از آبادی چقدر دوریم!
فکر کن خواص گوناگون «آب» را بدانی و ساعتها درباره آن تحقیق کنی چقدر رفع عطش جان تشنه ات می کند؟
ارزشها و باورها لیوان پر آبی نیستند که درکلاس درس بر سر دست گیری و درباره آن به توصیف بنشینی.
فرزانهای میگفت: اگر میخواهی برای کسی از نماز بگویی و او را به نماز دعوت کنی «خود» باید به نماز اول وقت مقید باشی ، و اگر میخواهی دیگران را به نماز اول وقت فرا بخوانی «خود» باید اهل تهجد و نماز شب باشی.
اصل اول در مدیریت اقامه نماز همان «مدیریت برخود » است.
«خودی» که با «دیگران» همراه است ، خود راهیافته است و سپس هادی و راهنما.
"خودی"که مهربانی را با همه وجود( که نه در کلام و تبیین) به همراهان هدیه میکند .
«خود» معطر است و مُشک دلگشا، که مشک آن است که خود ببوید. که توصیف مشک کسی را مست آن بوی دل آویز نخواهد کرد.
این«خود» با همه وجود تلاش میکند پاکیزه و فرهیخته شود و ستوده ی ملکوتیان و خالق ملکوت. ولیکن «خودستایی» را ابزار کار ابلیس می بیند و ابزار و دست مایه "ضالین"و"مغضوبین" را با قدرت "الله اکبر" می شکند که:
مادر بت ها بت نفس شماست
نماز و روزه و بندگی های خویشتن را سرمایه خودستایی و فخر فروشی به خلق الله قرار نمیدهد چه او میداند: فلاتزکوا انفسکم هوا علم بمن اتقی- سوره نجم آیه32-
همه جانش تعظیم است و کرامت بخشی به بندگان خداست . این«خود» در کلاس معرفت "الحمد لله رب العالمین"تربیت الهی یافته است که از سویدای دل و عمق جان حتی برای بولهبان و بوجهلان بیگانه از فطرت و منطق آدمیت نیز میسوزد و مال و جان و آبرو را ارزانی هدایت آنان میکند.
دعوتگران نماز واژه واژه نماز برایشان چراغ راه است ، همان صراط مستقیم ، همان شاهراه .
نماز اعتماد پرور و عزت آور و آرامش دهنده است.نیش ها و سرزنش ها و بدگمانی ها و یکدیگر را به زشتی ها متهم کردن ریشه های درخت اعتماد و عزت را می خشکاند و میوه آرامش را تلخ و گزنده می کند.
فرزند، دانش آموز، دانشجو، کارمند شما یک «انسان» است همو که حقیقت وجودی اش حریم الهی، و آبرو و عزتش برتر از حرم خداوند است
اصل دوم در مدیریت اقامه نماز "نگاه وحیانی شما به مخاطب" است که میخواهید جانش را از چشمه زندگی بخش نماز سیراب سازید.همان نگاهی که سفیران الهی به انسان داشته اند و متناسب با آن نگاه از شیوه ها و روش های دعوت گری سود می جسته اند.
فرض کن نوع نگاه شمای مدیر به کارمندت نگاه ابزاری و ماشینی باشد؟ و یا بخواهی با نگاه مکاتب علمی و مادی او را تعریف کنی در نهایت باید همه در خدمت تو باشند و تو و سازمان در خدمت فردی قدرتمندتر و یا سازمان و گروه و ....
مدیر، پدر و مادر و معلمی که بر پایه آموزه های نماز مدیریت میکند ، با صفت رحیمیت و رحمانیت تدبیر امور میکند.و در پرتو چنین تدبیری استرس و اضطراب ها ، یاس و ناامیدی ، کینه ورزی ها و رقابتهای کشنده جایگاهی ندارند و میوه نماز که همان آرامش بخشی است .جان افراد ، گروه و سازمان مارا طراوت و قوت می بخشد.
... و به راستی چقدر از آبادی به دوریم.
پی نوشت:
*امام باقر (ع) فرمودند: "لا یفتخر احدکم بکثره صلاته و صیامه و زکاته و نسکه لان الله عز و جل اعلم بمن اتقی؛ هیچ کدام از شما به بسیاری نماز و روزه و زکات و عبادتهای دیگر افتخار نکند، زیرا خداوند پرهیزکاران را بهتر می شناسد"( نورالثقلین، ج 5، ص 165).
**رسول خدا (ص): "من قال انی خیر الناس فهو شر الناس و من قال انی فی الجنه فهو فی النار؛ کسی که بگوید من بهترین انسانها هستم او بدترین انسانهاست و کسی که بگوید من در بهشت هستم او در دوزخ است"
( بحارالانوار، ج 70، ص 398)
صائب تبریزی:
عیب است بزرگ برکشیدن خود را
وز جمله خلق برگزیدن خود را
از مردمک دیده بباید آموخت
دیدن همه کس را و ندیدن خود را
***دعوت گر ارزش ها مدعی نیست . بسیاری ضربه ها به دین از همین مدعیان دینداری است که خود را چون یهود نژاد پرست بهشتی و دیگران را جهنمی می دانند.
سعدی گوید:
نبیند مدعی جز خویشتن را
که دارد پرده پندار در پیش
گرت چشم خدا بینی ببخشند
نبینی هیچ کس عاجزتر از خویش
قرآن در سر زنش یهودیها که نفس خود را تبرئه می کردند ومی گفتند ما فرزندان خدا ودوستان او هستیم چنین می فرماید:{ أَلَمْ تَرَ إِلَی الَّذِینَ یُزَکُّونَ أَنفُسَهُمْ بَلِ اللّهُ یُزَکِّی مَن یَشَاءُ وَلاَ یُظْلَمُونَ فَتِیلاً}[النساء : 49]: آیا به کسانی که خویشتن را پاک می شمارند ننگریسته ای بلکه خدا هر که را بخواهد پاک می دارد.
**** و حقیقتی بسیار تلخ ، و واقعیتی عینی از زبان دشمن انسان
پیغمبراکرم (ص) می فرمایند: "روزی حضرت موسی (ع) نشسته بود. شیطان با کلاهی که دارای چندین رنگ بود پیش او آمد. همین که به موسی (ع) نزدیک شد، کلاه از سر برداشته و در مقابلش ایستاد. حضرت موسی (ع) پرسید: تو کیستی؟ جواب داد: شیطان هستم. حضرت گفت: تویی شیطان. خدا تو را همسایه کسی نکند. شیطان گفت: من آمدم عرض سلامی به شما بکنم چون در نزد خدا مقام و مرتبه ای دارید. حضرت موسی گفت: بگو ببینم کدام گناه است که هر گاه از آدمی سر بزند تو قدرت بر او پیدا می کنی و به تسخیر تو درمی آید؟ شیطان گفت: عجب، و زمانی که از خودش راضی شود و کارهایش را بزرگ و زیاد شمارد و گناه او در نظرش کوچک آید"
( پندتاریخ، ج3، ص49)
آرام باش وبا عجله رفقیت را مورد سرزنش قرار مده شاید عذری داشته باشد وتو به ناحق او را سرزنش کنی!
این روزها موظفم فیلم های جشنواره فجر را ببینم
این روزها با این که با دیگرانم سخت تنهایم
این روزها گاه سرم چنان دردش شدید می شود
که تنها گریه و فریاد مسکن و ارام بخش آن است.
این روزها در شگفتم نسبت جشنواره فیلم و تاءتر و موسیقی
با دهه فجر و پیروزی انقلاب اسلامی چیست!
و میزان خدمت هنر هفتم به مبانی و اصول انقلاب اسلامی چقدر است؟!
این روزهابیشتر از هر روز دیگر باور کرده ام که دولت ها چه نقش بسیار بزرگی
در تقویت و یا تخریب فرهنگ برخواسته از انقلاب اسلامی دارند!
این روزها بیشتر از گذشته بر این باورم که اگر"برند" و اسمی داشته باشی به راحتی تصوراتت فیلم می شود و به راحتی می توانی همان تصورات را واقعیات قطعی و یقینی و عینی سر سفره اندیشه ها به عنوان خوراک لذیذ فرهنگی به نسل جوان بخورانی!!!
این روزها می اندیشم که برای لحظه لحظه وقتی که برای دیدن بسیاری از فیلم های مثلا فاخر و راه یافته به جشنواره گذرانده ام چقدر باید کفاره بپردازم و حداقل استغفار کنم!
این روزها بیشتر از پیشتر فهمیده ام که صاحبان نام و اساتید فن و پیشکسوتان دک و پز دار هنوز که هنوز است مقلدند و آن هم مقلدی ناشی!
چه زیبا و صادقانه بود که براحتی در تیتراژبرخی از فیلم ها می نوشتند :
"با اقتباس از اثر یا نمایشنامه یا فیلم فلان هنرمند غربی"
این روزها همه فیلم ها برایم کمدی و طنز شده اند ! نگو چرا؟
آیا فاصله بیشتر فیلم ها با واقعیت های موجود جامعه اسلامی
فاصله با آرمان های انقلاب و ترویج سبک زندگی سکولارمابانه و غربی
با لایه های نچسب دینی
دهن کجی و تمسخر ارزش های اسلامی
برش های نافرم و سطحی از دفاع مقدس ، دین و متدینین واقعی
و....
همه و همه طنز سینمای ایران نیست؟!!!
و اما این روزها در میان همه تاریکی روزنه هایی از نور مرا دلگرم می کند
هنوز شیارهایی وجود دارند که باید شناسایی شوند
شیارهایی برای سنگر گرفتن و رصد جبهه مقابل ارزش های انقلاب اسلامی
این روز ها هنوز امید وارم به....
××××××××××××
خب حالا که از طنز سخن به میان آمد طنزی تلخ از نوع شعر اثرماندگار
استاد سازگاررو تقدیم دوستان عزیزم می کنم.
طلوع صبح فتادم به محضر دادار
که با نماز بشویم زلوح دل زنگار
پس از اقامه و تکبیر گشت لبهایم
به ذکر بسمله و حمد و سوره گوهر بار
شروع حمد نمودم که در همان آغاز
به فکر خانه خریدن زدم به شهر و دیار
به نستعین چو رسیدم به هر محله و کوی
هر آنچه خانه ی نو بود کردمی دیدار
به مستقیم یکی خانه را پسندیدم
ولیک بود برایم خرید آن دشوار
هنوز بود صِراطَ الذینَ در دهنم
که پول غرض گرفتم زدوستان بسیار
پس از ادای ولا الضالّین به پول کلان
شدم به محضر شصت و چهار راهسپار
به لفظ قل که رسیدم نوشتم این جمله
که ثبت با سند آمد برابر آخر کار
همین که لفظ احد گشت بر لبم جاری
اتاقها همه شد رنگ از در و دیوار
هنوز لفظ صمد را نگفته بودم من
که شد اساس کشی بر فراز دوشم بار
به لم یلد که رسیدم اثاث را چیدم
به هر اتاق منظم چو طلعت دلدار
چه خانه ای که مرا برد در وَلَم یُولَد
به عالمی که نگنجد به فکر یا گفتار
چو در رکوع شدم خم به فکر افتادم
که چند قالی کاشان بیارم از بازار
به سجده فرش خریدم به خانه آوردم
که بود هر گل آن هم چو باغ عارض یار
چو گفتم اشهد ان لا اله الا الله
به فکر دادن صور اوفتادم یکبار
به عبدُهُ و رسولُه تمامی فامیل
شدند وارد کاشانه ام ز خُرد و کبار
هنوز بر دهنم بود نغمه صلوات
که گشته سینه ام از شادی و خوشی سرشار
پس از سلام به یاد نماز افتادم
عجب نمازی، قبول حضرت دادار
نماز گشت تمام و نه خانه بود و نه فرش
من فلک زده بودم دچار آن پندار
روا ُبوَد که به درگاه کردگار کنم
هزار مرتبه از این نماز استغفار
اله من ، احد من ، خدای من ، العفو
که هست مستحق دوزخ این نماز گزار
چه می شود که دلم را به خود کنی مشغول
که غرق مِهر تو باشم نه درهم و دینار
تو شاهدی که دل من اسیر این دنیاست
بیا تو بند اسارت ز پای آن بردار
دلی بده که بود در نماز هر لحظه
به هر سپیده صبح و سیاهی شب تار
از این نماز که خواندم روا بود که کنم
به دادگاه تو بر بی نمازیم اقرار
مگر مرا به نماز حسین خود بخشی
وگرنه اجر نمازم بود شراره نار
حسین کیست ؟ همان بنده ای که وقت نماز
نشان تیر بلا گشت از یمین و یسار
نماز زنده بود از نماز سرخ حسین
که خون حنجر خود را به سجده کرد نثار
قیام و نیّت و تکبیر و سجدتین و رکوع
از آن نماز به مقتل گرفت استقرار
وضو گرفت ز خون پیش تیر قامت بست
نماز غرق تحیر شد از چنین ایثار
رسید آن قدر از تیر و نیزه زخم بر او
که شد تنش همه چون باغ گل به فصل بهار
به سجده گشت جدا سر زنازنین بدنش
به نیزه کرد سلام نماز را تکرار
سرش بریده شد اما نماز را نشکست
هماره داشت به لب ذکر خالق دادار
وضو ز خون جبین مهر سجده ، سنگ عدو
دعا رضاً بقضائک خراب جلوه ی یار
به مکتب و هدف و نهضت و نماز حسین
گناه شیعه سراسر ببخش یا غفار
قبول کن به نمازش نماز میثم را
به جان پاک پیمبر به روح هشت و چهار
بسم الله الرحمن الرحیم
مدیروبلاگ: در گردهمایی روحانیون سازمان صدا و سیما اتفاقی کنار جناب حجت الاسلام و المسلمین استاد جواد محدثی قرار گرفتم. و متن ادبی زیر که رشحات فکر و قلم ایشان است و در اختیار بنده قرار دادند ،به شما عزیز فرهیخته تقدیم می شود. امیدواریم این متن زیبا بر صفحه اینترنت جا نماند و خواننده عزیز به اندازه توان خویش در انتشار آن در قالب های بروشور و تراکت و اشتراک گذاری در سایت ها و وبلاگ ها تلاش نماید. اجرکم عندالله..... مخلص دوستان- سید محمد عبداللهی
×××××
در عصر ارتباطات (انزوا) پذیرفتنی نیست و زندگی بی رابطه، مرگ روح است.
عرش الهی، مرکز بی نهایت شمارهای اتصال با آفریدههاست. هر کس از هر جا و هر زمان و به هر زبان میتواند با این مرکز مکالمه کند، بی آنکه خطی روی خطی بیافتد.
خدا در مرکز ملکوتی دعا، هر لحظه آماده دریافت پیام (نیاز) است. هفده رکعت نماز در پنج نوبت، کد تماس با خدا که در عدد( 24434-17 ) خلاصه میشود.
کسی که روزی پنج بار با او تکلم می کند، از تنهایی در می آید، کلیم خدا می شود واحساس بی پناهی نمیکند .
خدا که آن سوی خط تماس است، دوست دارد در خوشی ها هم سراغ از او بگیریم، نه فقط وقتی که گرفتار میشویم و به درد سر میافتیم. بی معرفتی است که فقط وقتی (مضطر) میشویم از اورژانس (دعا) استمداد کنیم و انتظار کمک فوری داشته باشیم.
او همیشه گوش به زنگ ماست . ماییم که گاهی حوصله حرف زدن با او را نداریم، یا تماس و دعوت او را بی جواب می گذاریم . شیطان سعی می کند در جبههی معنوی ، رابطه ما را با خدا را قیچی کند ، یا روی خط نیایش، (پارازیت ریا) بیندازد . مکالمهی ما با مرکز ، نباید قطع و وصول شود، یا صدایش خش خش داشته باشد.
باید دیش رحمت گیر را بر بام بلند (نیایش) نصب کنیم و دریافت کنندهی دل را روی طول موج (اجابت) تنظیم کنیم، تا صدای استجابت دعا به گوش دلمان برسد . اگر (امن یجیب) که رمز اجابت است نتوانست خط ما را با خدا مرتبط سازد، باید دید کدام گناه و غفلت موجب قطع تماس شده است؟ گاهی قساوت دل و غذاهای حرام و دوستان بد، در سیستم ارتباطی ما و خدا اختلال ایجاد میکنند و خطوط تماس را میپوسانند و صدایمان به خدا نمیرسد.
برای وصل مجدد خط ، هم پرداخت هزینهلازم است ، هم تعهد.
هزینهاش، توبه و استغفار و اصلاح و عمل صالح است، تعهدش هم آن است که قول بدهیم از حلم و صبر و ستاریت خدا سوء استفاده نکنیم، والا همیشه در معرض خطر اختلال و قطع ارتباطیم.
گاهی تنها یک (یارب) خالصانه، یک آه برخاسته از دل، یک قطره اشک ندامت، یک دل شکسته و یک توسل بیریا، ما را به خدا وصل میکند.
پیش شمارهی ارتباط با خدا، حمد و ثنا و صلوات است. اگر محبت و معرفت (اهل بیت) را داشته باشیم، (آل محمد) به ما خط میدهند، آنگاه میتوانیم با چهارده خط مستقیم با خدا مرتبط شویم. (ولایت) ، تلفن همراه ما برای تماس با شبکهی ملکوتی خداست.
حیف است که در جهان ارتباطات، با خدا و رسول و اهل بیت، رابطه نداشته باشیم.
بسم الله الرحمن الرحیم
طبیب عشق مسیحا دم است و مشفق، لیک
چو درد در تو نبیند که را دوا بکند؟!
از چند روز قبل کارت دعوتی برای حضور در جشن عروسی یا تولد و یا فارغ التحصیلی یکی از عزیزان مون رو در یافت می کنیم. قبل از هر چیز ذهنمون درگیر میشه که چه جوری و با چه سر ووضعی برویم! چه لباسی برای پوشیدن در آن مجلس مناسبه و آیا داریم یا باید تهیه کنیم؟ هدیه و کادو چی؟ هدیه ای که مناسب با موضوع مراسم و در شان ما و آن عزیز باشه و مدام فکر می کنیم و مشورت می گیریم که هرچه بهتر و وزین تر بدرخشیم و دوستی و محبت خودمون رو نشون بدهیم و برای بسیاری هم حفظ آبروی شخصیتی و حایگاهی خیلی مهمه.
یه کارت دعوت فضای ذهن رو درگیر خودش کرد . و به دنبالش فضای گفتگوها و رفتارها هم تا پایان مراسم تحت تاثیر قرار می گیره.
و خداوند کارت دعوتی رو از معراج به سفیر خودش که نماینده همه ما بود برای ما فرستاد و همه مشخصات مراسم هم در دعوت نامه بود. و حضور در آن مراسم دیگر سفر تنهایی سفیر نبود که مقدمه عروج و حضور همه ما در محضر یار و معراج آدمی بود.
حضور در آن مراسم نیز فضا سازی و آمادگی ذهنی و عملی می خواهد. از چه نقطه ای آغاز کنیم ؟!
"یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ إِذَا قُمْتُمْ إِلَى الصَّلاةِ فاغْسِلُواْ وُجُوهَکُمْ وَأَیْدِیَکُمْ إِلَى الْمَرَافِقِ وَامْسَحُواْ بِرُؤُوسِکُمْ وَأَرْجُلَکُمْ إِلَى الْکَعْبَینِ..."(5- مائده)
آیا فکر کرده ایم که وضوی درست و با کیفیت و با معرفت از رمزو رازهای آن می تواند یکی از مراحل آمادگی برای حضور در محضر یار باشه؟
نگاه به آب ، شستن صورت ، دست ها، مسح سرو پا به ظاهر ساده و آسان می نمایند و برای بسیاری از همسفران و همراهان معراج خیلی عادی و بدون تفکر رخ می دهد و رخ می نماید.
هرکس از نگاه خود به وضویش می تواند حدس بزند که چه اندازه می تواند برای حضور در مراسم اصلی مایه و توان بگذارد. عروج شوخی بردار نیست و هم سفری تفریحی نیست سفری است سیاحتی که سیاحان برای تفریح و گذران وقت و لذت بردن صِرف ، رنج سفر برخود هموار نمی کنند.!
با نگاه همسفر پیامبر الهی امام عارفان مولای ما علی علیه السلام سفر می کنیم تا هزینه به فایده باشد! (چه کنیم زمین نشینان همواره امور قدسی را یا از قدسیت می اندازند و یا شبه قدسی اش می کنند . به ناچار از هزینه به فایده دم زدم و گرنه مهمان هیچ هزینه نمی کند چون خود او همه ی همش از آنِ صاحب خانه و صاحب مجلس است).
اگر امام و پیشوای ما می فرمایند""الطُهرنصف الایمان" و برای درک حضور باید آگاهانه قدم برداشت . نقطه آغازین آن گام نهادن در پاکی پاکیزگی است. ذهنت به سمت و سوی پاکیزگی صرف بدن و بهداشت تن نرود که آن با روش های دیگر هم امکان پذیر است. و نماز باوران و ناباوران در این موضوع همراهند. وضوی ظاهری مجسمه آن وضوی حقیقی است .
شستن ظاهری را هم به آهنگ وضویی که سفیر الهی به ما آموخته انجام می دهیم و در انجام آن انگیزه خدایی محض است نه چیز دیگر.
در نگاه امام و پیشوای عارف حقیقت بین ما علی علیه السلام "وضو" خود یک مرحله مهم و بزرگ در این سیر و سفر است
که شخص را به مبدا و معاد عالم هستی پیوند می دهد.
نگاهت به آب می افتد هوشمندانه نگاه کن و بی اندیشه از طراوت و پاکی آن استفاده مکن و بر پاکی و پاکیزگی آن، یار را ستایش گو. و چنانکه ظاهر آب جسمت را از آلودگی ها پاک نمود بخواه که حقیقت و باطن و ملکوت آن روح و حقیقت تورا از پلشتی های حسد و کینه و نفاق و غرور و خودشیفتگی برهاند و پاکت سازد.
دست ها را با ترنم مولکول های همراه می سازی .این دست ها نماد قدرت توست بخواه این توانمندی در مسیر پاکیزگی و پاکی خودت و مردم قرار گیرد و مسیر بازگشت به "الله تعالی"
چه زیبا وژرف است نگاه علی علیه السلام و چه زیبا آیین عشق بازی را از همان آغاز سفر عشق یعنی از همان وضو به فرزند خویش می آموزد.(کاش ما هم آموزگاران دینی فرزندان خویش باشیم) به او یاد می دهد که دهان و بینی را نیز به هنگام وضو از طراوت این گوهر بی همتای خداوندی محروم نسازد. آب در دهان بچرخاند و از یار بخواهد که روز دیدار از معاشقه چیزی کم نگذارد و همواره و در همه حال زبانش مترنم به نام و یاد خداوند باشد. و به هنگام استنشاق و شستشوی بینی خود را آماده استشمام بوی حرم یار گرداند و از او بخواهد بوی دلگشا و زندگی بخش یار را از او دریغ نکند و بوی گندیده و سراسر متعفن و جهنمی اغیار رااز روح او دور کند.
آری چنین وضویی است که روی مردان خدا را زرد و لرزه بر اندام آنان می اندازد. !
ما هم در حد درک و فهم خویش تلاش کنیم برای حضور بر سجاده نماز نخست از وضویی دلنشین و یار پسند برخوردار شویم . و وضو می تواند یکی از عوامل حضور قلب در نماز هم باشد.
به شرط حیات و توفیق یار دوباره از وضو خواهم نوشت. همراهی شما را نیز می خواهم.
روحم دچار سوء تغذیه شده!
دیده ای مادر دلسوز و مهربانی را که برای خوراندن لقمه ای مقوی و لذیذ به دنبال
کودک بازی گوشش از این اتاق به آن اتاق می دود تا لقمه را در دهانش بگذارد
و همواره این تعقیب و گریز زیبا ادامه دارد...
امروز کمی بزرگ شده ام و معنی سوء تغذیه و ناتوانی را اندکی می فهمم.
روحمان دچار سوء تغذیه می شود اگر بر سجاده مهرش زانوی ادب نزنیم
و دو رکعت "نماز" عشق فراموشمان شود.
شاید مدت ها بعد که جسممان دیگر توان بازی گوش نداشت این را بفهمیم.
منتظرم باز هم مادر به زبان مادرانه اش در فهم این حقیقت کمکم کند.
********
گویا عادتمان شده است، برای پیشی گرفتن تنه بزنیم!
آری همه زندگی مسابقه ای بیش نیست
عابر جاده خشنودی و رضوان خداوند مسیر را به وسعت "خداوند" می بیند.
"ما"،"همه" هزاران بیشمار هم که باشیم
امکان رفتن و رسیدن و جا گیری "ما"و"همه "هست.
"او"همان ابلیس گفت: من از "تو"یعنی آدم بهترم.
"او"گفت: شما به هم تنه بزنید. دوست ندارم در مسیر قرار بگیرید
آیین "تنه زدن"به شما می آموزم و همراه تان می شوم تا هرگز به خداوند نرسید.
******
و"آنگاه که فعالیت های فرهنگی پوچ می شود"
کتابی برای فراخواندن از بازار کتاب و مدرسه به معبد شهود
از برهان و استدلال به شهود و حضور دل
از علم حصولی به فهم دل و یقین و یافتن
برگ های زرین کتاب را بر این صفحه نوری می فشانم
شاید تشنه حقیقتی جام معرفتش را از چشمه زلال حقیقت لبالب سازد
و قطره قطره بر جانش نشیند.
******
سومین مسابقه سراسری وبلاگ نویسی "نماز"
برای ثبت نام می توانید به نشانی
مراجعه فرمایید.
تا نباشی آشنا زین پرده رازی نشنوی
گوش نامحرم نباشد جای پیغام سروش
(حافظ)
گوهری در دست داری ،کودکانه عمل می کنی و با یه منفعت آنی عوضش می کنی!
گوهری در دست داری و عقلت هم می رسه که گوهره ولی چون دقیق نمی شناسیش و سراغ گوهر شناس هم نمی روی با قیمت خیلی کمتر از دستش می دهی!
گوهری در دست داری و از قیمتش هم خبر داری اما بلد نیستی کجا خرجش کنی. دوستان و رفقای فرصت طلب چون مگسان گرد شیرینی طرح و نقشه راه ارائه می کنند و با تردستی و چرب زبانی روانه بازاری می کنندت که طبلش بعدها به صدا در می آد. و چون کوس رسوایی ات به هرکوی و برزن رسید و نگاههای عاقل اندر سفیه مردمان را نظاره کردی ،خنده و گریه بر حال بی حال خویش کردن چه سود.!
آیات19 تا 22 معارج را که نگاه کنید می بینید پس از توصیف منفی انسان ، استثنائی خیلی جالب و شگفت انگیز وجود دارد .
" اِلّا المُصلّین" مگر نمازگزاران.
إِنَّ الإنْسَانَ خُلِقَ هَلُوعًا
انسان هلوع آفریده شده است.نیازی به واژه شناسی نداریم . دو آیه بعد نشانی این انسان طبیعت گرا را به ما می دهد.انسان اگر پای دل و جان از "مسجد فطرت" بیرون نهد و آواره "بازار طبیعت" و غرایز سیری ناپذیر گردد سرمایه ی افزون خواهی خویش را برای کالای لوکس و فریبای دنیا تقدیم فروشنده دوره گرد و ناآشنای این بازار خواهد کرد. و گوهر فطرت را در اختیار او قرارخواهد داد.
انسان طبیعتی "هَلوع"دارد؛یعنی:بى تاب و حریص
إِذَا مَسَّهُ الشَّرُّ جَزُوعاً
وَإِذَا مَسَّهُ الْخَیْرُ مَنُوعاً
انسانی که از "مسجد فطرت" گریخته و دور شده و در "آغوش طبیعت" حیوانی جا خوش کرده هرگاه بدى به او رسد، نالان است . و هرگاه خیرى به او رسد، بخیل است.
نگهداشتن این "امانت" یعنی همان "گوهر" و بجا و درست خرجش کردن نهایت "هنر آدمیت "انسان است. من اینجوری فکر می کنم.
گیر کردن میان کشمکش و جنگ و دعوای فطرت و طبیعت ، نفس بهیمی و چهارپایان و عقل خدایی و فرجام اندیش واقعا نبرد سختی است . هردو طرف در پی آن "گوهر"ند . این که هر کدام از دو طرف دنبال گوهر باشند دور از انتظار نیست. اما درمقابلش چی می پردازند و ما با چه معیار و وزنی ، بها و ارزش "گوهر" را تعیین می کنیم مهم است .!!
انسان طبیعی افزون طلب و زیاده خواه است و برای به دست آوردن ، از همه روش ها و تکنیک ها مجاز است استفاده کند. چیزی به نام حق دیگری در قاموس او به رسمیت شناخته شده نیست.گاه خودرا به موش مردگی می زند تا ظاهرا مسالمت جویانه دریای حرصش را پرتر کند. در این راه ناله ها سر می دهد تا خودرا درگرفتن حقش و در واقع برای پاسخگویی به خصیصه هلوع بودنش ناتوان نشان دهد و بیشتر به جیب بزند.
زبان سپاس گویی برای انسان هلوع بی معنی و بی تابی کردن و شکوه کردن در فرهنگ نامه وی بسیار برجسته تر است.
در جبهه روبروی "هلوع" و حرص پیشگان طبیعت گرا "نمازگزاران" قرار دارند.
،" اِلّا المُصلّین"
اگر ریشه بسیاری از ناهنجاری ها حرص و بخل است برای درمان باید به مسجد فطرت بازگشت . درمانگاهی که نماز و نیایش درمانی را نخستین و موثرترین و نیز مهمترین راهکار برای حفظ و نگهداری "گوهر ادمیت" و درمان انسان طبیعت گرا می داند و در مراحل آزمایش نیز پاسخ داده است.
مهار و کنترل بیماری حرص و بخل با نماز و یاد آفریدگار مهربان امکان پذیر است و باید از روش های درمانی موقت یا انحرافی پرهیز کرد.
و کدهای شناسایی "مُصلّین" :
الَّذِینَ هُمْ عَلَى صَلَاتِهِمْ دَآئِمُونَ*
وَ الَّذِینَ فِى أَمْوَالِهِمْ حَقٌّ مَّعْلُومٌ *لِّلسَّآئِلِ وَ الْمَحْرُومِ *
وَالَّذِینَ یُصَدِّقُونَ بِیَوْمِ الدِّینِ *
وَالَّذِینَ هُم مِّنْ عَذَابِ رَبِّهِم مُّشْفِقُونَ *
إِنَّ عَذَابَ رَبِّهِمْ غَیْرُ مَأْمُونٍ *
وَالَّذِینَ هُمْ لِفُرُوجِهِمْ حَافِظُونَ *
إِلَّا عَلَى أَزْوَاجِهِمْ أَوْ مَا مَلَکَتْ أَیْمَانُهُمْ فَإِنَّهُمْ غَیْرُ مَلُومِینَ *
فَمَنِ ابْتَغَى وَرَآءَ ذَ لِکَ فَأُوْلَئِکَ هُمُ الْعَادُونَ*
برای خوب شدن و خوب ماندن باید راه را تا آخر ادامه داد و پشتکار داشت .
برای خدایی شدن و در گروه "نمازگزاران" بودن و ماندن ، با مردم بودن و برای مردم کارکردن و با مردم ماندن جدای از با خدا بودن نیست.
نماز گزار خلوتی شیرین با خدا و زبان و بازو وآبرویی در جلوت برای خلق او دارد.
نماز باوری و فرجام باوری و رستاخیز را با زدودن غم و غصه ازدل و جان مردم در هم می آمیزد .
پاکی لباس و مکان و سجاده مهمانی خدا را در پاکی ذهن و دست و پا و چشم و حراست از جامعه ای پاک را با هم جستجو می کند.
تا همانگونه که خلق از او در آسایشند ، آغوش مهر الهی نیز برای اوهمواره گشوده بماند
و چنین است که ساکنان مسجد فطرت بی هیچ بیم و واهمه ای در فرجام خویش بر سفره خشنودی و دیدار آفریدگار هستی گرد می آیند.
گاهی وقت ها حس می کنی همه سختی ها و مشکلات بهمنی شدند و روی سرت فرود اومدند.اون وقته که تازه به فکر چاره می افتی که راهی برای بیرون اومدن از زیر خروار ها مشکل پیدا کنی!
من اینجوری فکر می کنم که خیلی از آدم ها به دلیل این که خدا و دنیای خودشون رو نمی شناسند انتظارات ذهنی عجیب و غریبی از همه کس و همه چیز دارند!
زندگی کردن در عالم ماده اسمش روشه دیگه؛ اصطکاک ها؛ اولویت ها برخورد تصمیم های متفاوت با همدیگه ؛ محدودیت ها و... همه و همه خود به خود دچار فراز و نشیب ها میشه؛طبیعت دنیا ی مادی همینه دیگه و آدم های ناز پرورده فکر می کنن توی اقیانوس گرفتاری ها اسیر طوفان مصیبت شدن و حسابی خودشون رو می بازن و به مرگ و تباهی ناخواسته ی روحشون تن میدن..
غریق نجات و ناجی
دنبال ناجی اگه می گردی ؛ اولین غریق نجات "خودت"هستی.
- شناخت ودرک درستی ازخودت و دنیا داشته باشی پنجا پنجا جلویی. قوانین هستی آفرینِ حاکم بر دنیا.البته شناخت و درست یه سر این طنابه مهمتر سر دیگش هست که توانمندی های خودت ؛ نیروهای درونیت رو که خداوند بهت هدیه داده رو به کاربگیری. و اینقدر تمرین کنی و استقامت بورزی تا ورزیدگی پیدا کنی.
- راستش دردنیا عمر میلیاردی هم پیدا کنی باز قوانین و روابطی وجود دارند که اندیشه ها و نبوغ بشری هم به سادگی نمی تونند کشفش کنند و ناگزیر باید به آفریدگار جهان و انسان پناه برد.خوندن تجربه بشری و اوضاع و احوال امروز و دیروز دلیل روشنیه بر این باور.
- خیلی وقتا هیچ کدوم از نیروهای بشری حس پناهچویی آدم رو ارضاء نمی کنه . هرچی می دوی کمتر می رسی . و هرچی فرار می کنی باز می بینی خطر و مشکل و گرفتاری همراهته.نه عقل فردی؛ نه مشورت جمعی نه آشنا نه بیگانه هیچکدوم نتونستن گره کور زندگیت رو باز کنن.
همه شاهراهها خیالی میشن وسرشون به بن بست "توهم" پیروزی می خوره.
حس پناهجویی اروم آروم بدون سرخوردگی و نا امیدی راه برون رفت از این بن بست رو بهمون نشون میده ؛ برای کمک و یاری دستمون رو در دست نماز قرار میده.
چه دست مهربان و توانمندی!
دستی سرشار از بخشندگی و آرامش بخش!
دستی آکنده از ادب و فروتنی!
"وَاسْتَعِینُواْ بِالصَّبْرِ وَالصَّلاَةِ وَإِنَّهَا لَکَبِیرَةٌ إِلاَّ عَلَى الْخَاشِعِینَ "سوره البقرة آیه45
از شکیبایى و نماز یارى جویید. و به راستى این [کار] گران است، مگر بر فروتنان.
..........
هزار نکته باریکتر زمو اینجاست....باید راه بیفتی تا نکته هایی از بیشماران رو به بینی و بیابی.
دارایی های بی شمارت رو بشناس و درست ازشون استفاده کن ؛ اعتماد به نفس پیدا کردن تمرین می خواد و تمرین منظم و مستمر هم شکیبایی .! روزه تمرین زیبایی برای تکیه به خوده.
و مهمترین مرحله اعتماد به نفس به خودت اعتماد و توکل؛ به خدای سبب ساز و سبب سوزه.
از راه نماز میشه این رابطه اعتماد آفرین با خدا رو محکمش کرد.
وقتی این رابطه همیشگی برقرار شده آروم آروم بن یست های زندگی به راه پیش برنده تبدیل میشه.
اول: "ایاک نعبد".......................................در امتداد "ایاک نستعین"
اگه یه باور عمیق توام با رفتار به وجود بیاد اون وقته که تجربه عملی فرزانگان فرش نشین عرش سیما رو در حل مشکلات به کار خواهیم بست.
ازامام صادق (ع) نقل شده که فرمود:«ما یمنع احدکم اذا دخل علیه غم من غموم الدنیا ان یتوضا ثم یدخل مسجده فیرکع رکعتین فیدعو الله فیها سمعت الله یقول: واستعینوا بالصبر والصلاة » چه می شود اگر یکی از شما را اندوهی فرا رسد که وضو بگیرد و به مسجد رود و دو رکعت نماز گزارد پس در نماز از خدا بخواهد (تا خدا دعایش را مستجاب گرداند) آیا نشنیدی که خدا فرمود: از صبر و نماز یاری جوئید ." تفسیر عیاشی ج 1 - ص 43"
صبح و ظهر و عصر و شب در پیچ و تاب زندگى
چرخ عمر مسلمان را بود محور نماز
برای همه مؤدب حرف زدن یه رفتار خوب محسوب میشه و زیباتر برای اوناییه که یه عده قبولشون دارن و کف و هورا و صلوات نثارشون می کنن و خلاصه بِرَندِشون برا آدمای زیادی ، تابلوی راهنماست.
وباز درست حرف زدن و استخدام بجای واژه ها و از روی دانش و آگاهی حرف زدن ، برای کسی که به اسم دین و مذهب منبری داره و تریبونی ؛ کرسی تدریسی و قلمی و هنری جزء ضروریات دینی و اخلاقی است.
چرا می گم "ضرورت"دینی و اخلاقی؟!
- خب اگه یه مسئله و فتوایی رو اشتباه گفته باشه تکلیف همه اونایی که بر اساس حرف این"بزرگوار"عمل کردن چیه؟
- اگه یه قصه یا رویداد تاریخی تحریف بشه یا بر اساس روایتی ضعیف و یا با آب و تاب هیجان برانگیز غیر عقلانی موجب سستی باورهای افراد یا وهن و بی اعتباری قهرمان رویداد و یا خود اون قصه باشه ، پاسخگوی این سست ایمانی و بی اعتباری پیشوایان دینی چه کسیه ؟
- اگه و اگه و اگه....تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل!
مگه آدم همچین که یه صدایی و حنجره و قیافه ای داشت و فن سخنرانی بلد بود و شهرتی به هم زد و عده ای زیر علمش سینه زدن و بَه بَه و چَه چَه کردن ، مجازه از هرچیزی و درباره هر موضوعی حرف بزنه؟!
از چی و کی باید بر دینمون بترسیم؟
- یکی؛ ده تا ؛ حالا هرقدر؛ از اون ور آب تصمیم گرفته دینمون را غارت بکنه . خودشم میگه . ما هم می دونیم باید در مقابلش چه جوری از باورمون مراقبت کنیم. خدا هم به نیتمون نگاه می کنه و به بی پناهیمون و کمک مون می کنه.
- امااگه اینجا توی خونه مون ، به اسم خدا و دین ، بعضی ها نفهمیده و نسنجیده و یا برای خوشامد خلق الله و یا از روی حسد و انتقام جویی و حال طرفو گرفتن و یا اینکه بگن بله! ما هم هستیم و سری توی سرا داریم!!! و انا رجلنی بزنن ویا... محترمانه خاک میریزن توی چشمه باورامون و میگن این بهترین آبه و تازه شفای درداتون هم هست. چه کنیم؟!
.
.
.
- صدای عزیزی رو که مداح اهل بیت عصمت و طهارت هم هستند و در قالب یه نماهنگ در سایت ها پخش شده بود رو شنیدم. کلامش اعتراضی بود (البته در قالب سؤال ؛ آن هم حق به جانب و با لحن القاء شبهه) به جناب آقای قرائتی عزیز .
- مضمون حرف مداح عزیز اینه :
" آقای قرائتی شما در ماه مبارک رمضان می گید اول افطار کنید بعد نمازتون رو بخونید. اینجا که بحث شیکمه نماز اول وقت لازم نیست.!! اما در ظهر عاشورا اصرار دارید که نماز ظهر سر وقت بدون چند دقیقه اینور و اونور کردن باید خونده بشه ! و این خیانت به دستگاه اباعبد الله الحسین و عزاداری است که می کنید.!!
چند تا نکته:
- آقای قرائتی نیاز به معرفی نداره و منم اندازه این کار نیستم . و قصدمم دفاع از شخص آقای قرائتی نیست.
- جناب مداح عزیزمون و همه اونایی که عاشق امام حسین و اهل بیت پیامبر هستند می دونند که هدف قیام و نهضت خونین و بیدارگر عاشورا برای به سرو سینه زدن و اشک ریختن و داد و هوار کشیدن نبوده . خب لابد تاریخ و مقاتل معتبر رو دوستان خوندن دیگه و بهتر از نویسنده می دونن که احیاء دین رسول خاتم به معنای واقعی اون و بیدارگری مسلمین در برابر بیداد و ستم حاکمان ، فلسفه اون حرکت فراموش ناشدنی امام شهیدانه.
- دو نکته بسیار برجسته در اهتمام شخص سید الشهداء به اقامه نماز و نیایش عاشقانه توی اون عرصه بحرانی تنها در عصر تاسوعا و ظهر عاشورا به زیبایی تمام دیده می شه . عصر تاسوعا امام از دشمن درخواست مهلت می کنه تا کارزار را برای یک شب به تاخیر بندازن چرا؟؟!!!(درپست قبل اشاره ای کوتاه کردم و تکرار نمی کنم)و در روز عاشورا اون جلوه بسیار زیبا و به یاد ماندنی از اقامه نماز در اول وقت رو برای همه نسل ها و عصرها به یادگار می گذارن تا بهونه ها از ظاهر گرایان و متعصبان گرفته بشه .
- در برابر سیره عملی امام ما را چه رسد که جلوتر از امام بیفتیم و گریه کردن و مدح اورا بر نمازی که خودش با اون وضعیت اقامه کرد مهمتر بدونیم.!!!
- به جای آوردن نماز اول وقت ، مستحب مؤکده و عزاداری بر سید الشهداء علیه السلام هم از شعائر دین و مستحب . نماز به خودی خود واجبه ، اونم واجبی که هر شخص خودش باید انجام بده و وقتش هم در یه محدوده زمانی خاص فراخه و دراین محدوده حتماً باید خونده بشه. سیره امام نشون میده که عزاداری با همه اهمیت و ارزش والایی که در احادیث داره ، در وقت نماز نمی تونه جای نماز رو بگیره و در روز بازپسین رفع مسئولیت نمی کنه.
- و نکته مهمتر اینه که اگه واقعاً کسی مقید به آموزه های شریعته ؛ دین که بی حساب و کتاب نیس جونم . خب میریم از مرجع تقلیدمون می پرسیم در چنین وضعیتی چکار کنیم ؟ نماز اول وقت یا ادامه عزاداری؟!
- اصلا شور و شعور رو در عزاداری ها با هم آمیخته کردن یعنی چه؟ چهار رکعت نماز با همه مقدماتش که ده دقیقه بیشتر وقت نمی گیره مزاحم عزاداریه؟!! جل الخالق
- و اما مقایسه ماه مبارک رمضان و روزه داری با اینجا مقایسه ای است که بیشتر به مغالطه شبیه تا قیاس منطقی!هیچ یک ازفقها تا اونجا که نویسنده ، رساله ها رو خونده ، نفرمودند نماز اول وقت در مغرب روز ماه رمضان فضلیت استحبابی نداره و ابتدائاً افطار کردن فضیلت داره. اینجا یه "اگر" هست که اون هم به حال و موقعیت مکلف ارتباط داره و کلی و عمومی نیست.
- واقعاً اگه طرف حالت ضعف داره و گرسنگی و تشنگی بهش فشار آورده و حال توجه ازش گرفته شده میگن بره افطار کنه و بعد نمازش رو بخونه.
- اینجا کجاش مسئله شیکم و این جور حرفاست.!؟ و در صحبتای آقای قرائتی هم چنین مطلبی ابداً وجود نداره که به هنگام روزه، اول افطارکردن و بعدش نماز خوندن.(هرکی می خواد حرفای آقای قرائتی رو ببینه به سایت درسهایی از قرآن مراجعه کنه)
- تو رو خدا بیایم دین رو محور رفتارامون قرار بدیم تا از فتنه های آخر الزمان در امان بمونیم. امان از پیروی هوی و هوس و خود فتوایی ها که ریشه آدمو می خشکونه.
درس نمازدر میانه عرصه کارزار نشانه چیست؟
و عاشورا می شود آنگاه که ابوثمامه صیداوی خورشید را عمود بر زمین می بیند و از امام خویش می خواهد که دوست دارد آخرین نماز عاشقانه خویش را با پیشوای عاشقان بخواند حسین علیه السلام با مهربانی به استقبال پیشنهاد او می رود و دعایش می کند که خداونداورا از نمازگزاران قرار دهد.
آن استقبال و این دعا به راستی چه پیامی برای ما دارد؟
نمازخوان باش و هم نماز دان باش که این دو در سپاه اهریمنان هم بود، نه نمازگزار باش که نمازگزارعاشقی است چند وجهی که ولایت انسان کامل را فدای اوراد و اذکار بی روح نمی کند. روح نماز را در فرمانبرداری بی قید وشرط از امام و ولی معصوم می بیند.
اشهد انک قد اقمت الصلاه
پ.ن: همه در ظهر تاسوعا و عاشورا در هر جا باشیم با شنیدن صلای عشق "الله اکبر" به تاسی از امام خویش به نماز می ایستیم و حضرت مهدی (عج الله فرحه)را مقتدای خویش قرار می دهیم.
زیر باران نیزه ی دشمن
در رکوع و سجود بود امام
در مناجات ظهر عاشورا
شعر پرواز می سرود امام
ترک سجاده و نماز نکرد
گرچه از جان بریده بود حسین
سربه درگاه دوست می آورد
عشق را برگزیده بود حسین..
عبور از هراس و ترس ها
«شب سختی بود از شب های بسیار وحشتناک ،در سیاهی شب تیر اندازان از نور کم سوی جبهه مقابل استفاده کرده و تیر از چله کمان ها بود که پرتاب می شد.زیر اندازی برای فرمانده اندختند و ایشان مشغول به نماز شد. فرمانده بی هراس از عبور سهمگین تیرها و بدون ذره ای هراس و تزلزل آن چنان در نیایش با محبوب خویش فرو رفته بود و عارفانه صدای دلنواز "ایاک نعبد"و"ایاک نستعین"او در فضای ملکوت پیچیده بود که انگار نه انگار در جبهه جنگ قرار دارد و هرآن ممکن است تیری اورا از پای درآورد.»
(بحار الانوارج43ص172)
وقتی که این داستان رو خوندم واقعا از خودم شرمنده شدم.شرمنده ای که تنها بلد است بخواند و بنویسد . الله اکبر
امام عارفان مولی علی علیه السلام در لیله الهریر جنگ صفین از حضور در حریم محبوب یک آن غافل نمیشه و این مدعی به بهونه های واهی در زمان آسودگی هم از نیک بختی دیدار و گفت وشنود با پروردگار هستی طفره میرم.
علی گفتن و هوهو کردن چقدر آسونه و چشیدن ذره ای از سفره عبادت علی چقدر سخت.!!
او که به هنگام "نماز"رنگ رخساره اش تغییر می کرد و بدن تازنینش مثل بیدی که در معرض طوفانی سخت قرار دارد می لرزید.وقتی از او می پرسیدند این چه وضعی است؟ مگر چه اتفاقی افتاده است؟می فرمود: زمان ادای امانت خداوند است.(امانت بندگی محض و تسلیم حضرت یار شدن)
امانتی که هیچ آفریده ای نتوانست آن را بپذیرد و انسان آن را قبول کرد.و اینک با ناتوانی که در خویش سراغ دارم .نمی دانم آن امانت را به خوبی ادا می کنم یا نه؟!!
(بحارالانوار ج81ص248)