در آسمان دلم غبار در پرواز
پرندگان مهاجر رمیده ازآواز
چه قسمت است خدایا غبار می تازد
بر این روشنی و نور با آن همه ناز
زعلم و فلسفه مردمان نجستم راه
صدای خفته دل می کند چنین آواز
ببار ابر دل انگیزفرودین اینک
که غصه سرکنم وقصه ها کنم آغاز
یک ازهزار بگویم تو را ز هجربس است
دگر نمانده به سر آرزوی دور و دراز
در این سرای هزار رنگ غوغایی
هوای عشق تو می داردم به آه و نیاز
در این خرابه ویران نام و ننگ با یادت
همی بسوزم و سازم ،نیستم شعبده باز
سید
18-1-97