برخی سخت کار می کنند،برخی هم کار سخت انجام می دهند. برخی خوب حرف می زنند و برخی حرف خوب می زنند.یکی از حرف های خوبی که تقریبا در همه فرهنگ های اصیل ونا آلوده به اصالت های بی اصل بشر آفرین وجود دارد این جمله است:"پسر آدم خویشتن را معیار و مقیاس داوری میان خود و دیگران قرار ده "این یعنی دقیقا همان گمشده روابط اجتماعی آدم هاست.
هیچ به این نکته فکر کردید که آدم ها حق هایی برای خودشان قائل هستند که دهنده آن را پیدا نکردیم!ولی کم و بیش میشود از لابلای شخصیت هر آدمی به عواملی که موجب این خود حق داری را یافت.
آدمی رو می بینی که از بالا به دیگران نگاه می کند،توقع و انتظار دارد،و بدش هم نمی آید مستقیما و آمرانه هر آدم پیرامون خویش را به استخدام بی مزد موقعیت اجتماعی،تحصیلی،مهارتی و حتی مذهبی خود بافته خویش درآورد. این موقعیت خود بافته و خود یافته وقتی سخت می شود که از دایره فرد و افراد عبور کرده و در دایره خرد کننده سیاست ورزان معتقد به اصول چهارگانه سود و لذت و من و ثروت قرار گیرد.
درفرهنگ و ادبیات کتاب مقدس-قرآن- واژه ای کاربرد دارد که به زندگی چنین آدم هایی می آید.چنین انسانی خود حق مسلم است بدون هیچگونه تعهد و تکلیفی!این ها در هفت لایه نهان خویش اگر چه بر زبان هم نیاورند روش و منش زندگی شان نشان می دهد که به ندرت آشکارا وباورمند در نهان می گویند:آهای دیگران من اَبَر انسانم!
این واژه کتاب مقدس کلمه "مُختال"است .انسان خیال باف و به تعبیر خودمانی همان متوهم! انسانی نیروی وهم و خیال او مدیریت اندیشه و عقل فرجام نگر را در دست گرفته است.آیا من و تو چنین نیستیم؟! و وای بر آدمی ! که مختال به فخور توصیف شود .و بشویم "مُختالٌ فَخُورٌ"
در فرهنگ و ادبیات انسان و جهان آفرین خیال بافی که از موقعیت بالا به هم سانان خویش می نگرد سرنوشتی جز هبوط به همان دنیای متوهمانه خویش ندارند و بیرون از ملک و ملکوت محبت الهی. چه حرف خوبی"انَّ اللهَ لا یُحِبُّ کلُّ مُختالٍ فَخُورٌ "
چه زیباست برای تحقق این سخن جهان شمول و آرامش آفرین سخت کار و تمرین کنیم . بی شک کار سختی است تا این سخن در بیرون از دنیای ذهن به رفتار در آید و همگانی شود.
واما آن حرف خوب و کار سخت نیازمند تبیین خوب ودشواری و سختی فراوان چیست؟!
(براى دیگران چیزى را دوست دار که براى خود دوست مى دارى و براى آنها نپسند آنچه را براى خود نمى پسندى. به دیگران ستم نکن همان گونه که دوست ندارى به تو ستم شود. به دیگران نیکى کن چنان که دوست دارى به تو نیکى شود. آنچه را براى دیگران زشت مى شمرى براى خودت نیز زشت شمار. و براى مردم راضى شو به آنچه براى خود از سوى آنان راضى مى شوى. آنچه را که نمى دانى مگو، اگر چه آنچه مى دانى اندک باشد، و آنچه را دوست ندارى درباره تو بگویند، درباره دیگران مگو.فرازی از نامه 31 نهج البلاغه )