سخنی را از لقمان که به حکمت معروف است می خواندم که به فرزندش گفته بود :"پسرم! اگر فرض کنى که سخن، از نقره است، سکوت، از طلاست"
و نظیر آن را نیز از جناب داود پیامبر به فرزند خود سلیمان نبی خواندم که:"فرزندم! دم فرو بستنِ خود را طولانى کن، مگر از خوبى؛ زیرا یک بار پشیمانى بر اثر خاموشىِ طولانى، بهتر از بارها پشیمانى است که از پرگویى حاصل مى شود. پسرم! اگر سخن از نقره باشد، خاموشى را سزاست که از طلا باشد ."
این که کجا باید سخن گفت و کجا سکوت پیشه سازیم بستگی به موقعیت ها،میزان روابط و پذیرش گوینده ،نوع آدم ها دارد.و برتری دادن یکی بر دیگری به طور مطلق نه ارزش دینی است نه هنجار اجتماعی و نه ملاک و معیار ارزش آدمی در عرف خانوادگی.
گاه سکوت در برابر زیاده خواهی آدم ها یی برابر همان قوانینی که پذیرفته اند خود ضدارزش است و سخن شیوا و اندیشمندانه و منطقی موجب آگاهی توده ها از وضعیت ستمی است که بر آنان می شود ارزشی است پذیرفتنی.
گاه در حوزه فردی و شخصی که زیانی و آسیبی مادی و معنوی برای کسی وجود ندارد کلامی و سخنی که بر اساس دیده ها و واقعیت هاست هرگز نباید از صندوق سینه و دل آدمی بیرون آید .و چنین سکوتی بر اساس زیر ساخت های قوانین دینی و جوامع بشری خیر و خوبی است.
نمی خواهم صورت های متنوع کجا سکوت و کجا سخن را بر شمرم.
آنچه این نوشته کوتاه را برایم مجاز کرد صورت و وجه دیگری است که به اختصار می نویسم.
شاید برای همه ما حد اقل یک بار تجربه شده باشد که در فضای خانواده میان زن و شوهر و یا پدر و مادر و فرزندان بگو مگو هایی صورت می گیرد که تو بگو ،من بگو،او بگو .... و فرجام آن ،خودخوری ،دلخوری ، استرس، سوء برداشت،سوء تفاهم ،قهرو دوری و فاصله و تیرو وتار شدن روابط خانوادگی و در بعضی مواقع و در میان برخی خانواده ها برخوردهای فیزیکی مشمئز کننده و خارج از جایگاه و منطق انسانیت که پیامدهایی چون طلاق و گسیختگی خانواده هایی را در پی خواهد داشت.
آری سکوت عاقل درد دارد.
آری سکوت عاقل شکننده است.
اما سکوت اندیشمند باختن نیست
در چنین جایی آن کس که خود را عاقل تر می داند هرچند سخنش منطقی و از روی دلسوزی و خیرخواهی و مفید باشد و بداند سکوت سرمایه ای زندگی ساز در دوست اوست که باید آن را نزد خود نگهدارد.
زندگی ها تون شیرین و پایدار