؛ و امّا این که سؤال کردی از این جا که من ایستادهام تا عرش خدا چقدر فاصله است: «مِن موضع قدمی إلی العرش ان یقول قائل مخلصا لاإله الاّ الله». اگر گویندهای با اخلاص این کلمه طیّبه را بگوید تا به عرش خدا راه دارد. ضمیر طاهر مؤمنْ عرش و فرش را طیّ میکند چون: قلب المؤمن عرش الرّحمن است.40
از امام صادق ـ علیه السلام ـ نقل شده است که: «من قال لا إله الاّ الله مخلصا دخل الجنّة و إخلاصه أن تحجّزه لا إله الاّ الله عما حرّم اللّه عزّوجلّ».41 اخلاص این کلمه آن است که این کلمه انسان را حاجز و حایل باشد و نگذارد انسان گناه کند، این کلمه بین انسان و گناه دیوار محکم باشد. معنای اخلاص این است. بنابراین همه فرشتگان با نمازگزاران هستند تا نمازگزار نمازش را به پایان برساند.
خصلت دوّم: خیرات از چهرههای آسمان مرتب بر سر نمازگزار فرود میآید تا نمازش را به پایان برساند.
خیر چیست، و ما چه چیزی را خیر میدانیم؟ بعضی از عمرها بابرکت است: داشتن رفیق خوب، استاد خوب، شاگرد خوب، فرزند صالح، اخلاص، جزء خیراتی است که وسیله است تا انسان را به آن خیر نهایی برساند.
خصلت سوم: خدای سبحان فرشتهای را وکیل کرد که به نمازگزار بگوید: تو اگر بدانی با چه کسی مناجات میکنی هرگز دست از نماز برنمیداری. لذا از معصوم ـ علیه السلام ـ در مناجات آمده است: «وأذقنی حلاوة ذکرک؛ شیرینی یادت را به من بچشان.» ما چون نچشیدیم نماز برای ما یک عادت است.
پس اگر خداوند در قرآن ملائکه را مکرّم میداند و میفرماید «بل عبادٌ مکرمون»،42 و در روایات فرمود نمازگزاران در بهشت مکرّماند، برای آن است که نمازگزار خوی فرشتگی پیدا کرده است، هرچه فرشتگان دارند او دارد. خدا فرشته را به اوصافی معرّفی میکند، سپس به ما میفرماید آن اوصاف را شما هم تحصیل کنید. در سوره انبیاء فرمود: فرشتگان کسانیاند که: «لایَسبقونَه بِالقول و هُم بأمره یَعملون».43 فرشتگان هرگز جلو نمیافتند و تابع امر خدا هستند، سعی میکنند برابر دستور خدا کار انجام دهند. آن گاه در سوره حجرات به مؤمنین میفرماید: «یا أیُّها الّذین آمنوا لاتُقَدِّموا بَین یَدَیِ الله و رسُولِه».44 مؤمنین! شما جلو نیفتید، تابع دستور حق باشید، یعنی همانند فرشته باشید، فرشتگان تابعاند، شما هم تابع باشید تا خوی فرشتگی در شما ایجاد شود، خود فرشته بشوید.
در ذیل آیه کریمه: «الحمد للّه فاطِر السّمواتِ والأرضِ جاعِل المَلائکةِ رُسُلاً أُولی أَجنحةٍ مثنّی و ثُلاث یزیدُ فِی الخَلقِ ما یَشاءُ انَّ اللهَ عَلی کُلّ شیءٍ قدیرٌ».45 آمده است که جعفر طیّار ـ سلام الله علیه ـ وقتی دو دستش را در راه خدا داد، خدای سبحان به او دو بال مرحمت کرد که یطیر بهما مع الملائکة فی الجنّة.46 جعفرطیّار با فرشتگان در بهشت است. این محشور شدن با ملائکه است. هیچ لذّتی بالاتر از این نیست. این گونه پاداشهای غیبی به عنوان ظهور راز عبادت و اطاعت، به عنوان بروز روح عبادتاند که انسان با فرشتگان محشور باشد.47
1 ) اربعین، شیخ بهایی.
2 ) من لایحضره الفقیه، ج1، باب12، حدیث2.
3 ) واقعه(56) آیه 79.
4 ) من لایحضره الفقیه، ج1، باب فضل الصلوة، حدیث3.
5 ) جن (72) آیه15.
6 ) من لایحضره الفقیه، ج1، باب فضل الصلوة، حدیث2.
8 ) من لایحضره الفقیه، ج1، باب30، حدیث5.
9 ) معارج (70) آیه19 ـ 22.
کردهاند ر.ک: من لایحضره الفقیه، ج1، باب 29، حدیث1؛ تهذیب الاحکام، ج1، ص204؛ کافی، ج1، ص75.
10 ) من لایحضره الفقیه، ج1، باب30، حدیث6.
11 ) همان، ج1، باب30، حدیث7؛ کما قال الله تعالی: واسجد واقترب.
12 ) قال رسول الله ـ صلی الله علیه و آله و سله ـ : انّما مثل الصلوة فیکم کمثل السّری (و هو النهر) علی باب احدکم یخرج الیه فی الیوم واللیل یغتسل منه خمس مرّات فلمیبق الدرن مع الغسل خمس مرّات و لمتبق الذنوب مع الصلوة خمس مرّات. (همان، ج1، باب30، حدیث19).
13 ) همان، ج1، باب 30، حدیث11.
14 ) بحارالانوار، ج92، ص213؛ کنزالعمال، ج2، ص2751.
15 ) بقره(2) آیه238.
16 ) در مورد این که صلوة وسطی را روایات به نماز ظهر تفسیر
17 ) بحارالانوار، ج12، ص23.
18 ) وسائل الشیعة، ج11، ص46، باب18؛ بحارالانوار، ج45، ص21؛ سنن بیهقی، ج9، ص79 ـ 80؛ جواهر الکلام، ج21، ص81.
19 ) من لایحضره الفقیه، ج1، باب30، حدیث12.
20 ) نهج البلاغه، حکمت32.
21 ) تفسیر بیضاوی، سوره انعام، آیه151.
22 ) طه (20) آیه14.
23 ) رعد (13) آیه28.
24 ) معارج (70) آیه 19 ـ 22.
25 ) همان، آیه23.
26 ) همان.
27 ) همان، آیه26.
28 ) ص (38) آیه26.
29 ) معارج (70) آیه 27.
30 ) همان، آیه28.
31 ) همان، آیه32 ـ 35.
32 ) همان، آیه33.
33 ) همان، آیه34.
34 ) همان، آیه35.
35 ) اسدالغابه فی معرفة الصحابة؛ سفینة البحار، ماده عبد.
36 ) انبیاء (21) آیه26.
37 ) من لایحضره الفقیه، ج1، باب30، حدیث15.
38 ) اعراف (7) آیه16.
39 ) نهج البلاغه، خطبه 189؛ احتجاج، طبرسی؛ بحارالانوار، ج10، ص128.
40 ) این مضمون از حدیث حارثة بن مالک در اصول کافی، ج1، باب حقیقة الایمان والیقین، استفاده میشود.
41 ) توحید، صدوق، حدیث26.
42 ) انبیاء (21) آیه27.
43 ) همان، آیه27.
44 ) حجرات (49) آیه1.
45 ) فاطر (35) آیه1.
46 ) سفینة البحار، محدّث قمی، مادّه جعفر.
47 ) این مقاله، ویراسته و تلخیص شده سه گفتار از حضرت آیةالله استاد جوادی آملی است که با عنوان «اسرار عبادت» القا شده است.