پاداش روزه
در بعضى از روایات آمده است که روزه بگیرید براى آنکه طراوت و خرمى و شادابى غیر ماه مبارک را از دست بدهید؛ زیرا آنها نشاط کاذب و زودگذر است. وقتى انسان روزه گرفت و به آن دل بست، کم کم به باطن روزه پى مىبرد. باطن روزه انسان را به لقاى حق مىکشاند که خداى سبحان فرمود: «الصّوم لى وأنا أجزى به»(1) روزه مال من است و من شخصاً به آن جزا مىدهم. این تعبیر فقط درباره روزه وارد شده است.
همه اشیا و موجودات جهانِ امکان از آنِ خداست. چیزى در جهان خلقت نیست که مال خدا نباشد؛ چون مخلوق و مملوک اوست. چشم و گوش ما هم از آنِ خداست: «أم مَن یَملک السّمع والأبصار»(2).
امیرالمؤمنین (سلاماللهعلیه) فرمود: «… أعْضاؤکم شهوده وجوارحکم جُنوده وضمائرکم عُیونه وخَلَواتکم عِیانه»(3) مواظب باشید، بدانید در خلوت و جلوت، نهان و آشکار، در محضر خداى سبحان هستید. خلوات شما جلوات عیون و مَشهد و مرآى اوست.
چیزى در جهان نیست که به یاد حق و خداى سبحان نباشد. این انسان است که گاهى غافل است و گاهى غیر غافل. فرشتهها نَفَسها را مىشمارند که براى چه انسان نفس مىکشد. وقتى به فرموده قرآن سرتاسر جهان، مِلک و مُلک خداست(4)، همه اعضا و جوارح ما سپاه حق است: «ولله جنود السموات والأرض»(5).
این که فرمود: روزه مال من است، خصوصیتى را مىرساند که قابل ملاحظه و دقت است.
گاهى انسان از سحر تا افطار امساک مىکند؛ این یک درجه روزهدارى است؛ تلاشى است که حداکثر در قیامت نسوزد یا وارد بهشت بشود؛ بهشتى که «جنّاتٌ تجرى منْ تحتها الأنهار»(6)؛ اما به آن بهشت که «فادْخلى فى عبادى * وادْخلى جنّتى»(7) راهش نمىدهند. یعنى روزه، ضمن اینکه حکم و ادبى خاص دارد، حکمتى هم دارد که آن لقا و محبت خداست.
این حدیث در انسان شوق ایجاد مىکند تا عاشق شود. انسان تا مشتاق نباشد، تلاش نمىکند و تا تلاش نکند، نمىرسد. وقتى روزه مال خدا بود، خدا هم شخصاً جزاى روزهدار را بر عهده گرفته است.
تا چه اندازه ما به باطن روزه مىپردازیم که نه تنها ظاهرمان روزه بگیرد و چیزى نخوریم و نیاشامیم؛ بلکه سرّ و درون ما هم روزه بگیرد؟ نگذاریم خاطرهاى در دل خطور کند که خدا نمىپسندد. مبادا در دلْ بد کسى را بخواهیم. چنین نیست که اگر خاطرات در دل عبور کرد، خداى سبحان نداند یا دل انسان تیره نشود.
روزه عوام، خواص و اخص با هم متفاوت است. اگر ما روزه گرفتیم و به این فکر بودیم که، خداى ناکرده، کسى را برنجانیم یا به مقام و جاهى برسیم یا نتوانستیم خود را آماده کنیم که اگر به جاه رسیدیم، تفاوتى براى ما نداشته باشد، باطن ما روزه نگرفته است و چون باطن روزه نگرفته به باطن روزه نرسیدهایم.
پی نوشت:
1. روضة المتقین، ج 3، ص 225. بعضى کلمه «أجزى» در این روایت را به صیغه مجهول خواندهاند: «الصوم لى و أنا اُجزى? به» یعنى روزه براى من است و من پاداش آن هستم! (ر ک: نهایه ابن اثیر، ج 1، ص 270، «جزا»).
2. سوره یونس، آیه 31.
3. نهج البلاغه، خطبه 199.
4. سوره آل عمران، آیه 189
5. سوره فتح، آیه 4.
6. سوره آل عمران، آیه 15.
7. سوره فجر، آیه 29 ـ 30.
مأخذ: (حضرت آیت الله جوادی آملی حفظه الله: کتاب حکمت عبادات، صفحات 131 ـ 132)