و اما من همین که با اتفاق و حادثه تلخی رو برو میشم داد و فریاد راه می اندازم و به زمین و زمان بد و بیراه میگم.و به همه چیز و همه کس حتی خدا بدبین میشم.
جاوید ،با دیدن و رویارویی با سختی و مشکل دنبال علت و دلیل درونی و بیرونی میرود وسعی می کنه خودش به تنهایی با استقامت و پشتکار سختی ها رو تحمل می کنه و سهم عوامل درون زا و برون زای اتفاقات رو بررسی می کنه و به دنبال راه حل های منطقی و خرد مندانه بر میاد.و با زبان دل میگه من سعی خودم رو می کنم اما،بی شک حکمتی هم در کار آفریدگار مهربان وجود داره که من از آن بی خبرم.
سلمان، آدم عجیبیه! همه رو شگفت زده می کنه ،او در برابر ناملایمات و بی مهری های روزگار زبان و دل سپاسگزار هم دارد گویا خود را همواره خودش رو در حضور معشوق و محبوب می بیند و زبان جان و دل و پیکرش میگه: هرچه آن خسرو کند شیرین بود- هر چه از دوست رسد نیکوست.
و اما فاطمه، او آه و ناله نمی کنه،داد و فریاد محاله،بدگمانی و مشکل رو به سوی دور و نزدیک و خدا پرت کردن اصلا و ابدا.حکیمانه حکمت فرمانروای حکیم هستی رو دربست قبول می کنه و سپاس و ستایش محبوب در بحرانی ترین لحظه ها خوراک انرژی زای سراسر وجودشه، گویا با همه وجود پذیرفته است که : هر که در این بزم مقرب تر است جام بلا بیشترش می دهند.
فاطمه ! همه اشکالات و کاستی های خود را در بروز درد و رنج ها می پذیرد سهم دیگران را دریاوار در خودش هضم می کند و عاشقانه خود را در میدان سختی ها می اندازد و به سراغ ناگواری ها می رود تا با پله های سخت کوشی و حکمت پذیری و توکل و شکیبایی و خردورزی نردبان کمال خودرا به بام حقیقت و بختیاری برساند.
دوست من! شما در کدام طیف قرار داری
ارزیابی و حسابرسی پایان سال من و تو چگونه است!
دل پاره ها و عقل واره ها را ببینید
پ.ن:
فرهنگ مومنانه" و انسان مؤمن نه بابت از دست دادن چیزی اندوهگین میشود و نه وقتی امکانات و نعمت به او میرسد فرحناک میگردد."لکیلا تاسواعلی ما فاتکم ولاتفرحوا بما اتاکم "(قران کریم- حدید 23)"
- در سوره 94 قرآن یعنی سوره انشراح تامل کنیم
بنام خداوند بخشنده و مهربان
آیا ما سینه تو را گشاده نساختیم، (1) و بار سنگین تو را از تو برنداشتیم؟!(2) همان باری که سخت بر پشت تو سنگینی میکرد!(3) و آوازه تو را بلند ساختیم!(4) به یقین با (هر) سختی گشایشی است!(5)(آری) مسلماً با (هر) سختی گشایشی هست،(6) پس چون از نماز و طاعت پرداختی برای دعا همت مصروف دار ، (7) و به سوی پروردگار خود همیشه متوجه و مشتاق باش! (8)
معنی آن باشد که بستاند ترا بی نیاز از نقش گرداند ترا
معنی آن نبود که کور و کر کند مرد را بر نقش عاشقتر کند