به بهانه اربعین
اربعین تنها و تنها برای حسین علیه السلام است.
و در میان مسافران اربعین زینب سلام الله علیها حال و هوای دیگری دارد.
چهل روز درد و رنج و صبوری و بردباری
لیکن اینک بیش از همیشه دردی جانکاه روح و جان بانو را می آزارد.
در دیدار تازه اش با حسین علیه السلام چگونه بگوید "شیرین ناز" ت را در شام گذاشتم و خود اینک نزد تواَم!
...................
زینب خواهرم آمدی ! خوش آمدی
زینب مهربانم ،رسول مهر و قهر عاشورا
وی رها از خود چو مادر محو یار
سرو قد قامت به هنگام نماز
آه! زینب
ای ستیغ صبر بر کوه خرد
بازگو تو خود حدیث هجر و درد
بازگو از شوکران درمحفل نا مردمی
بازگو از خنده مستانه جهل و ستم
در میان کوچه های شهر درد و غم
زینبم!
کاروان سالار صبر و استواری بازگو
بازگو ای ناخدای صبر و حلم
بازگو خواهر تو ای اوج شکیب
کو سه ساله نازنین من بگو
راستی باز گو از شهر ستم
از خرابه
بازگو با من چه شد دردانه ام
آن شبیه مادرم، شمع شب کاشانه ام
آه زینب!
قصه سیلی زدن بر یاس چیست!
زینبم!
روی ماه گل چرا نیلی شده
قصه پرواز چیست
قصه معراج "شیرین ناز"چیست
جان خواهر!
ای دیده و دل ، تمام هستی ام
آن نگاهت تیغ حلمم را ربود
قصه پرواز
قصه معراج، شرح عشق توست
یاس هم در آرزوی وصل توست
نکته گویم،یک اشاره
ریشه صبر و شکیبم سوخت سوخت
شرح عشق یاس دهانم را به دوخت
حسینم!
بود او ققنوس خوش آواز عشق
او به شوق وصل تو پرواز کرد
زد پر و بالی برایت ناز کرد
آشیانش بود آن آغوش مهر
با تو بودن به ز افلاک سپهر
**********
دلنوشته ای از سید در ده سال پیش فروردین 84