نماز عامل رهایی از اسارت و بردگی شیطان (2)
به تصریح آیات و روایات و گواه تاریخ شیطان خطرناک ترین دشمن انسان است. عنوان خطرناک ترین دشمن را از این جهت به شیطان
می دهیم که "او" از راه "دوستی"و"خیرخواهی"وارد می شود. و بی گمان چنین دشمنی ضربه را کاری تر و شکننده تر می زند
بدون این که رد پایی به جا گذارد.!
کتاب الهی در باره این روش شیطان می گوید:
"و قاسمهما انی لکما لمن الناصحین"23/اعراف
عقل حکم می کند ؛ هرچقدر دشمن خطرناکتر و هوشیارتر و نزدیک تر؛آمادگی باید بیشتر و خردمندانه تر؛ تجهیزات قوی تر
و پناهگاه محکمتر و نفوذ ناپذیرتر.
حال برای مصون ماندن ازاین دشمن وبروبچه های دور و نزدیکش و آسیب های بی چون و چرای او چه باید بکنیم؟!
اگر تلاش کنیم و پیمودن مستمرراه (علمی و عملی) را با صبر و حوصله برخود هموار کنیم و تنها دو گام بزرگ
(که ممکن است نتیجه اش به وسعت بدبختی یا خوشبختی همیشگی ما باشد) را برداریم می شود گفت که تا حدودی واکسینه شویم.
1- شناخت عمیق ماهیت ابلیس و شیطان ؛سپاه و یاران شیطان از جنس خودش و از جنس آدمیان؛ نقش او در عالم؛ اهداف
و راهبردها و روش ها و دلایل دشمنی او با انسان بر اساس آموزه های صحیح عقلانی و وحیانی(بصیرت- بصیرت- بصیرت)
- البته این قسمت یک سوم راه هم نیست!
2- توفیق الهی را با شناخت خداوند و استمداد از الله تعالی را همراه خود ساختن . ودر یک جمله خودمان را با همه وجود
در دامن پر مهر خداوند قرار دهیم و در دژ و پناهگاه مستحکم آن قادرمطلق قرار گیریم. زیرا او آفریدگارهردو است.
یکی از جلوه های کامل ورود به ساحل امن الهی و رهایی ازطوفان های سهمگین ابلیس "اقامه نماز"است.
این نماز واقعی و با حضور قلب و شرائط وآداب است که دژ محکم خداوند و دور کننده شیطان است.
آنچنان که سر سلسله عارفان حقیقی علی بن ابی طالب علیه السلام فرمود:
"الصلاه حصن الرحمان و مدحره الشیطان"
(غرر الحکم ودرر الکلم آمدی ص 107)
"الصلاه حصن من سطوات الشیطان"
(بحارالانوار ؛ج79؛ص 232)
با نماز می توان نقشه و نیرنگ ابلیس را نقش برآب نمود.
زیرا به فرموده سفیر الهی محمد مصطفی صلی الله علیه و آله"الصلاه کراهه للشیطان"این نماز است که موجب
ناخرسندی و ناخشنودی شیطان می شود.
پس بیاییم با این ارتباط و پیوند ژرف با آفریدگار هستی وگزاردن نمازی عاشقانه با همه وجود ادب بندگی به جای آوریم
و همواره در تنفر و دوری شیطان از وجود نازنین مان تلاش کنیم.
طبیب مهربان امت حضرت مصطفی صلی الله علیه و آله در نسخه ای شفا بخش درد را تبیین می کند و درمان را
نشانمان می دهد؛رسول می فرماید: شیطان در قلب آدمی فرود می آید و در خانه دل می نشیند. تا این که فرد خدا را می خواند
و او عقب نشینی می کند و پنهان می شود. همین که دوباره از یاد ونام خدا غافل شد شیطان دوباره بر او می تازد
و در خانه ی دل جا خوش می کند.
پروردگارا! نمازمان را وسیله دوری شیطان و شیطانک های انسی از ما و نسل مان قرار ده . آمین
یا حق
سید
16/7/92
آثار و دستاوردهای اقامه نماز
رهایی و نجات از بردگی و اسارت شیطان
- بی شک انسان به حکم انسان بودنش که بر اساس فطرت اولیه و دست نخورده اش در پی کمال مطلق و خدا خواه و خداجوست دشمنی به نام "شیطان"دارد.
- واژه یابی "شیطان"در کتاب الهی نشان می دهد که در بیش از 80 مورد از ویژگی ها، راهبردها و اهداف ، روش ها و ابزارهای او در تحقق این دشمنی سخن به میان آمده است.
- در حدود 14 مورد از شیطان به عنوان دشمن یاد شده و در 7 مورد مشخصا "او" دشمن آشکار پدر ما "آدم علیه السلام" و فرزندان او معرفی شده و نسبت به دشمنی آشکار و بی تعارف و در عین حال پیچیده ی او ما را هشدار داده است.
- انسان به حکم غریزه و طبیعت ، در رویارویی با خطرات و آسیب ها به دنبال پناهگاه می گردد تا از هویتش مراقبت و محافظت نماید.
- شیطان در دشمنی با ما شوخی ندارد. از سر بیکاری و تفنن و تمرین با انسان وارد کارزار نمی شود.
اوبر گمراهی انسان قسم یاد کرده است:
"قال فبعزتک لاغوینهم اجمعین"(صاد/82)
این دزد سر گردنه تا همه هویت فطری انسان را غارت نکند و لخت و عریان اورا به دوزخ بی هویتی و بی خدایی نیندازد آرام و قرار نمی گیرد:
"قال لاقعدن لهم صراطک المستقیم" (اعراف/17)
- برای اسارت تمام عیار فرزند آدم همه نیروهایش را تجهیز می کند تا لشکریان جبهه حق را قیچی کند
" ثم لآتینهم من بین ایدیهم و من خلفهم و عن ایمانهم و عن شمائلهم "(اعراف/17)
- از همه رو ش ها و ابزارها از قبیل ایجاد تفرقه و دشمنی و کینه و کدورت ها و تهمت زنی و ارائه جلوه های فریبنده شهوانی متناسب با قدرت ایمانی هر فرد و گروه بهره می گیرد.
- هدف کلی او در تحقق طرح برآندازی نظام الهی وجود آدمی غفلت و فراموشی از "الله" است.
"انما یرید الشیطان ان یوقع بینکم العداوه و البغضاء فی الخمر و المیسر و یصدکم عن ذکر الله و عن الصلاه فهل انتم منتهون"(مائده/91)
- سنگر و دژ آسیب ناپذیر و نفوذ ناپذیر در برابر تهاجم بی وقفه و خستگی ناپذیر و جدی شیطان چیست؟
آموزه های قرآنی و روایی راهکار منطقی فرا روی انسان قرار می دهد.
اگر مانع جدی حرکت های شیطان و دست های بشری او که در قالب های گوناگون خود را نشان می دهند خدا باوری و سبک زندگی خدایی و مومنانه است ، که هست. مهمترین پناهگاه یاد خداست.
"انما یرید الشیطان ان یوقع بینکم العداوه و البغضاء فی الخمر و المیسر و یصدکم عن ذکر الله و عن الصلاه فهل انتم منتهون"(مائده/91)
البته یاد خدا – آن گونه که خود خدا و سفیرانش برای ما گفته اند و راهش را برای ما تبیین کرده اند- .
در تفسیر نور الثقلین روایتی از امام باقر علیه السلام ذیل تفسیر آیه هفدهم سوره اعراف نقل می کند که راوی به امام می گوید: با این حساب که شیطان از پیش رو و ازپشت سر و چپ و راست به انسان هجوم می کند پس ما دیگر کاری نمی توانیم انجام دهیم!
امام علیه السلام در پاسخ می فرماید: دوجهت دیگر از بالا و پایین باز است و امکان گریز از محاصره شیطان وجود دارد .
راهی که از بالای سر آدمی باز است راه دعا و نیایش است.
و راهی که در پایین پای آدمی قرار دارد راه سجده و به خاک افتادن در برابر پروردگار عالم است.
و جلوه کامل و زیبای قنوت و سجده در اقامه نماز با توجه است.
و امام عارفان علی بن ابیطالب علیه السلام می فرماید:
تا زمانی که نمازگزار مراقب نماز های پنجگانه باشد شیطان از او می هراسد و آن گاه که آن ها را واگذارد و تباه سازد شیطان بر او جرئت یابد و انسان را در خطرات و گناهان بزرگ افکند.(جامع الاخبار- 84)
و در توصیه های امام زمان روحی فداه می خوانیم:
هیچ عبادتی مانند نماز بینی شیطان را به خاک نمی مالد (نا امید و سرافکنده اش نمی سازد)
پس نمازرا بجای آور و بینی (غرور و کبر و خودشیفتگی) شیطان را بر خاک مذلت بمال.
خدایا!
به وسیله اقامه نماز مورد پسند صاحبمان ما و نسل مارا از نیرنگ ها و هجوم شیطان های جنی و انسی حفظ فرما. آمین
سید
6/7/92
صرف نظر از دیدگاهی که نماز خواندن را "ادب" بنده در برابر آفریدگار می داند، گروهی خواندن نماز را را رابطه ای عاشقانه با خداوند می دانند و به دنبال احساس لذتی معنوی. و چنانچه این احساس لذت از نماز در آنان ایجاد نشود گاه احساس سرخوردگی و دلزدگی برایشان پیش می آید و آرام آرام از خواندن نماز دست کشیده و به گروه بی نمازان در می آیند.!
نکته مهم این است که:
اولا از کجای قرآن و سخنان رسول الهی و پیشوایان معصوم این که نماز یک رابطه عاشقانه با خداوند است را فهم کرده ایم!
و دوم این که با کدام منطق به این گزاره رسیده ایم که این رابطه عاشقانه حتما باید لذتی را به دنبال داشته باشد؟!!
و منظور و تعریف ما از این لذت چیست؟
و سوم ، بر فرض درست بودن این منطق آیا می دانیم کدام نماز واقعا رابطه ای عمیق و عاشقانه با خداوند است و لذت دو عالم در برابرش هیچ است؟!
نمازی که آموزه های قرآن و حدیث ما را به برپاداری آن دستور می دهد و زندگی ما را آکنده از لذت و آرامش می کند و سبک زندگی و شیوه رفتاری ما خدایی می کند باید از سه عنصر اساسی برخوردار باشد تا اقامه کننده خود را به هدف برساند.
الف- قالب و کالبد نماز:
آنچه از ظاهر وضو ، مکان و زمان و لباس نماز گزار و قبله و انجام اذان و اقامه و قیام و قعود و رکوع وسجود و خواندن الفاظ نماز انجام می دهیم . که توجه به این ظاهر نیز بسیار مهم و مورد توجه شریعت است و نباید از آن غفلت کرد.
ب- محتوا و پیام نماز:
احکام ظاهری و باطنی نماز
آداب نماز از وضو گرفته تا تعقیبات نماز
رمز و رازها و اسرار نهفته در اجزاء تشکیل دهنده مجموعه نماز
چگونگی ایفای نقش انسان نماز در جامعه از نوع رفتار و ارتباط با همسر و فرزندان تا ارتباط با دیگر اعضای جامعه و حتی با بیگانگان از دین و آیین مسلمانی
پاسخ به این پرسش راهگشای بسیاری از مسائل در زندگی است که:
نماز از ما چه می خواهد؟ ما را چگونه می خواهد؟!
ج- نقش ها و کارکردهای نماز در سبک زندگی مومنانه
اگر ما حق نماز را دادیم به همان نسبت نتایج حاصله از نماز در زندگی ما خودش را نشان خواهد داد. و به همان نسبت از این رابطه لذت خواهیم برد .
برای همین است که در دستورات دینی تاکید بر انجام این فریضه حتی در حد کف آن می شود . واین اجازه را خداوند به ما نداده است که خود را از حد اقل نماز محروم کنیم.
نماز تمرین رشد و بلوغ آدمیت بشر خاکی است برای انسان الهی شدن.
از بودن تا شدن!
چه می دونم ؛ آیا دیدنی ها و شنیدنی هام میتونه ملاک داوری و ارزیابی هام باشند یا نه ؟ یا این که ذهنم تصویر دومی خلق می کنند و همین تصویر دومه که منو به دنبال خودش می کشونه و حال وروز منو تیره و تار کرده! ومدعی العموم عالم و آدم شده.
دنیای عجیبی برای خودم ساختم نمی دونم شایدهم واقعا همونجوریه که من می بینم! اما از خدا می خوام دنیا و آدمای دور و برم همون جوری نباشن که من ساختم یا می بینم!
کاش ! آرزویی سخت !
احساس "آدم "بودن ؛ چه بلا ها که سرم نمی آورد!گاه باید بسوزی که نه ؛ باید تمام عمرت بسوزی و بسازی . و چقدر این ساختن از سوختن سخت تر است! و خدا را می بینم که می گوید : برای ساختن باید سوخت!! و من که کشته معرفت خودم یعنی "آدم" بودنم به ناچار بی آن که به رویم بیاورم آستانه ی تحملم را بی اختیار بالا می برم. لب فرو می بندم ؛ در خودم می ریزم؛شاید به مصلحت که گربه نه بهتره بگم "گاو" شاخم نزنه. و شایدم خود فریبی دیگر برای جلوه گری "پرهیز" و فرار از گناهی که از اون احساس "آدم" بودن منو تهی می کنه.
همیشه ترسیدم و این هراس از تهی بودن رو همیشه دوست داشتم و دوست دارم.
به پر و پای خلق الله پیچیدن و حکم کردن به درستی و نادرستی رفتارهاشون خط و مرزی داره که خیلی ازش دورم. و همین تصور یا واقعیته که مدام منو گیر خودم کرده و همش به پرو پای خودم می پیچم و می پیچم!
دارم دنبال یه معیار و یه مرز برای حدود این خود در گیری و دیگر درگیری هام می گردم که حس "آدم" بودن رو کورو کر و لنگ نکنه.
آنجا که از مهر و محبت می سرایند و در برابر کوچکترین حس ناخوشی از دیگری تازیانه طوفان خشم خویش بر روح آن دیگری نثار می کنند.
آنجا که مردمان تورا به انگیزه پاک و اخلاص می شناسندو تو از عدد و رقم و حساب و کتاب و رنگ و لعاب و جایگاه و کم شدن و زیاد شدن می گویی .
چطور بود؟ ... تو انتظارمی بری پروانه های شمع وجودت ازت تعریف و تمجید کنن.
خودت را همه می دونی وتنها تو سر خط آغاز و پایان هرچیز!
تورو خوب بدونن و بسم الله هرآغاز باشی و مهرپایان همه کارهای خوب دیگران.
دیروز به هنگام شروع کار به همه گفتم: این خداست که ...
و امروز که کار تموم شد به همه گفتی خب اگه مدیریت و تدبیر باشه مسلما کار خوب و قابل قبول میشه....
خدایا!
واگویه های نفس و دل به اندازه همه دنیائیه که سهم من کردیش. واگویه های سرکش و افسون گرو؛ اغواکننده و تردید آفرین.
واگویه های سرزنشگر و هشدار دهنده؛بیدار گر و تعهد آفرین.
واگویه اطمینان بخش و یقین آور؛ امید بخش وشوق آفرین
الله اکبر... قد قامت الصلاه... لا اله الا الله
و برای ابدیت حس "آدم" بودنم
و برای ماندن بر تعهد "آدم" بودن
می خوانم تورا
می ایستم برای تو
می نشینم برای تو
پیشانی بر خاک می سایم برای تو
قامت به قد قامت تو خم می کنم
فرمان بری و عصیانگریم برای تو
و همه چیز از توست و برای تو
الله اکبر بسم الله الرحمن الرحیم. الحمد لله رب العالمین
چه زیباست احساس"آدم" بودن
و چه زیبا ترست "آدم" شدن
- نمازگزار بدون واسطه در خدمت خداست
شما اگر برای خدا به درمانده ای صدقه ای می دهید کمکی می کنید اول باید به دست فقیر بدهید اما در نماز شما و خدا هستید.
1- ادامه آثار در یادداشت های بعدی به شرط ادامه حیات انشاء الله دنبال کنید.
أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِینَ قِیلَ لَهُمْ کُفُّوا أَیْدِیَکُمْ وَأَقِیمُوا الصَّلَاةَ وَآتُوا الزَّکَاةَ فَلَمَّا کُتِبَ عَلَیْهِمُ الْقِتَالُ إِذَا فَرِیقٌ مِّنْهُمْ یَخْشَوْنَ النَّاسَ کَخَشْیَةِ اللَّـهِ أَوْ أَشَدَّ خَشْیَةً ? وَقَالُوا رَبَّنَا لِمَ کَتَبْتَ عَلَیْنَا الْقِتَالَ لَوْلَا أَخَّرْتَنَا إِلَى? أَجَلٍ قَرِیبٍ ? قُلْ مَتَاعُ الدُّنْیَا قَلِیلٌ وَالْآخِرَةُ خَیْرٌ لِّمَنِ اتَّقَى? وَلَا تُظْلَمُونَ فَتِیلًا ?77/سوره نساء?
آیا ندیدى کسانى را که به آنها گفته شد دست نگهدارید ونماز را برپادارید و زکات را بپردازید و چون جنگیدن بر آنان مقرر شد، در این زمان گروهى از آنان از مردم (از دشمن) مىترسند مانند ترس از خدا و یا شدیدتر ازآن و گفتند: پروردگارا چرا بر ما جنگ را مقرر کردى؟ چرا ما را تا زمانى نزدیک مهلت ندادى؟ بگو کالاى دنیا اندک است و براى کسى که پرهیزگار باشد آخرت بهتر است و ذره اى ستم نمىشوید.
گزارش کوتاهی از ماجرا و قصه
در طول سالهایى که پیامبر اسلام(ص) در مکه بود و مدتى هم پس از ورود آن حضرت به مدینه، مسلمانان اجازه جنگ با دشمنان را نداشتند آنها گاهى مورد شکنچه و آزار قرار مىگرفتند ولى اجازه نداشتند که با دشمنان کارزار کنند و این به جهت اندک بودن نیرو و امکانات بود و در واقع اگر با آن نیروى کم با دشمنان خود که از هر نظر نیرومند بوند، جنگ مىکردند، شکست آنها قطعى بود و این نوعى خودکشى به حساب مىآمد در همین شرایط سخت بود که بعضى از مسلمانان شجاع و بىباک از پیامبر خدا درخواست مىکردند که به آنها اجازه جنگ با دشمنان را بدهد ولى پیامبر طبق دستور الهى آنها را از این کار باز مىداشت و به آنها مىگفت: فعلاً مشغول عبادات باشید و نماز بخوانید و زکات بدهید.
پس از هجرت پیامبر اسلام به مدینه و تشکیل حکومت اسلامى در این شهر و مسلمان شدن بسیارى از مردم مدینه، مسلمانان به طور نسبى توانایی هایى به دست آوردند و قدرتى پیدا کردند تا حدى که مىتوانستند در برابر دشمن بایستند و با آنان بجنگند. در این هنگام بود که طبق یک فرمان الهى به مسلمانان اجازه جنگ با دشمن داده شد و اما چون زمان عمل فرا رسید گروهی پا پس کشیدند و بهانه جویی ها و چون و چراها شروع شد. الله اکبر از این بشر
برخی آموزه ها و نکته ها
- از شعار تا عمل فاصله بسیار است به عمل کار برآید به سخندانی و سخنرانی نیست.
- هرکاری زمان خودش را دارد..پیامبران و مردان آسمانی زمان را نیز مدیریت می کنند.
- مرد وظیفه بودن کارآسانی نیست
- اولویت های هر زمان را بشناسیم( گاه فقط باید نوشت و کارهنری و فرهنگی کرد. گاه باید از عبادت و مسجد و جماعت و نماز و نیایش هویت فردی و جمعی را اثبات نمود. و زمانی فعالیت های عمرانی , اقتصادی چشم دشمن را از حدقه در می آورد و گاه باید با جهادت و شهادت از کیان و هستی وباور خویش دفاع نمود...چشم به لبان فرمانده بدوزیم تا دچار افراط و تفریط نشویم.)
- در انجام کار مجموعه عوامل و شرایط و توانمندی های خویش یا گروه را بسنجید و بی گدار به آب نزنید تا پشیمانی ببار نیاورد ویا شکست نخورید.
- خردورزی را فدای هیجانات و احساسات نکنید(شما که میگید با کفار بجنگیم! با کدام عده و عُدّه؟! همین جور یه چیزی نگین که موقع عمل گیر کنید و از عهده آن بر نیایید!)
- نا متعادلان در حوزه بینش و گرایش به افراط یا تفریط در حوزه رفتار دچار میشوند و در برابر فرمان های الهی چون و چرا می کنند.
- علل و اسباب مرگ با ابزارهای دنیایی قابل سنجش نیست وورود به عرصه مبارزه و جهاد با دشمن پایان زندگی وبه معنای مرگ قطعی نیست. زمان مرگ هرکسی را تنها هستی آفرین می داند.فرمان جهاد پایان مدت زندگی نیست(چه بسیار رزمندگانی که پس از جبهه سالیان سال زندگی کردند و چه بسیار خانه نشینانی که با کوچکترین بیماری مردند.)
- کسانی که دچار خود رایی شده و فرمان الهی خداوند و پیامبرش را نادیده می گیرند ستمگرند.و در حقیقت به خویشتن ستم می کنند و آتش ستمشان دامن خودشان را می سوزاند.
- مقایسه دنیا و آخرت غلط است و عمق پیامد این مقایسه اشتباه را اهل تقوی می دانند و می فهمند و می بینند.(درسبک زندگی دنیا گرا دنیا نقد است و سبک زندگی مومنانه دنیا را ابزاری برای کسب سرمایه ماندگار آخرت می داند و دنیا و آخرت را در برابر هم قرار نمی دهد تا برایش مغالطه نقد و نسیه پیش آید.)
- ترس و دلهره از حوادث و اتفاقات زندگی ساز معلول دنیاگرایی است و البته خدا باوران حقیقی هیچ حزن و غم و اندوهی ندارند.
- در سبک زندگی قرآنی در منظومه ارتباطی رابطه انسان با خدا از رابطه انسان با آفریدگان الهی جدا نیست( من نماز می خوانم و ذکر می گویم همسایه و رفیق و اقوام و خویش و هم کیش و همنوع من از گرسنگی و درد مردند که مردند!!!)
- همه همراهان پیامبر از درجه مساوی در باور به ارزش های دینی و رفتار مومنانه برخوردار نیستند . صرف صحابی و همراهی با پیامبر انسان را بهشتی نمی کند!
--------------------------------------
نرفته دلم برایت تنگ شده است
سحرهای زیبای ماه درخشان یار
دوستت دارم
یا حق
سید
جامعه شایستگان
فَخَلَفَ مِنْ بَعْدِهِمْ خَلْفٌ وَرِثُوا الْکِتَابَ یَأْخُذُونَ عَرَضَ هَذَا الْأَدْنَى وَیَقُولُونَ سَیُغْفَرُ لَنَا وَإِنْ یَأْتِهِمْ عَرَضٌ مِثْلُهُ یَأْخُذُوهُ أَلَمْ یُؤْخَذْ عَلَیْهِمْ مِیثَاقُ الْکِتَابِ أَنْ لَا یَقُولُوا عَلَى اللَّهِ إِلَّا الْحَقَّ وَدَرَسُوا مَا فِیهِ وَالدَّارُ الْآخِرَةُ خَیْرٌ لِلَّذِینَ یَتَّقُونَ أَفَلَا تَعْقِلُونَ * وَالَّذِینَ یُمَسِّکُونَ بِالْکِتَابِ وَأَقَامُوا الصَّلَاةَ إِنَّا لَا نُضِیعُ أَجْرَ الْمُصْلِحِینَ (آیات 169-170/اعراف)
پس از آنها، فرزندانی جای آنها را گرفتند که وارث کتاب (آسمانی، تورات) شدند؛ (امّا با این حال،) متاع این دنیای پست را گرفته، (بر اطاعت فرمان خدا ترجیح میدهند) و میگویند: «(اگر ما گنهکاریم توبه میکنیم و) بزودی بخشیده خواهیم شد!» اما اگر متاع دیگری همانند آن به دستشان بیفتد، آن را (نیز) میگیرند، (و باز حکم خدا را پشت سر میافکنند.) آیا پیمان کتاب (خدا) از آنها گرفته نشده که بر خدا (دروغ نبندند، و) جز حق نگویند، و آنان بارها آنرا خواندهاند؟! و سرای آخرت برای پرهیزگاران بهتر است، آیا نمیفهمید؟! ?169? و آنها که به کتاب (خدا) تمسّک جویند، و نماز را برپا دارند، (پاداش بزرگی خواهند داشت؛ زیرا) ما پاداش مصلحان را ضایع نخواهیم کرد! ?170?
1- همواره گروهی خود را به دین چسبانده و دین را وسیله رسیدن به دنیای بهتر خویش قرار داده اند. (مواظب باشیم آدم ها ملاک پذیرش یا گریز از دین قرار نگیرند)
2- وجدان همواره هشدارمان می دهد و کسانی برای فرار از این هشدار امید واهی به بخشش الهی دارند.(برای برخورداری از بخشش الهی باید یه خورده رنگ الهی داشته باشیم)
3- امید و آرزوهای واهی و بدون تلاش دلیل انحراف از حق و سرانجام بدعت در دین و افترا بر خدا بستن است.
4- پیمان فطرت حق گرایی و حق جویی است.
5- خرد ورزی در فرهنگ قرآنی آن است که ما را به حقیقت هستی برساند و حضور خداوند را در زندگی ما ببیند.بنابراین خردورزی و عاقبت اندیشی و فرجام گرایی(معاد) رابطه مستقیم دارند.
6- قوم یهود به دلیل دلبستگی افراطی به امید و آرزوهای خیالی شدیدا دنیا گرا هستند و مفهومی به نام معاد و حساب و کتاب الهی در زندگی آنان نقشی ندارد.(امروز نیز شرکت های بزرگ و غول های سرمایه داری دنیا در اختیار یهود قرار دارد.)
7- دنیا و سرمایه های آن زوال پذیر است و خردمند در پیِ سرمایه ای ماندگار و ابدی است.
8- امید های بی پشتوانه و دروغین به بخشش الهی خاستگاه دنیا گرایی و نگاه سکولاریستی است.
9- در فرهنگ قرآنی امید به مغفرت و آمرزش باید با رفتارهای انسان هماهنگ باشد و جرم و خلافکاری تکرار نشود.
10- درسبک زندگی مومنانه برنامه های الهی(محتوای قرآن)در تمامی قطعات پازل زندگی انسان جریان دارد.
11- تفاوت دنیا و آخرت در سایه خردورزی فرجام نگر مشخص می شود .(عقل ابزار گرا در این مقوله در گل و لای همین دنیا می ماند.)
12- انسان به پیمان های فطرت وفادار نمی مانند مگر تدبیر و مدیریت خداوند در همه مراحل زندگی را بپذیرد.(راستگویی- عدالت گرایی- احترام به حقوق بشر درسایه قوانین بشری فریبی بیش نیست.)
13- کنترل و نظارت درونی و پارسایی در سایه اجرای برنامه الهی رمز رسیدن به سرمایه اخروی و خوشبختی ماندگار است.
14- اصلاح گرا و مصلح در فرهنگ قرآنی کسی است که به عهد و پیمان های خداوند وفادار باشد.
15- شایستگان با همه وجود در ایجاد شرایط و عوامل لازم برای اجرای برنامه های خداوند تلاش می کنند و کتاب الهی را متن زندگی قرارداده و سبک زندگی خودرا بر اساس آن قرار می دهند.
16- دو شرط اساسی برای یک جامعه شایسته:تمسک به قوانین وحیانی- اقامه نماز در جامعه(فاصله جامعه مدعی انتظار مصلح با ایجاد این دو شرط چقدر است؟!)
17- تاکید بر اقامه نماز به طور مستقل(با این که نماز در پازل برنامه جامع دین قرار دارد)نشانه نقش بارز و موثر آن در ایجاد جامعه شایستگان است.
18- اقامه نماز به معنای واقعی آن و وفاداری به شرایط و آداب آن خود یکی از مهمترین راهبردهای اصلاحی فرد و اجتماع است. زیرا نمازگزار خودرا در محضر خداوندمی بیند و چنین است که هرگز آگاهانه و از روی سرکشی و لجبازی حریم حرمت یار نمی شکند.
19- پاداش های الهی با امید و ارزوی صرف در اختیار کسی قرار نمی گیرد .پاداش با عمل آدمی رابطه مستقیم دارند.(گرچه عمل آدمی هم خود عاری از ناخالصی ها نیست. و نیز نیت خالص و بی شائبه هم در کسب پاداش الهی نقش تعیین کننده دارد.)
و اگر با خدا همراه شوی ....
بهار قرآن
رمضان
ذوب گناه
کارخانه آدم سازی
با همه توان با خدا همراه شویم
ابلیس کلافه است
یا حق 10/5/1392 سید
قُلْ أَنَدْعُو مِن دُونِ اللَّـهِ مَا لَا یَنفَعُنَا وَلَا یَضُرُّنَا وَنُرَدُّ عَلَى أَعْقَابِنَا بَعْدَ إِذْ هَدَانَا اللَّـهُ کَالَّذِی اسْتَهْوَتْهُ الشَّیَاطِینُ فِی الْأَرْضِ حَیْرَانَ لَهُ أَصْحَابٌ یَدْعُونَهُ إِلَى الْهُدَى ائْتِنَا قُلْ إِنَّ هُدَى اللَّـهِ هُوَ الْهُدَى وَأُمِرْنَا لِنُسْلِمَ لِرَبِّ الْعَالَمِینَ
وَأَنْ أَقِیمُوا الصَّلَاةَ وَاتَّقُوهُ وَهُوَ الَّذِی إِلَیْهِ تُحْشَرُونَ.?72 و71 سوره انعام ?
بگو ای پیامبرآیا جز خدا چیزهایى را که ما را سودى نمىدهد و زیانى نمىرساند، بخوانیم؟ و پس از آنکه خدا ما را هدایت کرد بر پشت سر خود برگردیم؟ مانند کسى که شیطانها در زمین هوش او را بردهاند و او سرگردان است. براى او یارانى است که او را به سوى راهیابى مىخوانند که نزد ما بیا. بگو: هدایت خدا همان هدایت است و ما مأمور شدهایم که به پروردگار جهانیان تسلیم باشیم . و اینکه نماز را برپا دارید و از او پروا کنید و اوست کسى که به سوى او محشور خواهید شد.
- در هردو نگاه دنیاگرا و الهی سود و زیان وجود داره چرا؟
- در سبک زندگی قرآنی سود وزیان متفاوت از اونی که امروزه بر اساس اندیشه
دنیا گرا در ذهن مون نقش بسته و در رفتارمون بروز داره ؛ تعریف میشه!
- همه مفاهیم نقششون در زندگی با محوریت و مدیریت و برنامه خداوند عالم تعریف
میشه و هیچ واژه ای به خودی خود ارزش پز دادن و ژست گرفتن نداره!
می گویند انسان عاقل اهل سود و زیان است ؛ محاسبه می کند و می سنجد و...
کدوم عقل؟!
عاقل به کی میگن؟
سود چیه و زیان کدومه؟
- یه مفهومی داریم در کتب حدیثی به نام" تعرب بعد الهجره"
این نفس چهارپای چرنده و حریص آدمی گاهی وقتا بدجوری صاحب خونه
میشه !
کلی زحمت می کشی درس خوندن و سختی کشیدن و این حرفا تا مطلب رو
پیدا می کنی و می فهمی حقیقت چیه! خلاصه راه که برات نمایون شد ؛
قلقلک دادناش شروع میشه و چراغ سبزای طولانی هم برا شیطان روشن
می کنه......
شیطان خوبی های زیادی داره یکیشم اینه که منظم و سختکوشه ؛ از
به کار گرفتن روش های متنوع و بسیار زیاد برای رسیدن به هدف خودش
خسته نمیشه!
این بنده خدارو میندازه تو هول ولای سرگردونی و چه کنم چه کنم؟
بد دردیه این درد چه کنم چه کنم !! به خصوص اگه تو حوزه باورها مون این
اتفاق بیفته!
بعدش هی امواج منفی سراغش می فرسته که بیا بابا !
راه خودمم! مقصود و مقصود اصلا منم!
و سر انجام
اتفاقی نامیمون
بازگشت از حقیقت
بر یقین و دانش خویش پای گذاشتن
پس از عمری دینداری و دینمداری و شریعتمداری باز گشت به....
پس از گذران عمری در شهر پاک رسول به بادیه بازگشتن و....
تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل
-در برابر انحراف و کژی موضع گیری لازمه
(آسته بیا آسته برو که گربه! یا گاو... در نگاه دینی مطروده)
-پیامبر صریح و شفاف به مردم بگو مراقب باشند راهیابی فقط با خداست.
آفریده آفریده س دیگه
اظهار وجودش چیه دیگه؟
به دیوار تکیه کرده میگه ببین چقدر راست قامتم! جل الخالق
حماقت ! نمی دونم حدو اندازه داره یا نه؟
آخه این سود و زیان که چیز خوبیه از چه موجودی ؟ آفریده یا آفریدگار؟؟!!
شیطان با همه یال و کوپال و دک و پز نداشتش بازم آفریده س بابا!
اون بخواد راهبر باشه!
گمگشته راه؛ راهبر نمی شود!
پیام های دیگه:
- با سؤال وجدانها را تحریک کنید.
- شرک، غیر منطقى یه چون انگیزه ى پرستش، کسب سود یا دفع ضرره و خدایان دروغین
نه می تونن به کسی سودی برسونن یا زیانی رو برطرف کنن
- از غریزه ى منفعت خواهى مردم، در راه تبلیغ دین و تربیت آنان استفاده کنیم
- شرک، نوعى عقب گرد و ارتجاعه
- شرک، مایهى سرگردانى و تحیّره
- تسلیم خدا شدن، مایه ى رشد خودماست.
- نماز، همراه تقوى کارسازه.
- ایمان به معاد ورستاخیز، عامل پیدایش تقوى در انسان میشه.
برپا داشتن نماز بالاتر از خواندن نماز است و اینکه انسان خودش نماز بخواند و با دیگران کارى نداشته باشد کافى نیست باید فرهنگ نماز را در جامعه گسترش داد تا نماز همگانى شود و نماز با شرایط لازم گزارده شود. در چنین حالتى است که نماز برپا شده است
.
به کلید واژه ها در آیه یه بار دیگه دقت کنید!
الله
بازگشت و عقب گرد
سود و زیان
شیطان
ربایش عقل و هوش
حیرت و سرگردانی
یاران
راهیابی
تسلیم
پروردگارجهانیان
برپاداری نماز
پرواگری
قیامت و رستاخیز مردمان
بسم الله الرحمن الرحیم
گفتم آقا درسته که اینجا پاتوق شماست! ولی درست نیست!
گفت: بله(همین)
همینطوری داشتم به اون راننده (بهتره بگم رانندگان )محترم تاکسی که کنار خیابون
حریم ماه خدارا نادیده گرفته بود توی دلم غرمی زدم.
بحث سر این نبود که شاید بیمار باشه (باشن!)و نمی تونه(تونن!) روزه بگیرن.
خب ممکنه بیمار باشن و معذور.!
هنجار شکنی و حرف خدا رو زمین زدن چی میشه؟!
با خودم کلنجار می رفتم .
نکنه حالا چون تو خودت روزه داری و توی این گرما از سر کار برمی گردی خونه؛
زورت میاد ببینی بعضی به جای انجام وظیفه زیر سایه درخت نشستن
و راست راست دارن روزه خواری می کنن!
این یادآوری دلی بود نبود!
احیانا با این تذکر زبانی نمی خواستی دلت رو که خنک کنی؟!!
با این که یه ریز خودمو توبیخ میکردم که؛ راستشو بگو واسه خدا گفتی یا واسه دلت ؟!!
خودمو قانع کردم که گفتن بهتر از نگفتن بود.
اما هنوزم می سوزم که کجائیم و داریم کجا میریم ؟
او با ماست اگر...
وَلَقَدْ أَخَذَ اللَّهُ مِیثَقَ بَنِى إِسْرَ ءِیلَ وَبَعَثْنَا مِنْهُمُ اثْنَىْ عَشَرَ نَقِیباً وَقَالَ اللَّهُ إِنِّى مَعَکُمْ لِئِنْ أَقَمْتُمُ الصَّلَو ةَ وَءَاتَیْتُمُ الزَّکَو ةَ وَ ءَامَنْتُم بِرُسُلِى وَعَزَّرْتُمُوهُمْ وَأَقْرَضْتُمُ اللَّهَ قَرْضاً حَسَناً لَّأُکَفِّرَنَّ عَنکُمْ سَیِّاتِکُمْ وَلَأُدْخِلَنَّکُمْ جَنَّتٍ تَجْرِى مِن تَحْتِهَا الْأَنْهَرُ فَمَن کَفَرَ بَعْدَ ذَ لِکَ مِنکُمْ فَقَدْ ضَلَّ سَوَآءَ السَّبِیلِ
- سوره 5. مائده آیه 12-
و به تحقیق خداوند از بنى اسرائیل پیمان گرفت، و از میان آنان دوازده سرپرست (براى دوازده طایفه) برانگیختیم، و خداوند (به آنان) فرمود: من با شمایم، اگر نماز به پا دارید و زکات بپردازید و به پیامبرانم ایمان آورده و یارىشان کنید وبه خداوند وامى نیکو دهید، قطعاً گناهانتان را مىپوشانم و شمارا به باغهایى وارد مىکنم که نهرها زیر (درختان) آن جارى است. پس از این، هر کس از شما کافر شود، به راستى از راه راست منحرف گشته است.
- خداوند از طریق قرادادن سرشت پاک درآدمی(یا همون فطرت) ؛ نیروی خرد و اندیشه (همون عقل) و فرستادن پیامبران عهد و پیمان هایی از شون گرفته.
- خداوند همراهی مون می کنه اگه اهلش باشیم اهلش باشیم یعنی بهش بخوریم دیگه باورامون منش و رفتارمون خلاصه مدل و سبک زندگی مون رنگ و بوی خود خود خدا رو داشته باشه
رنگ و بوی الهی از قبیل: اهل نماز بودن ؛ می دونی که یعنی چی؟ زندگیت بوی نماز میده یا نه؟ کم و کسریای زندگی دستپاچت که نکردن؟ خوبه ... باور کن اون ارامشی که دنبالشی تنها با حرکات موزون و گفتار زیبای نماز بدست نمیاد . باید نماز رو باور کنی خلاصه باید اهلش باشی.
- زندگی مون وقتی رنگ و بوی الهی می گیره که یه خورده بالاتر از یه شهروند به خودت و آدمای دور و برت نگاه کنی! در نگاه مومنانه و سبک زندگی قرآنی از مسلمانان به عنوان امت یاد میشه.
در این نگاه و این سبک و روش کمک به همنوعان یک نماد و سمبل و خیرخواهانه و صرفا عاطفی و اخلاقی نیست که یک حق و تکلیف متقابله از سوی خداوند برای ثروتمند و فقیر. چه تعدادی از مسلمونا یه همچین نگاهی به خمس و زکات دارند؟!
خلاصه اگه یه قدم کوچلو رفتیم جلو خداوند هم با آغوش گشاده میدوه سمتمون . قدم نماز – قدم زکات- قدم باورمندی و ایمان راست و درست به خدا- قدم یاری گری فرستاده های الهی و گام های زیبای دیگه از قبیل کمک های بلاعوض و یا قرض به نیازمندان با انگیزه و نیت الهی ...
- امان از نفس اماره و چراغ سبزای مداومی که به شیطون نشون میده دید بعضیا برا خودشون دین حداقلی و حداکثری درست میکنن؟! نمی دونم از دین کدوم خدا و پیامبر حرف می زنن! ما آدما دوست داریم گناه کنیم وقتی هم حقیقتی به اسم دین با دلیل و منطق میاد سراغمون و زورمون بهش نمی رسه دنبال توجیه و تفسیر و تاویل های دلپسند خودمون می گردیم. قرآن و عترت رو میذاریم کنار. مثلا مولوی و ابن عربی میشن قرائت(با حفظ احترام به مقام هردو عارف) دین یعنی باید و نباید و امر و نهی خداوند که توی قرآن و کلام متواتر رسول و اهل بیتش اومده . یعنی یه مجموعه یه بسته کامل برای تدبر و اداره زندگی خدایی و مومنانه.
به دلخواه از این بسته می دزدیم و کم میذاریم! یاروش میذاریم و وصله پینه بهش می دوزیم. دین وقتی نصف و نیمه شد یا هرچی شیطان درون و بیرون دیکته کرد بهش دوختیم و اضافه کردیم میشه ناکارامد!
خدایا به خودت پناه می برم!
خلاصه مجموعه و همه پازل دین رو دیدن و عمل کردن کارسازه نه گزینشی و چیدن میوه هایی دل پسند از دین.
یه پیشنهاد:
1- برای دریافت نکته ها و پیام های شیرین و دلنشین آیه از طریق نشانی زیر مراجعه فرمایید
2- واژه میثاق را بر مبنای تفسیر حضرت آیت الله جوادی املی در سایت پرسشکده پیگیری فرمایید.
آقا جان سلام
بی مقدمه شروع می کنم,بی حکمت نیست که بزرگان ما به ما توصیه کرده اند , وقتی می خواهیم با شما حرف بزنیم با همان لحن و واژه و جملاتی که شما به ما آموخته اید با شما سخن بگوییم و درد دل کنیم.
دلم آکنده از درد است و شما بهتر از من می دانید .و بزرگترین و سخت ترین درد هم از این خودِ بی خود است.خودی که هر روز بیشتر از پیشتر با حقیقت شما فاصله دارد.
اگر بگویم که تلاش می کنم از این فاصله بکاهم راست نگفته ام. به عمل کار برآید به سخندانی و سخنرانی نیست.
پر بی راه نمی گویم که درکودکی ونوجوانی ما را با امام زمانی آشنا کردند که با چراغانی و شرشره و شربت و شیرینی و شعرخوانی همراه بود. همه اش احساس بود و احساس. فکر نمی کنم خیلی هم اشتباه بود. اما ای کاش ادبیات ما را هم می فهمیدند .
بزرگ شده بودیم که به حد اقل هایی از آشنایی با شما نیاز داشتیم باز همان چراغانی و مدیحه سرایی بود که دست زدن هم به آن افزوده شد و آهنگ سروده ها هم هیجان برانگیزو گاهی نیز سرقت محترمانه خواننده های مبتذل و ... بود.
دلسوزانی ! هم برای این که دست ما را از گناه و ستم به خود و جامعه کوتاه کنند و دل و ذهن ما را از تباهی ها منصرف کنند؛ متاسفانه از شما چهره ای غیر اخلاقی و خشن و خونریز که جهانی را به دریایی از خون تبدیل می کند! به ما تحویل دادند. هر رطب و یابسی را به هم بافتند تا مثلا ما امام زمانی شویم.
گفتند فلان روز و ماه و سال می آیی و تطبیق کردند وتردامنانی را یار و جانشین شما معرفی کردند.
اندیشه ورانی ! برایمان از انتظار گفتند , از وظایف یک منتظر؛ از سازندگی خود و جامعه در عصر غیبت شما ؛ از ضرورت و هدف و فلسفه وجود شما.
از حق نگذرم انصافا درسنامه ها بسیار عمیق ؛ زیبا و سیراب کننده ذهن و اندیشه تشنه
و تفتیده ما بود.اما حیف که این ها همه لایه سطحی حقیقت مهدوی هم نبود!
آقای من! افسوس وبی شمار افسوس ازبی شمار لحظه هایی که از دست ما خون دل خوردی و
همچون پدرتان علی(علیه السلام )سر در چاه بی کسی و تنهایی فرو بردی و شکوه کردی.
آقای من!"من از بیگانگان هر گز ننالم"
نمی دانم به این جشن وسرور هایی که برای شما می شود چقدر رضایت دارید و یا حد و اندازه تکلیف و وظیفه ما چقدر است؟!
ملاک و معیاردوستی شما همین بروز هیجانات و احساسات و نذر صلوات و زیارت آل یاسین و دعای فرج است!
به راستی اگرشما روزی به میان ما بیایید به همین حد از دوستی مهر تایید می زنید؟
آقا مرا ببخشید ! احساسم خشکیده است و نامه نگاری بلد نیستم که شما از ما نامه نگاری نمی خواهید.
خلاصه کنم شرح درد خویش را که مدعیان محبت شما که مثلا ما باشیم! بار شماییم نه یارتان.
آقای من! دلم درد دارد که دنبال امام دلِ خویش می گردم و فرش قرمز زیرپایش پهن کرده ام و دل به امام دادگستری که برای رسیدن به هدف به کشیدن دانه جوی از دهان موری ازبه ستم رضایت نمی دهد؛ نسپرده ام.
مراسمات و جشن و سرورهای خود را "تعظیم شعائر" نام نهادیم.
نمی دانم تعظیم شعائرند یا تعظیم شعار؟!
و آیا شعائر ما را به مناسک و شریعت نزدیک کرده است یا نه؟
سبک زندگی ما رنگ و بوی شما را ندارد آقا!
ببخشید آقا....