بعضی از نمازخوان ها رفتارهای نادرست و ریاکارانه ای دارند. به ظاهر دم از دین می زنند، اما رفتارهای آن ها بر خلاف ادعایی است که دارند. اخلاق و رفتارشان که واقعاً غیر قابل تحمل است. به همین دلیل از هر چه نماز و نمازخوان است، متنفرم و دوست ندارم مانند آنها نماز بخوانم!
این مطلب، اشکالی است که در ذهن برخی از افراد جا گرفته و به خاطر آن، خود را از نعمت نماز و بندگی خداوند محروم کردهاند. برای پاسخ گویی به این مطلب، ابتدا مثال هایی ذکر می کنم:
«صداقت»، به خودی خود، خوب است و هر عاقلی آن را رفتاری شایست? تحسین می داند. حالا اگر انسان از خدا بی خبری، سعی کرد در برخی از رفتارهای خود «صداقت» داشته باشد، آیا می توان به دلیل آیین ناصحیحش، و به دلیل اینکه در برخی از رفتارهای وی «صداقت» می بینیم، از «صداقت» متنفر شویم؟!
«بدحجابی»، رفتار ناپسندی است. اگر خانم بدحجابی، لطف و محبتی در حق رفیق خود داشت، آیا رفیقش می تواند به خاطر محبت های خانم بدحجاب، و محبتی که به وی دارد، بدحجابی او را هم کاری پسندیده بداند؟!
نماز، عبادت و بندگی خداوند است. حال اگر یک نمازخوان، رفتار ناشایستی داشت، آیا می توان به خاطر رفتار ناپسندش، به یکباره از نماز و بندگی خداوند روی گردان شد؟!
یقیناً اینگونه نیست.
اسلام به ذات خــــود ندارد عیبــــــــی
هر عیب که هست از مسلمانی ماست
مقصودم از ذکر چنین مثال هایی این است که ما باید از هنر جداسازی میان کارهای خوب و بد برخوردار باشیم، و باید بتوانیم حساب آن ها را از یکدیگر جدا کنیم. ما باید قبل از هر چیز، معیار صحیحی برای تشخیص رفتارهای خوب و بد داشته باشیم و تنها معیار، برای شناخت کارهای خود و بد، خود آن کار است، نه کسی که آن کار را انجام میدهد!
اگر خانمی، شخص محجبه ای را دید که از هنر تعامل صحیح با دیگران بی بهره است، به جای این که از حجابش ـ که رفتاری پسندیده است ـ منزجر شود، از رفتار ناصحیحش عبرت بگیرد و سعی کند خودش بانویی محجبه، و در عین حال خوش اخلاق و مردم دار باشد.
اگر کسی شخص بانمازی را دید که مبتلا به رذایل اخلاقی است، به جای این که از نماز ـ که عبادت خدا است ـ منزجر شود، باید سعی کند خودش نمازخوان متدینی باشد.
اگر یک نمازخوان، اخلاق تندی دارد، خلق و خوی او چه ربطی به نمازش دارد؟! چرا برای دیدن واقعیت نماز و تأثیر آن بر شخصیت انسان، به اولیای الهی و بندگان پاک او که نماز را با خضوع و خشوع به جا میآورند، نگاه نمی کنیم؟!
طبیعی است که در چنین مواقعی شیطان به جای آن که شخص را به عبرت گرفتن از این امور و اصلاح خود گرایش دهد، او را وسوسه کند، تا از کار خوبش دست بردارد.
بنابراین، سعی کنید در نبرد با شیطان، مغلوب نشوید، و از این جنگ روانی، پیروزمندانه بیرون آیید.
اگر با چنین عینک نادرستی به مردم و رفتارهای آنان بنگریم، باید از تمام رفتارهای خوب و پسندیده متنفر شویم و آنها را کنار بگذاریم.
میگویید علت این حرف چیست؟!
خیلی واضح است. در تعاملی که با مردم داریم، بالأخره انسان هایی را می بینیم که هم رفتارهای شایسته و صحیح دارند و هم رفتارهای ناصحیح و ناشایست. انسان هایی را می بینیم که ادعای آن ها بر خلاف رفتارشان می باشد، و دچار دوگانگی رفتاری هستند. با چنین نگرشی، به محض دیدن رفتار ناپسند آن ها، باید از تمام رفتارهای خوبی که در آن ها سراغ داریم روی گردان شویم، و به همین بهانه، یک یک کارهای خوب را کنار بگذاریم. این در حالی است که هیچ عاقلی چنین نگرشی ندارد، و با چنین عینکی به دنیای پیرامون خود نگاه نمی کند.
پس پسندیده است که هنر تفکیک بین کار خوب از کار بد را در خود تقویت نماییم. کارهای خوب را خوب بدانیم و آنها را سیر? رفتاری خود کنیم، و کارهای بد را بد بدانیم و از آن ها دوری کنیم.
خوب است از این فرصت استفاده کنم و نکت? اخلاقی مهمی را بیان کنم:
بیاییم به جای تمرکز در عیوب دیگران ـ که موجب فراموشی عیوب خود است ـ مشغول خود و کاستی های خویشتن شویم.
امام سجاد (علیه السلام) می فرماید: «همین اندازه عیب برای انسان کافی است که نگاه به عیوب دیگران کند، و از دیدن عیوب خود نابینا باشد».[1]
توجه افراطی به عیوب دیگران موجب میشود تا به تدریج خود را عاری از هر عیبی ببینیم و مبتلا به غرور و خودشیفتگی شویم. سعی کنیم به جای تمرکز در عیوب دیگران، در خود و عیوب خود متمرکز شویم، و تمام تلاش و همت خود را برای کشف و اصلاح اشکالات رفتاری خود بگذاریم. مطمئن باشیم آنقدر اشکال و ایراد در رفتارهای ما وجود دارد، که توجه به آن ها و تلاشی که برای رفع اشکالات خود میکنیم، ما را از توجه به عیوب دیگران، و هدر دادن انرژی خود باز می دارد.
[1] . عن السجاد (علیه السلام):
«کَفى بِالمَرءِ عیباً أن یَنظُرَ فِی عُیُوبِ غَیرِهِ وَ یُعمى عَن عُیُوبِ نَفسِهِ». (دیلمی، ارشادالقلوب، ج1، ص183)
برگرفته از کتاب پیوند جوان با نماز نوشته حجت الاسلام احمد نباتی