هر چند اصل دل است و انسان باید به دل بفهمد، به دل قبول داشته باشد، به دل ایمان بیاورد و به دل دوست داشته باشد یا متنفر باشد، به دل بخواهد یا نخواهد، به دل بخواند ... و اساساً «حبّ و بغض» که همهی ایمان است، کار دل است و نه زبان، اما برخی از باورها، خواستهها و یا ارادهها باید به زبان یا عمل نیز جاری شوند.
در ارتباطات گوناگون بین خودمان نیز چنین است. به عنوان مثال: دوست داشتن کار دل است، اما پیامبر اکرم صلوات الله علیه و آله به ویژه به مردان توصیه مینمایند که دوست داشتن را همسرتان بگویید.
الف – نماز از جمله عباداتی است که اصلش به دل، فهم قلبی و عشق قلبی است و اگر کسی دلش نباشد، معلوم نیست که اجرای این ظواهر چقدر به حالش مفید باشد؟ اول به دلش نگاه میکنند، اگر نیت و فهم قلبی بود، پذیرفته میشود یا مثلاً اگر برای ریا بود، به ضررش تمام میشود، اما دلیل نمیشود که اگر نیت خالصی داشت، عمل نکند و مثلاً در دل نماز بخواند، یا در دل حمد و سوره بخواند، بلکه باید حتماً عمل کند – یعنی با زبان نیز بخواند.
اینها که دل و عمل را جدا میکنند و میگویند: «دلت پاک باشد، دیگر عمل نمیخواهد»، دروغ میگویند.
ب – دقت شود که شرط صحت با شرط قبول متفاوت است. ممکن است کسی نماز را با تمام اداب و شرایط و احکامش به جا آورد، یعنی به لحاظ «شرط صحت» نمازش درست باشد و دیگر قضایی نیز بر عهده او نباشد، اما «قبولی نماز»، شرایط دیگری دارد. لذا بسیار تأکید نمودهاند که در نماز توجه داشته باشید و یا فرمودهاند، اگر در یک نماز فقط یک سجدهات برای خدا بود، همان یک سجده بالا میرود.
پس شرایط صحت باید حتماً محقق شود، چرا که اگر محقق نشود، نماز اصلاً صحیح نیست که حالا مقبول باشد یا نباشد. و از شرایط صحت نماز، همان قرائت به زبان است.
ج – به غیر از نماز یا برخی از اذکار (مثل تلبیه در حج)، هر ذکری را میشود در دل نیز خواند. چه تلاوت قرآن کریم باشد، چه اذکار یا زیارات یا ادعیه باشد. منتهی چون بیانِ با زبان، تکمیل آن است، صواب و ثواب بیشتر در به زبان جاری کردن است.
آن چه در عقل، دل، نیت و فهم میگذرد، وقتی کامل میشود که تجلی یابد و این تجلی گاهی با زبان است و گاهی با عمل و یا هر دو.
از این رو فرق است میان اثر مفید سورهای که در دل خوانده میشود یا سورهای که با زبان نیز قرائت و تلاوت میشود و دعا یا خواستهای که در دل بیان میشود، با خواستهای که در زبان و عمل نیز جاری میشود. ولی جایز است و اشکالی ندارد. چه بسا حتی گاهی لازم است فقط در دل باشد و به زبان جاری نشود.
د – خواندن قرآن کریم و زیارات و ادعیه به زبانهای دیگر، یا لحجه بومی و محلی هیچ اشکالی ندارد، حتی همیشه توصیه کردهاند که حتماً وقتی به عربی میخوانید، ترجمهی آن را به زبان خود نیز بخوانید تا متوجه شوید که چه میگویید و به علم، معرفت و بصیرت شما نیز افزوده شود، اما خیلی فرق است بین این که انسان مثلاً ترجمه سوره حمد را بخواند، یا ضمن آگاهی از معنا و مفهوم آن، عین کلام وحی را به زبان آورد.
در دعاها نیز همینطور است. شما میتوانید ترجمه دعای کمیل را به زبان خودتان و حتی در دلتان بخوانید، خیلی هم خوب و مفید است، به ویژه وقتی در فرازهای آن تفکر و تأمل نیز بنمایید، اما عین کلام خداوند عزّوجل و عین کلام معصوم علیهالسلام، نور دیگری است.
ممکن است شما بدهکار باشید و به هر زبانی در دلتان یا با جاری کردن در زبانتان خدا را بخوانید و بگویید «خداوندا! قرض مرا ادا کن» یا مرا در ادای قرض یاری کن، یا در روزق و روزی من گشایش فرما و ... – همه اینها شنیده میشود، او سمیع تمامی بندگانش است و زبان خاصی هم ندارد، اما اگر همین دعا مثلاً به زبان و ادبیات رسول خدا صلوات الله علیه و آله گفته شود: «اللهمّ اَقضِ دَین کلّ مَدین» یا به زبان معصوم (ع) گفته شود: « اقْضِ عَنَّا الدَّیْنَ وَأَغْنِنَا مِنَ الفَقْرِ »، مفاهیم عمیقتر، نور و برکت دیگری دارد. تأسی به اسوهی حسنه، خودش برکت و مستوجب اجابت است.
هزاران ترجمه و تفسیر در خصوص یک آیه و یا یک فراز از دعا نوشته میشود، اما باز هیچ کدام، خود آن نمیشود؛ برای همین هنوز جای دارد که عقل و علم بیشتر در آن غور و غوص نماید.
یک نکته قابل توجه:
هنوز کسی نتوانسته «بسم الله الرحمن الرحیم» را درست ترجمه کند. به عنوان مثال در تمامی ترجمههای فارسی قرآن، در ترجمهی این آیه نوشته شده: «به نام خداوند بخشاینده مهربان»؛ در صورتی که این ترجمه غلط است. چرا که ترجمه وقتی صحیح است که اگر به زبان اولش برگردانده شود، همان کلمات را بدهد؛ در صورتی که ترجمه عربی خداوند میشود «صاحب» و ترجمه بخشاینده میشود «جواد» و ترجمه مهربان میشود «رئوف»، پس به قول شهید مطهری (ره) ترجمه عربی «به نام خداوند بخشاینده مهربان» میشود «بسم الصاحب الجواد الرّئوف» که ربطی به «بسم الله الله الرحمن الرحیم» ندارد.
پس اشکالی ندارد که انسان در دلش یا در زبانش (به غیر از نماز) بگوید: به نام خداوند بخشاینده، یا با توکل به خدای مهربان یا ...، همه قبول است، شنیده میشود، مأجور نیز هست و پاسخ هم داده میشود، و هیچ کدام عبث یا پوچ و بیهوده نیست، اما «بسم الله الرحمن الرحیم»، نور دیگری است.
اشکالی ندارد ما به جای « الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم »، بگوییم: «خداوندا! درود فرست بر محمد و آل محمد و در فرجشان تعجیل بفرما»، حتماً قبول و مستجاب نیز هست و اجر هم دارد، اما بالاخره خیلی فرق است بین « صَلِّ » با «درود» که فقط اشاره به آن فرصتی دیگر میطلبد. همین قدر اشاره میشود که معنای «خداوند و ملائکه بر نبی صلوات میفرستند ...» این نیست که مثلاً همین طوری به زبان به او سلام داده یا درود میفرستند.