اندر وصف برخی ها و بعضی ها
()
آن شیک پوش لباس ،به توچال این و آن
واین ژولیده پوش در پی نیم جرعه آب و نان
آن بی درد و رنج مردِ مرفه دائماً لاف می زند
واین بی نوا ستم کشیده داد تا سر قاف می زند
آن سر به آخور افرنگ مآب ،برجام خدای او
واین آزاد مرد ،فرجامِ نان شرافت بقای او
آن دزد قلچماق گردنه خون خلایق تجارتش
و این دردانه نازنین خدا لقمه حلالی کفایتش
او هست خوشبین به اهرمن و دیو روزگار
ماییم وتحریم های بلا ،موریانه ها درکار
اوهست وخنده های تکلف به ریش خلق
ماییم ،عزت و مردی رهیده از همه دلق
او هست وتارهای تنیده به دور خویش
ماییم واین محک آزمون در طلای خویش