کتابی-1- از سید مهدی شجاعی را مطالعه می کردم که دریافت وی از یکی از خطبه های نهج البلاغه بود.در ص 175 کتاب به فرازی بر خوردم که در عین شگفتی فوق العاده کاربردی برای همه ما است.
و اما فراز کتاب:
«آمده است که حضرت موسی بعد از تکلم با خداوند و ارسالش از جانب او به سوی مردم،لحظه ای این معنا در ذهنش خطور کرد که من عالم ترین مردمم و خدای از من عالمتر نیافریده است.به محض خطورچنین تصوری در ذهن موسی ،خداوند به جبرئیل فرمود که: موسی را دریاب که در شرف هلاکت است.
و به او بگو که در ملتقی البحرین ،در کنار صخره ای بلند،مردی است (به نام خضر)که از تو داناتر است به سوی او بشتاب و از او علم بیاموز.-حدیث قدسی-»
پیامبری بزرگ شاگردی پیامبری دیگرمی کند تا بداند که تنها دانای روزگار اونیست.!
به نظر می رسد مهمترین پیام این سخن برای دانش پژوهان و حقیقت جویان گریز از غرور و خود شیفتگی در یافته های علمی است.
از دیر بازغرور علمی و همه چیز دانی مدعیان دانشمندی در همه شاخه های علم موجب شده است بشر با زبان بی زبانی ادعای خدایی داشته باشد .از زمانی که قارون دانشمند اقتصاد دان زمان موسی علیه السلام مدعی رسیدن به ثروت و مکنت بر اساس یافته های خویش بود تا امروز که جنگ های جهانی و منطقه ای و محلی را دانشمندان عاری از حقیقت انسانی به راه انداخته اند. و بشریت را بازیچه دانش هوس آلود خود ساخته اند.
هم آنان که به جای چشم و دل خلقت بین چشمِ سرِطبیعت بین داشته و دارند.هم آنان که اول و آخرکتاب آفرینش را نادیده انگاشته و مبدء و هدف را با همان خودشیفتگی علمی حذف کرده اند.
مردمانی که پیشرفت تمدنی را تنها در سایه توسعه علم آن هم به معنای "ساینس" و علوم تجربی محض می دانند؛که البته نویسنده این سطور هم این سلسله ی از دانش ها را در پیشرفت تمدنی جوامع بشری بسیار موثر می داند اما نه تنها عامل؛و آن هم عامل مهم.
یکی از دلایل دچار شدن به خودشیفتگی علمی این است که هدف و وسیله را جای یک دیگر نشانده ایم.
با اندک تاملی درفرهنگ الهی در می یابیم که دانش به خودی و خود و بدون در نظر گرفتن جهت و مقصد ابزاری بیش نیست .ابزاری برای کشف راه،سرعت،رسیدن با کمترین آسیب و خطر به مقصد.و این نوع نگرش به مقصد و مقصود است که آدمیان را متفاوت می کند.
آن کس که مقصد و مقصود را "خود" می داند و بر محور اصالت های بی ریشه ی ؛اصالت خود،اصالت لذت،اصالت سود می گردد و می چرخد(اگر چه خود را مسلمان و خدا شناس هم بنمایاند)درعمل و کارکرد اندیشه اش چراگاه ابلیس خواهد شد و از شیطان جز غرورنشاید.
چنین موجودی از القاب دهان پرکن دکتر و مهندس و متخصص و فوق تخصص و پرافسور و نظریه پرداز دارای بورد فوق تخصص از Xوyچنان به شعف می آید که این واژه ها کمترین ارزشی دربرابر واقعیت و حقیقت علم ندارد.
و لیکن دانش پژوهی که در مدرسه و دانشگاه توحید شاگردی می کند
1- تحصیل دانش را ارزش می شمرد
2- فقر و محرومیت واقعی را فقر علمی می داند
3- در دانش آموزی و حقیقت یابی حریص است و در هیچ موقعیتی خود را فارغ از تحصیل نمی داند
4- برای دستیابی به این ابزار ثروت ساز زمین و زمان را در می نوردد و به دانش های منطقه ی خود بسنده نمی کند
5- ارزشمندترین دانش ها را دانشی می داند که کتاب خلقت را کامل به او بیاموزد و از سر و ته آن کم نکند(در کتاب خلقت همه نیازهای بشری نیازمند دانش است .مادی و معنوی)
6- برای دانش های ابزاری و مادی از هر صاحب دانشی استفاده می کند اگر چه آتئیست و خداناباور باشد و در آنچه به پرورش روح و اخلاق او مرتبط است دل و جان به اسارت هر مدعی دهان گشاد پرگوی نمی دهد.ودر جستجوی خضرهای زمانه روز و شب باز نشناسد اگر عمری را در جستجوی چنین استادی به سر انجام رساند.
7- دانش را ابزاری برای فریب مردمان قرار نمی دهد
8- دانش را ابزار شهرت و نام و نان قرار نمی دهد
9- عامل به دانش و آموخته های خویش است
10- با همه وجود می پذیرد که : همه چیز را همگان دانند و همگان از مادر زاییده نشده اند.
11- بر اساس آموزه کتاب مقدس الهی : "وما اُوتیتُم مِنَ العِلمِ اِلّا قَلیلاً" بر یافته های خود قناعت نورزیده و همواره ازمعلم حقیقی می خواهد:"رَبِّ زِدنی عِلماً"
پ.ن:
-1- کتاب "متقین"اثر سید مهدی شجاعی شرح خطبه همام