علامه جعفری، رحمة الله علیه:
آیات قرآنی را پیرامون هدفداری حیات به ده گروه میتوان تقسیم کرد :
1- آیاتی که میگوید دستگاه خلقت بیهوده نیست، از جمله (آل عمران - 191)
2- آیاتی که حق بودن جهان هستی را مطرح کرده است، مانند (انعام - 73)
3- آیاتی که میگوید خلقت جهان هستی برای بازی وسرگرمی آفریده نشده است. (انبیاء-16)
4- آیاتی که هدفدار بودن زندگی انسان را گوشزد میکند. (مومنون - 115)
5- آیاتی که مقصد نهایی همه حرکتها را به سوی خدا میداند. (شوری - 53)
6- آیاتی که از رجوع انسانها به سوی خدا سخن میگوید. (آل عمران - 109)
7- آیاتی که بهشت را از آن نیکوکاران و جهنم را از آن بدکاران میداند. (شوری - 22)
(نساء - 140)
8- آیاتی که پایان حیات را لقاء الله (دیدار خداوندی) معرفی میکند. (کهف - 110)
9- آیاتی که غوطهور شدن در پدیدههای طبیعی محض را به عنوان حیات دنیا معرفی میکند و آن را تقبیح مینماید. (محمد - 36)
10- آیاتی که هدف حیات را عبادت تلقی میکند و انسانها را به اخلاص فرا میخواند. (ذاریات – 56)
با ملاحظه این آیات ده گانه، میتوان اصول زیر را استنباط کرد:
الف- دستگاه خلقت عبث و بیهوده نیست. این اصل را میتوان از بررسی جهان خارج که بر آن نظم حاکم است و هم چنین از ملاحظه جهان درونی به دست آورد.
از آغاز رشد فکری، نوعی دریافت اصیل در درون ما به وجود میآید که با تخیل و پندارهای که جهان هستی را بازی تلقی میکند، به مبارزه برمیخیزد. این مبارزه مانند مبارزه وجدان با پلیدیها ادامه پیدا میکند تا آن گاه که یا پیروز میشود و هدف اعلای جهان را به انسان نشان بدهد و یا شکست بخورد و انسان را روانه قهوه خانه نماید.
ب- جهان هستی که قانونمند است، براساس حق آفریده شده است. یعنی برمبنای شایستگیها به وجود آمده و هیچ واقعیتی در جهان بی ارزش نیست.
ج- جهان آفرینش بازیچه نیست، بلکه امری جدی است. درک چهره ریاضی جهان، جدی بودن آن را بیان میکند.
د- حرکت و گردیدنهای جهان به سوی مقصد نهایی آن است. این مقصد نمیتواند پایینتر و پست تر از نقاطی باشد که حرکت و گردیدن از آنها عبور میکند و هم چنین نمیتواند مساوی همان نقاطی باشد که از آنها عبور کرده است. پایان همه حرکتها و گردیدنها پیشگاه خداوندی است.
ھ - اصل عمل و عکس العمل بر عالم حاکم است. همه حرکتها، تحولات، گفتارها، اندیشهها و کردارهای انسان، عکس العملی را در این عالم و عالم دیگر در پی خواهد داشت.
و - هدف حیات، از حیات طبیعی محض برتر است. هدف نهایی زندگی نمیتواند از سنخ امتیازهای زندگی طبیعی باشد، زیرا امتیازات و خواستههای زندگی طبیعی از مقتضیات ذاتی زندگی طبیعی هستند و مقتضای ذاتی زندگی را نمیتوان هدف آن تلقی کرد. بنابر این، مقصد نهایی زندگی باید مافوق مقتضیات حیات طبیعی محض باشد.
ز- اصل کیفر و پاداش نشانگر آن است که هر فردی با هدف گیریهایی که در این عالم دارد، از کیفر و پاداش متناسب با آن برخوردار خواهد شد.
ح - هدف نهایی حیات انسان، به ثمر رسیدن جوهر اعلای حیات انسانی است که از خدا شروع میشود و با عبادت به سوی خدا باز میگردد. معنای عبادت نیز در واقع، به ثمر رسانیدن جوهر حیات در ابعاد گوناگون آن است.
هنگامی که انسان از حیات طبیعی محض رها شود، عبادت شروع میشود. اگر انسان خود را به عنوان جزئی از آهنگ کلی هستی درک کند که باید با تکاپو جوهر وجودی خود را به فعلیت برساند، به عبادت مشغول خواهد بود. بدین ترتیب، همه شوون زندگی انسان میتواند عبادت تلقی شود و دنیا نیز طبق فرمایش علی (ع) مسجد انسان خواهد بود.
انسانی که در دانشگاه مشغول تعلیم یا تعلم است؛ کشاورزی که به کشت و زرع میپردازد و کارگری که در کارگاه مشغول تولید کالاست، اگر با آگاهی در مسیر خداوندی گام بگذارند، همه در حال عبادت خواهند بود. هدف نهایی زندگی از دیدگاه اسلام چنین است:
?-"آرمانهای زندگی گذران را با آب حیات اصول عقلانی - الهی رویانیدن و شخصیت از خاک برخاسته را به وسیله آگاهی از جان پاک - که متصل به آهنگ کلی هستی است - از چنگال جبر عوامل طبیعت و خودخواهی نجات دادن و شخصیت را آزادانه در جاذبه ربوبی قراردادن". این است هدف نهایی زندگی.
?- زندگی هدفدار، تکاپویی است آگاهانه و هر لحظه از سطح عینی این زندگی، مقدمهای است برلحظه تکاملی بعدی در جهان شفافی که فروغ لایزال الهی از روزنه وجدان پاک آدمی برآن میتابد و سطح عمیق آن، قطرههایی است که به اقیانوس ابدیت سرازیر میگردد و شخصیت را با امواج خود به پیشگاه دیدار الهی بالا میبرد. این است زندگی هدفدار"حیات معقول"و این است معنای:
«اِنَّ صَلوتی و نُسُکی وَ مَحیایَ و مَماتی لَلّهِ رَبّ ِالعالمینَ - "همانا نماز من، عبادت من، زندگی و مرگ من، از آن خداوند، پروردگار عالمیان است"». (انعام - 172)
ویژگیهای زندگی هدفدار
اگر انسان هدف نهایی زندگی را برخود مطرح کند و در مسیر آن حرکت کند، حیات وی از ویژگیهای زیر برخوردار خواهد شد:
1- شناخت ارزش حیات و عدم احساس خلاء در زندگی: انسانی که هدف حیات را عبودیت تلقی میکند، همه لحظات زندگی را مربوط به خدا میداند. چنین انسانی، هم ارزش حیات را درک میکند و هم در زندگی احساس خلاء و پوچی نمیکند و اگر آرزوهایش نقش بر آب شوند، زندگی برای وی بی معنا و بی مفهوم نخواهد شد.
2- تعهد برین یا شناخت موقعیت خویش در جهان هستی: در زندگی هدفدار، انسان هم موقعیت خویش را در جهان هستی درک میکند و هم خود را ملزم میداند که در مسیر تکامل گام بردارد.
3- احترام به ذات خویشتن و به ذات دیگران:
در حیات هدفدار، انسان برای ذات خود ارزش قایل است
در حیات هدفدار، انسان برای ذات خود ارزش قایل است و با پذیرش احترام برای ذات خویش، لزوم احترام به دیگر انسان ها را - به جهت وحدتی که در استعداد خدایابی و هدف نهایی زندگی و به طور کلی مبدأ و مقصد حرکت دارند - درک میکند.
4- توجه به الطاف الهی: در حیات هدفدار، انسان همه امتیازهای خود را - از علم گرفته تا قدرت - ناشی از فیض و رحمت الهی میداند.
5 - تنظیم منطقی ارتباط وسیله با هدف: در حیات هدفدار، انسان از هر وسیله ای برای نیل به هدف استفاده نمیکند، بلکه به رابطه منطقی میان وسیله و هدف توجه دارد و با ارزیابی صحیح وسایل، به انتخاب اهداف خود میپردازد.
6- عشق شدید به کار و فعالیت: از آن جایی که وصول به هدف زندگی، بدون حرکت در مسیر جاذبه الهی امکان پذیر نیست، بنابر این، کار و تلاش جدی برای انسان هدفدار، یک اصل حیاتی تلقی میشود.
دوست دارد یار این آشفتگی کوشش بیهوده به از خفتگی
اندرین ره میتراش و میخراش تا دم آخر دمی غافل مباش
7- به دست آوردن آزادی برین: در زندگی هدفدار، هوی و هوسهای آدمی کنترل شده، آزادی برین تحقق پیدا میکند.
زندگی با آزادی برین، یکی از مختصات عالی زندگی هدفدار است. بدون به دست آوردن این آزادی که عبارت است از رهایی شخصیت آدمی از عوامل رکود و محدودیت در صندوق های خودپرستی و تخیلات، حتی سایر آزادی هایی که برای جریان معمولی حیات به دست آورده شده است، مانند آزادی اجتماعی و آزادی عقیده، پاسخی منطقی برای معنای حیات نیافته ایم.
8- آزاد ساختن انسان از مطلق تراشیها: ذهن انسان همواره دچار مطلق سازی میشود و برای رهایی از آن، آدمی باید هدف اعلای زندگی را به عنوان مطلق در نظر بگیرد تا بقیه امور را به عنوان وسیلهای برای آن مطلق تلقی نماید.
اقسام شش گانه زندگی
1- زندگی ناآگاهانه و بدون استقلال شخصیت و آزادی و اختیار: در این نوع زندگی، اموری مطرح است که برای حیات طبیعی لازم است، نظیر تولید مثل و قرار گرفتن در گردباد عوامل جبری طبیعت. در این نوع زندگی، انسان نه معنا و مفهومی برای حیات خود سراغ دارد و نه به زندگی معنوی میاندیشد. افرادی که به این نوع زندگی مشغولند، از خود استقلالی ندارند و تابع بی چون و چرای عوامل زودگذر حیات طبیعی هستند.
2- زندگی دنیوی برای دنیای محض: افراد در این نوع زندگی، فقط به امور مادی توجه دارند و هدفی جز زندگی مادی برای خود در نظر نمیگیرند. این گونه افراد به برخی از قوانین جهان توجه دارند و طبیعت و شوون آن را شوخی تلقی نمیکنند. این افراد فقط به زندگی مادی خود قانع بوده و احساسات عالی را نادیده میگیرند. این قبیل افراد به موقعیت خود در جهان هستی توجه ندارند و بر این اساس به پاسخگویی به سئوالات اساسی از کجا آمدهام؟ به کجا میروم؟ برای چه آمدهام؟ نمیپردازند.
3- زندگی معنوی برای تلطیف روح یا برای آخرت محض: در این زندگی، فرد فقط به سرکوب غرایز و احساسات طبیعی خود میپردازد تا روح خود را تزکیه نماید. برخی از مرتاضان، هدف اعلای حیات را به فعلیت رسانیدن ابعاد لطیف و ظریف روح خود میدانند. این قبیل افراد برای تقویت روح خود، اعتنایی به دیگران نمیکنند و فقط در فکر نجات روح خویش میباشند.
4- زندگی دو عنصری دنیوی و اخروی که هر یک مستقلا هدف قرار میگیرند: در این نوع زندگی، افراد هم به عنصر دنیوی و مادی حیات توجه دارند و هم به حیات اخروی. این قبیل افراد، حیات دنیا و آخرت را در ارتباط با یکدیگر مطرح نمیکنند. اینان نمیدانند که حیات آدمی حقیقتی است غیر قابل تجزیه، گرچه دارای ابعاد متنوع است. این افراد از وحدت حیات دنیا و آخرت، و وحدت هدف اعلای آن دو غافلند.
5- زندگی معنوی نما برای زندگی مادی و زندگی اخروی نما برای زندگی دنیوی:
افرادی که به این نوع زندگی مشغولند، از فهم حقیقت حیات ناتوان هستند و به ریاکاری مشغولند
افرادی که به این نوع زندگی مشغولند، از فهم حقیقت حیات ناتوان هستند و به ریاکاری مشغولند. اینان توجه ندارند که ریاکاری و ظاهرسازی فقط عده کمی از ساده لوحان را، آن هم برای مدتی محدود فریب میدهد. این گونه افراد قبل از آن که دیگران را گول بزنند، خود را فریب داده اند و در واقع به یک خودکشی تدریجی روحی میپردازند. این افراد ظاهرشان جنبه معنوی دارد، ولی باطنشان شیطانی است.
6- زندگی دنیوی در مسیر حیات اخروی که حیات معقول نامیده میشود: این نوع زندگی مورد نظر پیامبران الهی بوده است. انبیاء و حکمای الهی، زندگی را حقیقتی عالی و با عظمت معرفی میکردند. آن ها دو بال "علم" و "عمل صالح" را برای تکامل انسان در نظر میگرفتند و زندگی دنیوی را در مسیر حیات اخروی به جریان میانداختند. انسان در پهنه حیات مادی با تصرف در عالم، تکامل پیدا میکند. هر چند فعالیتهای انسانی جنبه مادی دارد، ولی حقیقت و باطن آن میتواند جنبه اخروی هم داشته باشد.
در این نوع زندگی که باطنش اخروی و معنوی، ولی نمودش دنیوی و مادی است، هیچ گاه احساس پوچی و رکود در حیات به انسان دست نمیدهد و آدمی با وجود ناگواریهای بسیار، حیات را گوارا تلقی میکند.
منبع:پایگاه اطلاعرسانی استاد محمد تقی جعفری