خدا خیرت دهد!
خدا خیرش دهد!
خدا رحمتش کنه!
چه آدمی بود خدا بیامرزدش!
نور به قبرش بباره!
و...
-----
گور به گور شده!
گورش جهنمش بشه ان شاء الله!
خدا عذابش رو زیاد کنه کم منو عذاب نداد1
خدا لعنتش کنه که هرچه میکشم از دست او می کشم!
بلایی که به سرم آوردی سر خودت و بچه هات بیاد!
پرده اول:
آیا شما هم این جمله ها را به کار می برید؟
آدم هاچنانچه به لحاظ قوای عقلی و وجدانی از سلامت و اعتدال برخوردار باشند در برابر جذب و دفع ها،مهر و قهر ها،مهرورزی ها و نا مهربانی ها،حق دهی و حق کُشی ،عدل وظلم ،خوبی و بدی از خود واکنش مناسب بروز می دهند.
پرده دوم:
جهان مادی عالم تضاد منافع و محدودیت هاست .به عنوان مثال فرض می کنیم؛ آدم هایی در ذهن خود برای مکانی راس و قاعده ای تصور کرده اند (و صد البته درراس نشینی هم منفعتی و سودی)و آن راس هم فقط برای یک نفر جا هست، تعدادی هم که در قاعده قرار گرفته اند همه میخواهند در آن راس بنشینند و البته تا آن آدمی که در راس قرار دارد دیگری نمی تواند آنجا بنشیند، از طرفی:
1- عمر همه این متصوران کفاف نمی دهد به نوبت از این منفعت (ذهنی)بهره ببرند.
2- قانونی (بیرونی) یا خود ساخته وجود دارد با معیارها و ملاک هایی برای کسی که باید آن بالا بنشیند. اما همین آدم ها شاخص ها و آن قانون نهاده خودشان یا قانون (بیرونی) مورد قبول خود را زیر پا می گذارند و همه می خواهند به هر صورتی که شده خود را به آن بالا برسانند. سرانجام یکی از این میان با ترفند(زر و زور و تزویر) که شایستگی تکیه زدن بر آن مسند را نداشت به آن راس می رسد.حال با توجه به نهادهای کمال خواهی،حق خواهی،سود و لذت طلبی،استقلال طلبی ،استخدام دیگران و....در وجود نوع انسان در برابر این راس نشینی (به جا و یا نا به جا) چه اتفاقی خواهد افتاد.؟!
پرده سوم:
پزشکی مهربان و کاردرست و کار بلد در برابر بیمارش تا جایی که برای او امکان دارد با مهر و دلسوزی عمل می کند، انسان خردمند نیزتوصیه هایش،تجویز قرص و آمپول و شربتش،هشدارها و دستوراتش را در راستای منافع و بهبودی بیمار می داند.
حال پزشک در می یابد غده بدخیمی در یکی از اعضای بدن بیمار ریشه دوانیده و مرتب درحال پیشروی است و حیات و زندگی اورا نشانه گرفته است.! اینجا پزشک مهربان،خوش سخن لحن هشدارها و دستورهایش تند تر و تند تر می شود. لذت هایی را از بیمار سلب می کند،و او را ازبهره برداری بسیاری چیزها باز می دارد. اما همچنان این غده کشنده بزرگتر می شود ،به ناچار و باز به حکم اصلاح جسم بیمار طبیب حکیم دست بر تیغ جراحی می برد و بر بیمار تیغ می کشد .
هیچ خردمندی بر جراح خرده نمی گیرد،بازخواستش نمی کند که زبان دل به تحسین و ستایشش می گشایند و تیغ او را تیغ "مهر" می دانند و می نامند.
پرده چهارم:
کاربرد همه آن جملات بالا در جای خود درست است و حقیقت.(منظور صرف گفتن آن جمله ها نیستند که آن کلمات باز تاب های گوناگون قلبی و رفتاری آدم ها در شرایط متفاوت زندگی است)
همان طور که خیر خواهی و مهر ورزی مدد شدگان ستم دیده برای یاوران نیکی و عدالت طلبی واکنش "طبیعی" در برابر خوبی و خوب کاری است لعن و نفرین ستم دیدگان بی پناه نیز واکنش طبیعی آنان در برابر ستمگران حق کش است.!اگر به دقت بیندیشیم و حوزه اندیشه را از سلطه بی رحم هوس ها آزاد سازیم می بینیم که لعن و نفرین اقتضای آفرینش نوع آدمی است.
لعن و نفرین عملی حکم همان تیغ جراحی پزشک کار بلد کار درست در برابر غده های بدخیم و کشنده جامعه بشری را دارد.
پرده پنجم:
بر اساس آموزه های اصیل اسلامی (قرآن و روایات معتبر)جهان هستی بر اساس علم،حکمت،رحمت مدیریت می شود و مدیریت کلی عالم هم رحمت گسترده الهی است.در همین مدیریت رحیمانه و رحمانی و بر اساس همین رحمت تیغ تیز بر غده های بدخیم جامعه کشیده می شود تا حیات جامعه انسانی حفظ شود.
فرعون و نمرود و بوجهل و بولهب و... نمونه های قرآنی غدد سرطانی جامعه انسانی هستند.
و زمانه و روزگار ما را تو خود بهترمی دانی!
عاشقم بر قهر وبر لطفش به جِد
وین عجب من عاشقم بر این دو ضد(مولوی)